استعفای عقلانی
چالشی که در مورد محمدجواد ظریف از ابتدای ورودش به دولت وجود داشت به زیرساختهای معاونت راهبردی باز میگردد که هنوز آنچنان که باید فعالیتهایش مشخص نبود و نیاز داشت که تحکم بیشتری میگرفت.
نکته دیگر به قانون مجلس شورا در مورد مسئولانی که فرزندانشان تابعیت دوم داشتند نباید مسئولیت شاخصی داده شود باز میگردد. این دو عامل بود که باعث شد ظریف به رفتن فکر کند. اما نکته حاشیهای این استعفا به خارج شدن برنامه مذاکره با آمریکا از دستور کار دولت اشاره کنیم. بهنظر دیگر حضورش فایده زیادی نداشت چون تلاش او نشان میداد که میخواست برنامههای رفع تحریم و آنچه مذاکره با غرب نام دارد را ادامه دهد بههمین دلیل فشارهای سیاسی زیادی هم روی او قرار داشت. نکته دیگر اینکه همواره بهدلیل نوع نگاهش به سیاستخارجه و آنچه نگاه بهغرب نام دارد مخالفان زیادی در داخل پیدا کرده است و همه اینها باعث شد که ظریف کاری عقلانی انجام دهد و دولت را ترک کند. البته بهتر بود رئیسجمهوری او را براساس قانون برکنار میکرد و اجازه نمیداد که کار به اینجا کشیده شود. بهنظرم ظریف بهجایی رسیده بود که میدانست اگر همچنان در پاستور بماند فشار بر روی پزشکیان بیشتر خواهد شد. یکی از دلایل اصلی میتوانست همین باشد که با این حرکت تلاش دارد تا فشار بر پزشکیان را کاهش دهد. کمی اگر به عقب بازگردیم میبینیم در دولت محمود احمدینژاد برخی بنا به دلایلی خواستار عزل اسفندیار رحیممشایی بودند و مشاهده کردیم که در آن روزها چه فشاری به دولت دهم وارد شد ولی ظریف نمیخواست دولت چهاردهم هم این فشارها و حاشیهها را تجربه کند. توجه داشته باشید، همان قانونی که باعث شد ظریف از دولت برود میتواند بار دیگر در دستور کار مجلس قرار بگیرد و در این مورد شاهد اصلاحاتی باشیم ولی آنچه مشاهده میکنیم حداقل اگر این قانون اصلاح شود یک سال زمان خواهد برد.
* حسین کنعانیمقدم
تحلیلگر سیاسی
ارسال نظر