فقر و جرمانگاری در جامعه
در ابتدای این یادداشت باید بگویم که احساس فقر رابطه جدی با جامعه دارد.
این احساس در جامعهای شکل میگیرد که افرادش شاهد بیعدالتی هستند و از این موضوع رنج میبرند. در مقابل تلاشها و زحمات خود میبینند که برخی از افراد صاحب خانههای بزرگ و ماشینهای خوب هستند اما آنها ندارند. این فاصله طبقاتی همچنان در حال افزایش است و کار به جایی خواهد رسید که شاید طبقات در جامعه بههم برخورد نکنند. این بیعدالتی که در ادوار اخیر شاهد افزایش آن هستیم در سایر بخشهای جامعه هم دیده میشود. مانند زمانی که افراد موقع استخدام فرصت حضور در یک شغل خوب با درآمد خوب را به دلیل اختلاف طبقاتی از دست میدهند و در ادامه با سرخوردگی به متن جامعه باز میگردند و دیگر شاید شانس حضور نداشته باشند. تفاوتهای رایج اجتماعی و احساس فقیر بودن ممکن است به جرم بینجامد و این نگران کننده است. متاسفانه باید بگوییم که فقر تنها در فضای شهری نیست بلکه در روستاها هم وجود دارد با این تفاوت که در روستا فقر به جرم نمیانجامد. با همه این چالشها و فرازونشیبها اما باید پذیرفت مفاهیمی که در ذهن جوان امروز شکل گرفته متفاوت از قبل است، چراکه وارد دنیای جدید اینترنتی و ارتباطات بدون مرز شده است، لذا انگار این جوان در خلأ بسر میبرد و این شرایط بیشتر نزدیک به وضعیت آنومیک یا بیهنجارانه است. وقتی شما شاهد دفع اجتماعی هستید، یعنی بهتعبیری جدا از مهاجرت کردن با افرادی روبهرو میشوید که فقط قصد رفتن دارند، انگار که بخواهند بگویند بالاتر از سیاهی رنگی نیست. از طرف دیگر نمیتوان تحت هر شرایطی به آسانی از کنار آمارهای مربوط به خودکشی گذشت و لازم است در این زمینه هر کاری که از دست دولت و نهادهای اجتماعی برمیآید، صورت گیرد. به هیچ وجه نمیتوان جامعه دو قطبی شده را توجه کرد. بدترین وضعیتی که ممکن است برای یک جامعه رخ دهد این است که مردم آن جامعه رودرروی هم قرار بگیرند. در این وضعیت انگار مردم علیه مردم لشگرکشی کردهاند و با تمام توان در پی ضربه زدن به همدیگر هستند.
* احمد بخارایی
جامعهشناس سیاسی
ارسال نظر