جایگاه انسانیت
آرمان ملی : در یکی از دهکدههای بسیار محروم مصر، دانشآموزی یک جفت چکمه پلاستیکی از معلمش هدیه میگیرد.
جریان این هدیه بسیار زیباست. معلم به عنوان یک مسابقه، از دانشآموزان میخواهد که هر کدام در رابطه با وضعیت خود بنویسد، جایزهای از او دریافت میکند. همه بچههای کلاس، انشا را مینویسند و معلم بعد از خواندن همه آنها، از آنجا که تمامشان را زیبا میبیند، نمیتواند یکی را انتخاب کند. بر همین اساس تصمیم میگیرد به قید قرعه برنده این کفشها را مشخص کند. همه دانشآموزان اسامیشان را مینویسند و داخل چکمه میگذارند و معلم یک اسم را از بین آنها بیرون میکشد. همین که میخواست اسم را بخواند، همه بچهها دست میزنند و معلم با صدای بلند اسم عایشه را میخواند. معلم وقتی این جریان را برای مادرش توضیح میداد، اشک ریخت و چنین ادامه داد: وقتی بقیه اسمها را نگاه کردم من متوجه شدم که تمامی بچهها فقط اسم عایشه، فقیرترین دانشآموز کلاس را نوشته بودند. این مقدمه از این جهت اهمیت دارد که اگر در دنیای امروز، جوامع باور کنند که انسانیت چه جایگاهی دارد؛ جنگها، تقابلها و درگیری میان کشورها و قوم و قبیلهها و همچنین کشمکشهای درونی ملتها، معنی و مفهوم خود را از دست میدهد. در هر جامعهای کرامت و شخصیت انسان با هر قالبِ اندیشه و نگرشی که دارد اگر دچار خدشه و آسیب جسمی و روحی شود، قاعدتا مصداق همان آیه قرآن را دارد که نجات یک انسان، یعنی نجات بشریت و از بین رفتن یک انسان، یعنی از بین رفتن همه بشریت. خوشبختانه تا حدود زیادی جوامع توسعهیافته، معنی و مفهوم انسانگرایی را به درستی متوجه شده و بر همین اساس بهتر است دنیای امروز را دنیای انسانیت و انسانگرایی بنامیم. نسل جوان جهان امروز، به دلیل اینکه در میان انبوهی از دانایی و خرد محلی و جهانی قرار دارد، قاعدتا تاریخ گذشته بشر را تکرار نمیکنند. برای مثال روندی که مسیحیت در اروپا طی کرد برای همه جوامع بشری درسآموز است. مسیحیت بر خلاف آموزههای اولیهاش تبدیل به یک نهاد قدرت، ثروت و فراتر از جامعه یا مردم شد و به تعبیری در هر موضوعی دخالت میکرد. برای تمام علوم نسخهپیچی میکرد و بر همین اساس بسیاری از دانشمندان را مجازات یا وادار به سکوت کرد. در انتها به دلیل تحولات اجتماعی و اقتصادی، طبقه آگاه یا همان متوسط شکل گرفت و عنان قدرت را از دست کلیسا و سپس دربار خارج کرد. در واقع رویکرد سفت و سخت و غیر قابل انعطاف کلیسا بود که دینزدگی، دینگریزی و دینستیزی را در دامان خود پرورش داد. انسان و انسانگرایی یعنی توجه به آنچه که او اراده، اختیار و انتخاب میکند. انسانگرایی یعنی توجه به خواست و مطالباتی که از زبان اکثریت جامعه بیان میشود.
ارسال نظر