کمال اطهاری در گفتوگو با «آرمان ملی» مطرح کرد:
الزام دولت به طراحی الگوی توسعه
آرمان ملی- احسان انصاری: «هنوز برخی از مدیران جامعه متوجه نشدهاند که بدون طرح سیاست اجتماعی جامع که تصویب شده نمیتوان کشور را مدیریت کرد و مشکلات را حل کرد.
از سوی دیگر مدیران کشور را وارد اقتصاد دانش نکردهاند و به همین دلیل مازاد اقتصادی ندارند. از سوی دیگر به دلیل اینکه در زنجیره اقتصاد جهانی تنها با نفت حضور داشتهایم به دلیل تحریمها این ظرفیت را نیز از دست دادهایم. در چنین شرایطی FATF را نیز نپذیرفتهایم. الگوی ما نیز در این زمینه امارات متحده عربی به عنوان یک شیخنشین با جمعیت پایین بوده است. کشوری که به صورت کامل به سرمایهداری جهانی وابسته است و پول نفتش را میگیرند و برایشان برج میسازند که خالی است. برخی کشوری مانند امارات را به عنوان الگوی توسعه برای خود انتخاب کردهاند و در عین مواجههای که با امپریالیسم دارند به محض اینکه به دستاوردی میرسند عنوان میکنند که آمریکا جرأت نمیکند به ایران حمله کند. در پاسخ به این افراد باید عنوان کرد آمریکا مدتی است که دیگر به کشورهای دیگر حمله نمیکند و اغلب به این حرفها بیتوجه است.» جملات ذکر شده اظهارات کمال اطهاری نویسنده و پژوهشگر توسعه در گفتوگو با «آرمان ملی» است. اطهاری در این گفتوگو به مهمترین چالشهای پیش روی دولت پزشکیان و کشور اشاره میکند که در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
*دولت پزشکیان دنبال تعامل با جهان و بهبود کیفیت زندگی مردم است. به نظر شما با توجه به شرایط موجود جامعه به چه میزان میتوان به موفقیت دولت امیدوار بود؟
آنچه امروز در جامعه ما مشهود است این است که تصمیمگیران جامعه نه در زمینه داخلی و نه در زمینه خارجی عقلانیت لازم را به خرج ندادهاند. هشدارهای زیادی نیز در این زمینه داده شد. کار حتی به جایی رسیده بود که اصلاحطلبان ماجرا را شوخی گرفته بودند. این در حالی بود که هیچ کدام از جریانهای فکری خود را برای توسعه آماده نکردهاند. آقای پزشکیان قبل از اینکه رئیسجمهور شود دارای سابقه اجرایی بوده است. با این وجود آنچه مشهود است این است که کشور فاقد الگوی توسعه است. قرار بود در ایران سیاست اجتماعی جامع تدوین شود. با این وجود وقتی فردی با نگاه پوپولیستی بر سر کار آمد، این قانون را کنار گذاشت و به جای آن به سوی یارانه نقدی کشیده شد. همین فرد به جای اینکه طرح جامعه مسکن را در که در سال 1384 تصویب شده بود، اجرا کند طرح مسکن مهر را اجرا کرد. نکته دیگر اینکه آقای پزشکیان هنوز برنامهای برای مدیریت کشور ارائه نکرده و خودش هم مدعی داشتن برنامه نیست. سوال مهم این است که چگونه ممکن است فردی که در حدود20 سال در جایگاههای حاکمیتی قرار داشته و امروز رئیسجمهور کشور است برنامه نداشته باشد؟ در چنین شرایطی ایشان از طرح انتقال پایتخت صحبت میکند.
