چین در نظم پساقطبی
در روابط بینالملل، مفهوم مشارکت تعریف صریح و واحدی ندارد. در واقع، مشارکت «برساخته بازیگران» و یا «آن چیزی است که دولتها آن را میسازند.»
در این میان چین، تنها بازیگر بینالمللی نیست که از دیپلماسی مشارکت به عنوان ابزار پیشبرد منافع ملی بهره گرفته است، اما آنچه رویکرد پکن را در بهرهگیری از مشارکت متمایز میکند در این نکته نهفته که شبکه مشارکت در مرکز راهبرد سیاست خارجی چین قرار گرفته است. به عبارتی دیگر، کشورهای محدود دیگری را میتوان یافت که بر مفهوم مشارکت بهاندازه چین متمرکز شده باشند. از این طریق، پکن به دنبال «دموکراتیزه کردن نظم بینالمللی» به منظور ساخت «جامعه انسانی با سرنوشت مشترک» است. مروری کوتاه بر تاریخ معاصر سیاست خارجی چین نشان میدهد که از سال 1949 تاکنون، چین از «اتکا بر یکسو» به سیاست «خط مشترک» و در نهایت به «مشارکت بدون اتحاد» تغییر ریل داده است. در طول جنگ سرد، به جز دو برهه ده ساله (1950- 1960 و 1972- 1982) که چین به ترتیب اتحاد رسمی با اتحاد جماهیر شوروی و یک شبه اتحاد با ایالات متحده داشته، راهبرد عدم تعهد، وجه غالب سیاست خارجی این کشور بوده، بهگونهای که میتوان پکن را به عنوان یک «قدرت تنها» بدون دوستان نزدیک و بدون متحد توصیف کرد. این راهبرد پیامد طبیعی جهتگیری منعطفانه و اصلاحی چین در اواخر دهه هشتاد قرن بیستم بود که با روی کارآمدن دنگ شیائوپینگ و اتخاذ سیاست درهای باز و اصلاحات اقتصادی مورد اجماع نخبگانی چین قرار گرفت. در میان 182 کشوری که با چین روابط دیپلماتیک برقرار کردهاند، 113 کشور از پنج قاره جهان روابط خود را بر پایه مشارکت شکل دادهاند. شرکای چین طیف وسیعی از کشورهای در حال توسعه و همچنین کشورهای توسعه یافته غربی را در بر میگیرند. علاوه بر این، چین اشکال مختلفی از مشارکت را با بیش از 10 منطقه و سازمان منطقهای ایجاد کرده است. ایجاد انواع مختلفی از مشارکتها توسط چین را نمیتوان صرفا بر اساس رویههای موجود بینالمللی تحلیل کرد، بلکه ویژگیهای اندیشه سیاسی چینی نیز در نوع مشارکتها نیز باید لحاظ شوند. با ۴۲ ترکیب مختلف از مشارکت، آشکار است که چین زبان دیپلماتیک خود را متناسب با روابط خاص با هر کشور تنظیم و توسعه میبخشد. علاوه بر ویژگیهای سطح اول مانند «راهبردی»، «همکاری» و «دوستانه»، این مشارکتها میتوانند با ویژگیهای سطح دوم مانند «جامع»، «همهجانبه»، «برای همه فصول»، «نوع جدید» و «نوآورانه» نیز توصیف شوند. این دستهبندیها، روابط دوجانبه را به شکلی دقیقتر و جزئیتر مشخص میکنند و نشاندهنده ویژگی منحصربهفرد مشارکتهایی است که بهصورتی «خاص» برای شرکای مختلف تعریف شدهاند. اگر مشارکتهای چین را فهرست کنیم، میتوان آنها را بهطور کلی به پنج دسته تقسیم کرد: مشارکتهای کلی، مشارکتهایی که با واژههای «جامع» یا «همهجانبه» آغاز میشوند، مشارکتهای راهبردی کلی، مشارکتهای