این گزارش درباره زنان و دخترانی است که به تازگی توسط نزدیکانشان کشته شده اند
باز هم زن کُشی و خلأقانونی
شاید این روزها خیلی بیشتر از روزهای دیگر، اخبار مربوط به قتل زنان و دختران توسط مردان خانواده را میشنویم؛ از دختر شیرازی که به اشتباه توسط نامزد دوستش کشته شد تا مردی که جسد تکه تکه شده زنش را در چمدان گذاشت و به تهران آمد و با خونسردی گفت که با همسرش اختلاف داشته و تا قتل یک زن در اهواز آن هم توسط بستگانش...
بحث کافی نبودن قوانین به عنوان عاملی بازدارنده یکی از مهمترین آنهاست. وقتی جرم پدر رومینا دختری در گیلان که پدرش با داس او را به قتل رساند یا حتی آن پسر اهوازی که سر زنش را جدا کرد و در خیابان چرخاند به 9 و 8 سال حبس کاهش پیدا میکند و تازه معلوم نیست این حکم مشمول عفو شود یا نه، به چه امیدی میتوان از این قتلها نوشت؟ بحث دیگر، آموزش و بالا بردن سطح فرهنگ و در واقع همسطح کردن آن با زمانه است. آموزش؛ این حلقه مفقوده که متاسفانه حتی توسط روشنفکرانی که داعیه آموزش دارند و از موانع آن مینالند افت کرده است. اگر سری به زندگی افرادی که گفته شد داعیه آموزش دارند بزنید خواهید دید که این گفتهها در اکثر مواقع در حد حرف و سخنهای زیبا باقی میماند و هیچ عملی وجود ندارد.
میخواستم نامزدم را بکشم اشتباهی یکی دیگر را کشتم!
مدتی قبل به پلیس خبر رسید درگیری شدیدی میان دختری جوان به نام مبینا و پسری به نام آریا رخ داده و مبینا به کما رفته است. وقتی ماموران به بیمارستان رفتند، پدر و مادر مبینا را دیدند که با حالتی سردرگم و مضطرب پشت در بخش مراقبتهای ویژه نشسته بودند. آنها گفتند نمیدانند کسی که به دخترشان مبینا حمله کرده کیست. حتی نامزد مبینا هم گفت نمیداند آریا کیست و تلاش کرده نامزدش را نجات دهد اما نتوانسته است.
اعتمادآنلاین، در گزارشی شرح داده که چطور پسری که گفتهاند عاشق بوده، دوست نامزدش را به ظن خیانت و به جای او کشته، در این گزارش از زبان آریا (ضارب) آمده؛ وقتی به شیراز رسیدم، در همین فکر بودم که یکباره سمیرا را دیدم که از خانهشان بیرون آمد. او با پسری دست داد. انگار آب جوش روی سرم ریختند، نفهمیدم چه شد. لباسی را که من برای تولدش خریده بودم، پوشیده و با جوانی دیگر بود. آنقدر عصبانی شدم که دیگر نفهمیدم چه میکنم. به سمتش حمله کردم و او را زدم. اینکه چطور زدم هم یادم نمیآید. وقتی دختر روی زمین افتاد فهمیدم او سمیرا نیست! چطور چنین اشتباهی کردم باز هم نمیدانم. من لباس را شناختم. خودم این لباس را برای سمیرا خریده بودم.
اما نامزد این پسر به پلیس گفته: مبینا دوست صمیمی من است. ما از بچگی با هم دوست بودیم. مبینا با پسری نامزد کرده بود و روز حادثه هم در خانه نامزدش دعوت داشت. از من خواست لباس مناسبی به او بدهم من هم لباسی را که آریا برایم خریده بود به او دادم. اصلاً فکر نمیکردم چنین اتفاقی بیفتد. آریا سرباز بود و در شیراز نبود حتی اگر هم بود باز هم این کار را میکردم چون فکر نمیکردم او چنین کاری بکند. این در حالی بود که چند روز بعد به کارآگاهان خبر دادند مبینا مرگ مغزی شده و از نظر پزشکی فقط زندگی نباتی دارد. به این ترتیب پرونده به صورت ویژه در دادسرای شیراز تحت رسیدگی قرار دارد.