*چرا دولت چهاردهم در ابتدای کار خود به دنبال انتقال پایتخت است وآیا این طرح قابلیت اجرایی دارد؟
انتقال پایتخت نیازمند طرح آمایش و برنامه است. طرح انتقال پایتخت بنایی نیست که بتوان آن را به راحتی انجام داد. چنین طرحهایی نیز مانند طرح پرداخت یارانه توسط دولت احمدینژاد است. هنوز برخی از مدیران جامعه متوجه نشدهاند که بدون طرح سیاست اجتماعی جامع که تصویب شده نمیتوان کشور را مدیریت کرد و مشکلات را حل کرد. از سوی دیگر مدیران کشور را وارد اقتصاد دانش نکردهاند و به همین دلیل مازاد اقتصادی ندارند. از سوی دیگر به دلیل اینکه در زنجیره اقتصاد جهانی تنها با نفت حضور داشتهایم به دلیل تحریمها این ظرفیت را از دست دادهایم. در چنین شرایطی FATF را نیز نپذیرفتهایم. الگوی ما نیز در این زمینه امارات متحده عربی به عنوان یک شیخنشین با جمعیت پایین بوده است. کشوری که به صورت کامل به سرمایهداری جهانی وابسته است و پول نفتش را میگیرند و برایشان برج میسازند که بیشترشان خالی است. برخی کشوری مانند امارات را به عنوان الگوی توسعه برای خود انتخاب کردهاند و در عین مواجههای که با امپریالیسم دارند به محض اینکه به دستاوردی میرسند عنوان میکنند که آمریکا جرأت نمیکند به ما حمله کند. در پاسخ به این افراد باید عنوان کرد آمریکا مدتهاست که دیگر به کشورها حمله نمیکند و به این حرفها بیتوجه است. کسی هم نمیتواند برای کشور دیگری توسعه به ارمغان بیاورد و یا به جای کشور دیگری بجنگد. نکته دیگر اینکه در شرایطی که الگوی توسعه در کشور وجود ندارد، چگونه میتوان صلح و توسعه برای کشور به ارمغان آورد؟
برای تدوین و ارائه مدل و برنامه توسعه باید غفلتهای گذشته را جبران کرده و گفتمان توسعه را در چارچوب نظاممند یک برنامه پژوهشی در دستور کار قرار دهند
*چرا دولت پزشکیان به دنبال طرحی برای توسعه نیست؟ تصمیمگیران جامعه چگونه بدون الگوی توسعه دنبال تأثیرگذاری بر مناسبات داخلی و منطقه هستند؟
باید برای توسعه الگو ایجاد کرد و نه اینکه با قدرت نظامی به دنبال توسعه بود. در واقع قدرت نظامی باید از توسعهای که به وجود آمده محافظت کند. توسعه حاکمیت نیز در توسعه پایدار است. برای تدوین و ارائه مدل و برنامه توسعه باید غفلتهای گذشته را جبران کرده و گفتمان توسعه را در چارچوب نظاممند یک برنامه پژوهشی در دستور کار قرار دهند. گفتمان توسعه به معنای پژوهش علمی برای دستیابی به مدل و برنامه توسعه جایگزین برمبنای پیشنهادی آن است، که برای آن باید گروههای کار کارشناسی زبده بدون درنظر گرفتن تعلق به جریان سیاسی و فکری تشکیل شود. واقعیت این است که بضاعت هیچ یک از این جریانها اجازه اندیشه درباره تمام اجزای یک مدل توسعه را به آنها نمیدهد. حاصل این گفتمان الزاما نه رسیدن تمام جریانها به یک مدل و برنامهی واحد بلکه توافق اصولی درباره ساختار مدل و برنامهای مرکب یا یک پارچه به مثابه برنامه حداقل و جهتگیری راهبردی برای عمل اجتماعی براساس آن است. عملی اجتماعی که در طول زمان مدل و برنامه را تدقیق و تصحیح میکند. نمونه دیگر اینکه به دلیل تغییرات سریع فناوری تولید، آینده اقتصادی جهان بسیار پرچالش خواهد بود و به خصوص برای نیروی کار در بخشهای تولید کارخانهای باید انتظار بیکاری فزاینده داشت. به همین دلیل چالشهای بیرونی و درونی، دولتهای ملی را با شرایطی حتی بسیار سختتر از گذشته روبهرو خواهد ساخت. در کشورهای پیرامونی چون ایران، دولتها باید پیرو صلح مدنی، با اتحادیههای کارگری و کارفرمایی، انجمنهای مدنی و تخصصی و جماعات محلی و... برای هموارسازی توسعه اقتصاد و جامعه دانش در چارچوب مدل دولت رفاه توسعه بخش مشارکت کنند. تا دچار بحران، بیثباتی سیاسی و درنهایت فروپاشی نشوند و بتوانند ضمن گریختن از تله توسعه، از بیکاری و فقر، و تخریب محیط زیست جلوگیری کنند. از سوی دیگر باید تعامل مثبت با اقتصاد جهانی شده را با حضور در زنجیره جهانی ارزش با کالاها و خدمات دانش بر برقرار کنند و نه صرفا با آزادی قیمتها و گشودن دروازهها. این مسائل ممکن نیست مگر دولتها الگو، برنامه و نهادسازی شایسته برای توسعه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در جهت ورود به اقتصاد و جامعه دانش داشته باشند. در موقعیت کنونی ایران هم این مهم میسر نمیشود مگر روشنفکران و فعالان مدنی و سیاسی وظیفه مقدم خود را برای تدوین چنین الگویی به انجام برسانند.
