گفتوگوی آرمان ملی با بیژن عبدالکریمی:
شکاف دولت و ملت بحثی روانشناختی است
آرمان ملی- سیاوش پورعلی: دولتها یکی پس از دیگری میآیند و میروند ولی شکاف بین دولت و ملت نهتنها در ادوار اخیر کاهش پیدا نکرده است بلکه با فشارهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و بینالمللی شاهد افزایش این فاصله هستیم.

دولتها در ابتدای شروع بهکار با شعارهایی روی کار میآیند که یا عملی نیست و یا اینکه چالشها و موانع بسیاری در پیش دارد مانند وعدههایی که دولت چهاردهم در کارزارهای انتخاباتی مطرح کرد ولی هنوز تا محقق شدن همان وعدهها فاصله زیادی باقی مانده است. عدم تحقق وعدهها خود عاملی است که در ادوار اخیر باعث افزایش فاصله آنچه دولت و مردم نام دارد شده است. هر شکافی که رخ میدهد ریشه در جایی دارد، دولتهای سنتی برای بهبود وضعیت جامعههای مدرن همواره با چالشهایی روبهرو هستند و برای کمتر کردن هزینههای حاکمیتی همچنان بر گفتمانهای سنتی تاکید دارند ولی نهتنها آموزههای دینی بر حضور و مشارکت شهروندان در سیستمهای حاکمیتی تاکید دارند و بهنوعی از ارزشهای جوامع اسلامی محسوب میشود، بلکه علوم جامعهشناختی جدید هم بر این موضوع تاکید دارند که مشارکت شهروندان در امور حکمرانی میتواند بسیاری از موانع داخلی و خارجی را از پیش پای حاکمیت بردارد. در این مورد با یکی از صاحبنظران گفتوگو کردهایم. بیژن عبدالکریمی، دانشیار گروه فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال در این مورد معتقد است گفتمان انقلابی که در بدنه حاکمیت حضور دارند هنوز آنچنان که باید به مفهوم واقعی از دولت- ملت نرسیدهاند و این سوژه در ایران ناقص اجرایی شده است. او همچنین معتقد است آن طیفی که باید گرایشهای ضداستعماری را ترجمه کنند از چرخههای اجتماعی حذف شدهاند. در ادامه این گفتوگو را میخوانید.
چرا در جامعهای مانند ایران باتوجه به همبستگیهایی که وجود دارد ولی اختلافاتی بین طیفهای مختلف در حوزههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بهوجود آمده است و این اختلافها چه تاثیری بر روابط حاکمیت و مردم دارد؟
وقتی از مردم یک جامعه صحبت میکنیم، ابتدا باید بدانیم که مردم یا همان ملت نمیتوانند یکپارچه باشند و یک نگاه به مسائل داخلی و خارجی داشته باشند، بههمین دلیل است که همواره شاهد اختلافاتی در این روابط بودهایم. تحولات جامعه ایران و فراز و نشیبهایش نشان میدهد که با یک «مردم» متکثر روبهرو هستیم. به همین دلیل است که باید بپذیریم در سیاست خارجه و آنچه دیپلماسی نام دارد ممکن است بخشی از مردم خواهان رابطه با همه کشورهای جهان باشد و همچنین بهدنبال تعامل بیشتر با دنیا باشند. باز هم باید بر این نکته تاکید کنم که این شامل همه مردم نمیشود. حالا به آن سوی جامعه اشاره میکنیم که نگاه متفاوتی دارند. در مقابل طیفی هم هستند که همچنان به گفتمان انقلابی وفادارند و با تاکید بر مقاومت به شعارهای انقلابی اهمیت میدهند و به روابط محدود با جهان اعتقاد دارند و آنچه توافق با آمریکا نام دارد را خط قرمز خود میدانند. البته سنجش اقلیت و اکثریت در این بین موضوع دیگری است.
ریشه این اختلافها و جداییهایی که در جامعه مشاهده میکنیم و در برخی از مواقع هم شاهد بروز چالشهایی میشویم را در چه میدانید؟
مساله اصلی این روزها این است که ما هنوز شاهد پدیداری دولت- ملت مدرن در ایران نیستیم و آنچه مشاهده میکنیم دولت- ملتی است که بهنحوه ناقصی شکل گرفته است. انتقادهای زیادی هم در این حوزه مطرح است که میتوانیم بگوییم هنوز دولت- ملت مدرن شکل نگرفته است و باعث چالشهایی بین مردم و دولت شده است. همین عدم اجرایی شدن صحیح دولت- ملت باعث شکلگیری شکافی شده است که ریشه بسیاری از چالشهای جامعه محسوب میشود. اگر کمی به عقب بازگردیم و تحولات سالهای منتهی به 57 را مرور کنیم، ابتدا باید بگوییم که انقلاب اسلامی یک انقلاب تودهای بود چون با آرمانهای محرومتزدایی خود را معرفی کرد. شعارهایی که در آن سالها سر میدادند به این معنی بود که سررشته این انقلاب، طبقات پاییندستی جامعه بودند و نه یک انقلاب بورژوایی با حضور اقشار سرمایهدار بالای شهرنشین جامعه. بنابراین سوژهها و طرحهای مدرن در نظام دولتی کشوری مانند ایران با کندی ادامه و اجرایی خواهد شد.