راهبردی که با «جامع»، «جهانی» یا «همهجانبه» آغاز میشوند، مشارکتهای راهبردی که با «برای همه فصول» و «دائمی» آغاز میشوند. در سالهای اخیر، دو عبارت مهم دیگر نیز به دسته بندی مشارکتها افزوده شدهاند که به سطوح مختلف مشارکتهای «راهبردی» و «جامع» ظرافت بیشتری میبخشند. این دو مفهوم عبارتند از «جامعه انسانی با سرنوشت مشترک» و «عصر جدید.» درحالی که مفهوم اول به صورت عامتر به دنبال تعریف منافع همسو گسترده در جامعه بینالمللی است، شرکای عصر جدید، کشورهایی را شامل میشود که تمایل بیشتری به مواجهه با نظام هژمونیک وگذار به چندجانبهگرایی پساقطبی دارند. پنج ویژگی مهم برای دیپلماسی مشارکتی چین قابل شناسایی است. نخست، مشارکتها با سطح بالایی از «انعطافپذیری» متمایز میشوند. دوم، با توجه به این نکته که مشارکتهای راهبردی بیشتر «منفعتمحور» هستند تا «تهدیدمحور»، میتوان این نوع مشارکت را بهعنوان تجلی تمایل طرفین برای پیگیری منافع و اهداف مشترک، بدون درگیر شدن در مسائل چالشزا و اختلاف برانگیز در نظر گرفت. سوم، برخلاف اتحادها، مشارکتها بیشتر «فرآیندمحور» هستند، به این معنا که اغلب بهعنوان ابزاری برای همکاری بیندولتی شکل میگیرند که هدف اصلی آن نیز «خودِ همکاری» است. چهارم، مشارکت از «قطبی سازی» بیش از پیش جامعه بینالمللی پیش گیری میکند. پنجم، مشارکتها «غیرایدئولوژیک» بوده و میتوانند «نظامهای سیاسی متنوع» را دربرگیرند نتیجه اینکه دیپلماسی مشارکت از این دیدگاه نشأت میگیرد که دیپلماسی مبتنی بر اتحادهای سنتی دیگر با شرایط زمانی جهانی همخوانی ندارد. در طول دهههای اخیر، پکن از ایجاد اتحادهای رسمی اجتناب کرده و بهجای آن، مشارکتهای انعطافپذیر را ترجیح میدهد. مشارکت این امکان را برای چین فراهم میکند تا همکاریهای بینالمللی را بدون درگیر شدن در تعهدات سیاسی پیچیده توسعه دهد. به عبارتی اتحادهای سنتی بیش از حد الزامآور، فاقد انعطافپذیری و متعلق به منطق «بازی با حاصل جمع صفر» است. به همین دلیل، پکن بهطور کلی اتحادهای رسمی را گزینهای مناسب برای سیاست خارجی خود، چه در حال حاضر و چه در آینده نمیبیند. لذا میتوان پیشبینی کرد که در کوتاهمدت و یا بلندمدت، پکن برنامهای برای امضای پیمان اتحاد رسمی با هیچ کشوری نخواهد داشت. در حالی که ایالات متحده در تلاش بوده تا ذهنیت جنگ سرد را مجددا بر نظام بینالملل تحمیل کرده و از این طریق به بازآرایی متحدان اروپایی و آسیایی خود بپردازد، پکن تلاش کرده بر اساس روایت جدید خود، دیپلماسی مشارکتی را در پیش گیرد. در مسیر ساخت جامعه بشری با آینده مشترک، گسترش شبکه شرکا یک راهبرد بلندمدت و نه صرفاً یک راهحل موقتی از سوی چین خواهد بود. در سیستم اتحادها، تنها دشمنِ دشمن یک کشور میتواند دوست آن باشد، اما در شبکه مشارکتها، حتی دوستِ دشمن یک کشور نیز میتواند دوست آن باشد.
* امیرمحمد اسماعیلی
تحلیلگر روابط بینالملل
ارسال نظر