*چرا ایران نتوانسته وارد اقتصاد دانش شود؟
ورود به اقتصاد دانش برای تمام کشورهای پیرامونی یا توسعه یابنده چون ایران ناگزیر است، همانطور که پیشتر صنعتیشدن ناگزیر بود. در اقتصاد دانش دانش آموخته، آفریده، فراگیر شده و به کار میآید تا توسعه اقتصادی و اجتماعی به بار آورد. به عبارت دیگر دانش و نوآوری در توسعه نقشی فراتر از منابع طبیعی، کار مستقیم، و سرمایه یافته، یا توسعه در اساس دانشبر شده است. بخشهای اصلی اقتصاد دانش، صنایع دارای فناوری متوسط به بالا و خدمات مولد هستند. عدم تسلط و توجه حاکمیت و روشنفکران جامعه مدنی به همین تعاریف به نظر ساده باعث استفاده نادرست از واژگانی مانند شرکتهای دانشبنیان شده است. این شرکتها که در واقع شرکتهای دانشگاهیاند، از ۱۰۰ نوع یارانه و بخشایش مالیاتی و غیره بهرهمنداند و به جای آن شرکتهای دانشبر در بخش واقعی اقتصاد مانند کارخانه ارج در بخش صنعت، و شرکتهای مشاور در بخش خدمات به حال خود رها شدهاند تا ورشکسته شوند. به کار بردن واژگان «بوم سامانه نوآوری» جعل دیگری در همین زمینه است که برای ایجاد آن نه نرمافزارهای لازم مانند قوانین مالکیت فکری، و نهادهای انگیزشی تحقیق و توسعه و نه سختافزارهای لازم مانند آمادهسازی مناطق یادگیری و نوآوری، و شبکهسازی ارتباط دولت، دانشگاه و صنعت فراهم شده است. شگفت اینکه حتی دانشگاهها و موسسات پژوهشی به ندرت یا به طور ناقص به این مقولات ضروری برای توسعه پرداختهاند. باید درنظر داشت که شیوه انتظام نولیبرال با تقدم دادن به همین مقولات توانست جایگزین شیوه انتظام دولت رفاه گردد و موجب ورود جوامع مرکزی سرمایهداری به اقتصاد پساصنعتی یا دانش شود، اما در ایران برنامه چهارم توسعه، سند چشمانداز و سند اقتصاد مقاومتی، که بر توسعه اقتصاد دانش یا دانشبنیان تاکید داشتند، اجرا نشدند، تا در پس هیاهوی مبارزه با نولیبرالیسم، شکلبندی نوفئودالیسم برپا شود. سیاست اجتماعی برای شکلگیری جامعه دانش، سرمایهگذاری اجتماعی است که به سیاست اجتماعی غالب در تمام کشورهای پیشرو در اقتصاد دانش، به جز ایالات متحده تبدیل گشته است. بههمین دلیل نیز آمریکا به تدریج جایگاه برتر خود را در اقتصاد جهانی از دست داده، دچار بحران اجتماعی و سیاسی گشته و مجبور به عقبنشینی از جهانیشدن شده است.
ارسال نظر