هرمز علیپور در گفتوگو با «آرمان ملی»:
تقید حزبی در شعر را نمیپسندم
آرمان ملی- هادی حسینینژاد: خوزستان، ایذه، مسجدسلیمان... چهرههای سرشناسی در حوزه ادبیات و شعر معاصر از این خطه سربرآوردهاند؛ در شعر، چهرههایی چون زندهیاد هوشنگ چالنگی، سیدعلی صالحی و هرمز علیپور (ایذه- اسفند 1325) که فرصت گفتوگویی کوتاه با او را غنیمت شمردیم؛ آنهم در ایامی که بهعنوان بازیگر در فیلم «مرگ در پرانتز باز» جلوی دوربین رفته بود.
او یکی از اعضای حلقه و موج موسوم به «ناب» در دهه پنجاه است که با انتشار حدود 20 کتاب و مجموعه شعر، کارنامهای جدی از خود به جا گذاشته است. او بر این باور است که کوران حوادث و رویدادهای سیاسی- اجتماعی، خواهناخواه بر جریانهای ادبی تاثیر میگذارد، اما مثبت یا منفی بودن این تاثیرگذاری در گروی قابلیتها و هوشمندی شاعر است که به یکی از این دو گزینه ختم میشود: «مقهور زمانه خود شدن و بودن یا غلبه کردن بر شداید و تبدیل شدن به شاعری بدون تاریخ مصرف» و البته که با تقید گروهی و حزبی شاعران، سر سازگاری ندارد... این بحث را در گفتوگو با هرمز علیپور دنبال کنید.
در ادوار مختلف، شاعران سرشناس به اتفاقات مهم تاریخی، اجتماعی و سیاسی زمانه خود واکنش نشان دادهاند. خاستگاه این واکنشها، رسالتی است که شاعر بر خود میبیند یا صرفا یک انتخاب است؟
با آنکه مدتهاست باور من این است که بیشتر بر شعر خود تکیه و تمرکز داشته باشم و کمتر پیرامون مسائل شعری حرف بزنم، اما همینقدر دریافتهام و میدانم که واکنش شاعران نامدار به رخدادهای سیاسی، اجتماعی در هر کدام، به شخصیت شکلگرفته هنری- اجتماعی آنها ربط و پیوند دارد؛ به فردیتی که بهمرور آنها را در جواب دادن به پرسشهای فردی، بهناچار به رخدادها و مسائل بیرونی گره میزند. بعضی یا عدهای برای خویشتن وظیفه و رسالتی قائلاند و عدهای شکل انتخابی به خود میگیرد که به تدریج التزامآور است که در اصل ریشه در گونهای از کمالجویی در دورههای مختلف سنی و گذر عمر آنها دارد. میتوان گفت فرهنگ و معرفت و آثار خلاقهی یک شاعر هم منحصر به اوست و هم متعلق به سرزمین یا قوم او.
از این منظر، پیشینه شاعری خود را چطور توصیف میکنید؟
در آغاز فکر میکردم یک شاعر باید بتواند در همهی قالبهای شعری طبع آزمایی کند. مدتی هم چنین کردم؛ از دوبیتی و غزل گرفته تا... اما نگاهم و فکرم فارغ و غافل از نهضت و راه نیما یوشیج نبود و همچنین از شعر جهان به واسطهی ترجمه. شعرهای متنوعی از بابت کمیت و کیفیت دارم که از سال 1345 در مطبوعات چاپ شدهاند؛ یعنی از بیستسالگی که البته کتاب نشدهاند –کلاسیکها به اصطلاح- اما همیشه - در مدت شصت و اندی سال کار حرفهای شعر- دوست داشتهام علاوه بر رضایت خاطر به صورت فردی، اگر که شده حتی یک سطر محض به فرهنگ شعری سرزمینم اضافه کنم.
در کارگاه شعری نوریعلاء در مجله فردوسی، در سال 53 جزو امیدهای شعر ایران در آینده محسوب میشدم. از سال 1353 تا 1357 و کمی بعدتر هم، جزو شاعران ناب (به نامگذاری زندهیاد منوچهر آتشی شاعر معاصر) به حساب میآمدم. شعرهایی از من در مجله تماشا - ارگان رادیو و تلویزیون آن ایام و صدا و سیمای کنونی- چاپ شده است. آن شعرها با وجودی که برای چاپ یک کتاب کفایت میکرد، اما در کتابی از من نیامدهاند؛ دفتری که با نام «خموشیِ سوسن» به نشر فاریاب سپرده شد؛ ناشری که «اوراق مصور آرتور رمبو» به ترجمه بیژن الهی را چاپ کرد. اما در مسیر تجربههای فردیام، شعرهایی دارم که با تکیه بر مسائل سیاسی، اجتماعی سروده و کتابشدهاند و میشوند.
به نظر شما وابستگی به تفکرات حزبی و گروههای سیاسی در دهههای طلایی شعر معاصر، چقدر در سرایش شاعران، نقش داشته است؟
نقش بسیار. اما آنانکه از جذبه کمند اشتهار و تصلب حزبی خود را رها کردهاند، آثاری خلق کردهاند که با اقبال روبهرو شده است. البته شخصا هیچگونه تقید گروهی و حزبی در شعر را نمیپسندم. شعر عرصه هنر یا عرصه تجلی فردیت یافته شاعر است؛ آنچنانکه اگر شرایط سنی او اقتضا کند، بعد از عبور از فراز و نشیبها، شعری خلق بشود که مخاطبان آگاهتر را جذب کند.