اما در خصوص این پرونده، محمدصادق جعفرپور، وکیل آریا، گفته: تنها راه نجات آریا از پرونده برگشت مبینا به زندگی است و تمام شدن دوره مرگ مغزی امری نادر و تا حدی غیرممکن است لذا ضمن امیدواری به آریا و خانوادهاش به استناد ماده ۲۹۳ قانون مجازات اسلامی که مقرر مینماید: اگر کسی مرتکب جنایت عمدی شود اما نتیجه رفتار وی بیشتر از چیزی باشد که مقصود وی بوده رفتار مرتکب نسبت به جنایت کمتر (در فرض این پرونده، ضرب و جرح) عمدی و نسبت به جنایت بیشتر (مرگ مغزی مبینا) فعل مرتکب شبهعمد تلقی میشود، لایحه مفصلی تنظیم و در شرح و تفسیر واقعه بنا بر اظهارات سمیرا و اهالی محل به قاعده اشتباه در شخصیت مجنی علیه و خطای جزایی در قانون مجازات و موازین فقهی مانند قاعده درء و اشتباه موضوعی و... اشاره کردم بلکه بتوانم موکلم را از اتهام قتل عمد نجات دهم؛ حین انجام تشریفات قضائی چندین جلسه به اتفاق سمیرا و پدرش و پدر آریا نزد خانواده مبینا رفتیم. با هزینه پدر آریا شرایط نگهداری مبینا در منزل فراهم شده و همه امیدوار به برگشت او به زندگی بودند.
از مشهد به تهران با همسر تکه تکه شده در چمدان!
بعدازظهر پنجشنبه، ششم مهرماه مردی که یک چمدان بزرگ مشکی باخودش حمل میکرد وارد ستاد فرماندهی فراجا در میدان عطار شد و گفت میخواهد حقایقی را فاش کند. او میگفت که برای افشای حقیقت هزار کیلومتر از مشهد تا تهران را پیموده تا خودش را به ستاد فرماندهی فراجا برساند. مرد جوان وقتی مقابل افسر تحقیق قرار گرفت، گفت: من زنم را کشتهام و جسدش درون همین چمدانی است که در دست دارم! وی در مقابل چشمان بهت زده افسر پلیس ادامه داد: اگر باور نمیکنید، چمدان را باز کنید تا متوجه شوید که دروغ نمیگویم. افسر تحقیق چمدان را که باز کرد، با جسد مثله شده زنی که درون نایلونهای مشکی قرار داشت، مواجه شد و در تماس با بازپرس کشیک قتل تهران، ماجرا را گزارش کرد. به این ترتیب با دستور قاضی وحید ناصری، متهم به کلانتری ونک منتقل شد تا با انجام بازجوییهای بیشتر، جزئیات بیشتری از ابعاد این حادثه هولناک فاش شود.
همشهری آنلاین از انگیزه قتل اینطور از زبان قاتل، نوشته است که «همسرم به من اهمیت نمیداد. احساس میکردم که دیگر علاقهای به من و زندگیمان ندارد. این بیتوجهیهایش عذابم میداد.» او ادامه داده: «علت دقیقش را نمیدانم اما خب همیشه با موبایلش سرگرم بود و با دوستانش چت میکرد. هر وقت هم که اعتراض میکردم با تندی جوابم را میداد. من به او شک کرده بودم و فکر میکردم به من خیانت میکند چون دیگر حواسش به زندگیمان نبود.»
قتل یک زن دیگر این بار در اهواز
رئیس پلیس آگاهی استان خوزستان از دستگیری قاتل و همدستش و برملا شدن راز جنایت هولناک در شهرستان اهواز خبر داد. سرهنگ سیروس دریکوند در تشریح جزئیات این خبر گفت: در پی طرح شکایت در خصوص فقدان زنی در شهرستان اهواز و ارجاع آن به پلیس آگاهی استان، موضوع حکایت از ناپدید شدن این فرد طی یک ماه گذشته داشت و اطلاعی از سرنوشت وی در دست نبود که موضوع به صورت ویژه در دستور کار کارآگاهان پلیس قرار گرفت.
او افزود: با پیگیری موضوع، کارآگاهان پلیس آگاهی تحقیقات جنایی خود را آغاز و با بهرهگیری از بانکهای اطلاعاتی و بررسی اجساد مجهولالهویه، مثمر ثمر نبوده و در نهایت با بررسی و تحقیقات مجدد از خانواده فقدانی و اقدامات فنی بهعملآمده، آخرین مسیرهای تردد و ارتباطات این زن بازیابی شد که در جمعبندی دلایل حاصله در خلال رسیدگی، ۲ نفر از بستگان فرد فقدانی به عنوان مظنون تحت تعقیب قرار گرفتند. رئیس پلیس آگاهی استان خوزستان با اشاره به اینکه پس از هماهنگی با مقام قضائی هر ۲ مظنون شناساییشده بازداشت شدند و با بررسی ادله موجود لب به اقرار گشوده و پرده از جنایت هولناک خود برداشته و اعتراف کردند که حدود یک ماه پیش به دلیل اختلاف خانوادگی، متوفی را در منزلی واقع در یکی از محلههای اهواز خفه کردند و به قتل رساندند و جسد او را در همان محل خاک کرده و سپس به دلیل بیم از شناسایی جسد را به جاده حمیدیه منتقل و مخفی کردهاند.
ارسال نظر