این موردی که اشاره کردید چه ارتباطی میتواند با افزایش فاصله بین ملت و دولت داشته باشد؟
شکافی که وجود دارد در واقع بههمان تفاوت دیدگاهها ارتباط دارد که در حوزه گفتمان انقلابی به آن اشاره کردیم. این گفتمان انقلابی البته در حاکمیت هم قابل مشاهده است ولی تاکنون آنچنان که باید به این شکاف نیندیشیده و هنوز به چالشها و اختلافاتی که میتواند رخ دهد پی نبردهاند. در این وضعیت کانونهای فسادی تشکیل شدهاند که خود مردم را علیه منافع خودشان تحریک میکنند. در واقع شاهد حضور یک تیم تبلیغاتی هستیم که متاسفانه بسیاری از روشنفکران و چهرههای مشهور، فضایی را شکل دادهاند تا بتوانند بهنفع غرب و برعلیه منافع ملی حرکت کنند. باتوجه به چالشهای اقتصادی و کاهش قدرت خرید شهروندان باید بگوییم که به هرحال فشار در کشور زیاد است و نشانههای ناکارآمدی بروز کردهاند و حالا دیگر کسی منکر این موضوع نیست و از سویی تبلیغات هم در این موارد در حال پررنگ شدن است. متاسفانه باید به این موضوع اشاره کنیم که برخی نخبگان جامعه ما در نظام تبلیغاتی دشمنان خارجی قرار گرفتهاند و همه اینها باعث شده است که این نظام تبلیغاتی مردم را علیه سیاستهای ضداستعماری کشور بشورانند.
شکاف بهوجود آمده به نوبه خود باعث سیاستهای سختگیرانه، حذفی، اخراج گسترده نیروهای کارآمد شده و رسانهملی ناکارآمد هم باعث میشود مردم از گفتمان انقلابی جدا شوند
پس این تنها تصمیمات نظام حکمرانی نیست که بر شکاف دولت- ملت تاثیر دارد. باتوجه به تلاشهای دولت کنونی چرا مجموعه حاکمیت هنوز نتوانسته پروژه دولت- ملت را به سرانجام برساند؟
دلیل اینکه بین علاقهمندی مردم با آنچه دولت میخواهد فاصله وجود دارد بههمان علل شکاف دولت- ملت باز میگردد. در اینجا باید به این موضوع اشاره کنیم که جمهوری اسلامی بعد از استقرار در سال 57 همواره درگیر حاشیهها و چالشهای سختی مانند جنگ، ترور، تحرکات مسلحانه و تحریمها علیه کشور بود. همچنین باید توجه داشت که گفتمان انقلابی هنوز نتوانسته جایگاه مردم را بهخوبی در سیستم دولت- ملت تعریف کند و به تاثیرات مثبت آن اهمیت بدهد. همچنین نیروهای واسطه که بتوانند مترجمهای گرایشهای ضداستعماری حاکمیت باشند، به کلی حذف شدهاند. همچنین روشنفکران، نخبگان و دانشگاهیهایی که میتوانستند در جایگاه نیروهای واسطه باشند و بهنوعی بتوانند باعث ارتقای آگاهی جامعه به آنچه در جهان میگذرد شوند اساسا نادیده گرفته شده و بهنوعی طردشده هستند. شکاف بهوجود آمده به نوبه خود باعث سیاستهای سختگیرانه، حذفی، اخراج گسترده نیروهای کارآمد شده و رسانهملی ناکارآمد هم باعث میشود مردم از گفتمان انقلابی جدا شوند و بین مطلوبِ مردم با مطلوبِ حاکمیت فاصله وجود داشته باشد.
آیا با وعدههایی که مسئولان دولتی به شهروندان میدهند میتوانیم شاهد کاهش فاصلهها باشیم؟
واقعیت چیزی جز این نیست که اختلاف عقیده مردم و مسئولان در همه جا وجود دارد ولی در این مورد فاصلهها میتواند مختلف باشد. اکنون مشاهده میکنیم که نوعی شکاف بین بخشهایی از جامعه، بهخصوص حضور نسلهای جوان در نقش مطالبهگر، موجب شده که دائما نسبت به موضوعات مختلف اعتراضهایی شکل میدهند، پدیدهای که به سیاهنمایی هم تعبیر میشود. وجوه کارآمد دولت و حتی جانبازیهایی که صورت گرفته، اکنون به چشم نمیآید و مشاهده نمیشود که این آسیب حاصل از همان شکاف ملت- دولت است. این در حالی است که باتوجه به وعدههایی در مورد بهبود وضعیت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... میدهند ولی میتوانیم بگوییم هنوز تغییری در فاصله مطرح شده مشاهده نمیشود.
سوال دیگر اینکه نظام حکمرانی چرا باید به اختلاف سلیقه بین مردم و دولتها حساس باشد؟
پاسخ قطعا این است که نظام حکمرانی باید به طور جدی درباره این مساله تدبیری داشته باشد تا فاصلهها افزایش پیدا نکند. اختلاف سلیقههایی که در جامعه وجود دارد اما بحثی روانشناختی است. با این تعریف باید بگویم که در واقع بحث بر سر اختلاف سلیقهها نیست بلکه بحث بر سر تعارضی است که میان دو جهانبینی وجود دارد. «زیست جهان سوژه مدرنِ نوگرا» با «زیست جهان و عالم سنتیِ وفادار» بسیار تفاوت دارد و باید بگوییم دو فصل مختلف هستند. همچنین باید توجه داشته باشیم، مفاهیم نوگرا و سنتی مفاهیم طیفی هستند که در میان اقشار خاکستری هم حضور پررنگی دارند. به هرحال همه اینها به همان شکاف گفته شده برمیگردد که مهمترین مساله جامعه ما به شمار میرود. به دولتمردان باید تذکر داد که اگر به این مساله مهم توجه نکنند و نسبت به آن بیتفاوت باشند، موضوع به یک بحران بزرگ تبدیل خواهد شد.
ارسال نظر