حدود بیست کتاب از من چاپ شده تا اینکه به زعم خود و گفتهی بعضی اهل فن و صاحبهنظر، پیشنهادهایی در زمینهی شعر داشته باشم و ارائه کنم که حتی بهعنوان روش و سبک «هرمزی» شناخته میشوند. در حال حاضر شعرهایم عمدتا حول محور انسان و جهان و هستی میچرخند که مشخصههای ویژهای دارنند و بسیاری از شاعران جوانتر به آنها رغبت نشان داده و میدهند.
در ایران، بین روشنفکری، کنشگری سیاسی و شعر (ادبیات) ارتباط تنگاتنگی وجود داشته است. دلیل این همآمیزی چیست و به نظر شما آیا این مسأله، به نفع جریانهای ادبی بوده یا به ضررشان؟
برای تأثیر و تأثر این دو مقوله بر روی یکدیگر، باید تعریفی از هر دو در نظر داشت یا گرفت. اما حتی فارغ از تعاریف متداول هرکدام و حتی با احتمال تفاوتها و تضادها در تعاریف، به زعم من از آمیختگی این دو در ایران ما میتوان نتیجه گرفت تا حدی به سود هنر و ادب بوده است. در نهایت اما تاریخ نشان داده است هنرمندان و در اینجا هیچ کدام از شاعران برجسته و ممتاز جهان، آسوده و امن و به دور از خطرات رخدادهایی چون جنگ و انقلابها نبودهاند. میزان موفقیت و تاثیرگذاری آنها به میزان قابلیتها و هوشمندی آنان بستگی داشته و دارد: مقهور زمانه خود شدن و بودن یا غلبه کردن بر شداید و تبدیل شدن به شاعری بدون تاریخ مصرف.
وضعیت شعر در سالهای اخیر را چطور ارزیابی و دستهبندی میکنید؟ آیا امیدوارکننده است؟
شعر هم چون سایر پدیدهها و مقولات هنری ارتباطی تنگاتنگ با شرایط اقتصادی، سیاسی، اجتماعی در جامعه دارد. باوجود ظاهر متشتت و پراکنده شعر، چه از باب و جهت کمی و کیفی و تاثیر فضای مجازی، تا آنجا که من دیده و خوانده و میخوانم و اطلاع دارم، جای امیدواری است. به اعتقاد من موفقیت در شعر به نوع نگاه شاعر و میزان علاقه و استمرار و وسعت دانش و اندیشه بستگی دارد. با گذشت زمان و فرونشستن هیاهوی تبلیغی کاذب، آینده شاعران برجستهی خود را دارد و خواهد داشت. اما واقعیت این است که نباید دههی 40 و 50 یا به اصطلاح دهههای طلایی را همواره مورد توجه و در قیاس با دهههای اخیر قرار داد. چیزی عوض نشده و امروز هم شاعری از این آزمون سربلند بیرون میآید که شعر برای او امری جدی و حتی عاشقانه و سرشار از لذت و در عین حال مرارت و ریاضت باشد. واقعیت دیگر این است که سالهاست تهران از دارالخلافهگی هنر بیرون شده. البته ناگفته نگذارم در شرایط فعلی جهآنکه انسان از سرعت و پیشرفت و یا دگرگونی هنجار و معیارها حیرتزده است، شاعران نیز از این منظر مستثنی نیستند.
شاعران برجسته و ممتاز جهان، آسوده و امن و به دور از خطرات رخدادهایی چون جنگ و انقلابها نبودهاند
نسبت شعر امروز و جریانهای اجتماعی و سیاسی را چطور تبیین میکنید و اساسا چه آیندهای را پیش روی جریانهای ادبی میبینید؟
با توجه به تجربه 45 ساله عمر انقلاب، جریانهای ادبی را میتوان در دو گروه دید. یکی هنرمندانی که از دل و جان و یا از سر مصلحتی با همه هم و غم و توان در مسیر نگاه حاکمیت بودهاند و گروهی بیشتر به دنبال رهایی و فردیت خود هستند. همیشه باید زمان بگذرد تا تاریخ گزینش کند.
در پایان، کمی درباره فعالیتهای این روزهای خود بگویید. آیا در حال نگارش، سرایش و یا انتشار کتاب یا کتابهای تازهای هستید؟
باید بگویم متاسفانه آنگونه که وقت صرف شعر و شاعری و خواندن و نوشتن میکنم، از بابت بازتاب کارهایم به صورت کتاب و نمایش خود چندان آدم منظمی نبوده و نیستم. با اینهمه به اندازه چهار- پنج دفتر شعر دارم که هنوز به دست نشر یا چاپ نسپردهام. با بسیاری از شاعران جوان و بهاصطلاح تازهکار بدون داشتن کارگاهی در مکانی مشخص، در حال تعامل هستم. با توجه به شرایط سنی و هجوم بیماریهای آشکار و پنهان و کمحوصله بودن از لحاظ معالجه و درمان، کمتر میتوانم بخوانم و بنویسم.
ناگفته نگذارم من به عنوان شاعری که تجربیات گوناگونی را پشتسر نهاده است، بیشتر دوست دارم شعرم بازتاب نگاه خودم باشد، چه در معنا و چه در شکل و فرم و این حرفها. در شعرهایم بیشتر به انسان، رابطه او با هستی و نیز جامعه میپردازم و مطلقا قضاوتها و از دست دادنها اهمیتی ندارد. بدون هراس از انهدام خودخواهی و اینها، دوست دارم. شعر خاص و منحصر هرمزیام را بگویم.
ارسال نظر