تجارت جهانی و توسعه پایدار
سیستم تجارت بینالملل از ابتدا با ترکیبی مشخص از اجرا و عملیات شکل گرفته است. روابط تجاری را نمیتوان صرفاً بر اساس اصول ساده و غیرقابل نقضی که تعریف شدهاند تعیین کرد، ملاحظات عملی، سیاست و منافع ناگزیر برای تعیین مواضع اتخاذ شده کشورها بایستی مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد بهخصوص که در هر مورد ممکن است با مورد مشابه دیگر تفاوتهایی شفاف داشته باشد.
واقعیت، زمانی است که از یک اقدام یا رویکرد سیاستی یک چالش مستمر پیش روی سیستم معاملاتی، قرار گیرد که در عین حال نیازها، علایق و اولویتهای مختلف طرفین این تجارت بینالمللی را برآورده میکند، از جمله کشورهای کوچک و ضعیف هیچ جایگزین جدی برای همکاری جز مذاکره ندارند و نتیجه این مذاکرات بر اساس سهم آنها در این مذاکرات ارزیابی خواهد شد. در اینجا این سوال پیش میآید که چگونه کشورهای در حال توسعه میتوانند دستاوردهای بیشتری داشته باشند، پاسخ به این سوال به دو عامل اساسی بستگی دارد اول اینکه سیاستهایی هست که خود کشورهای در حال توسعه انتخاب میکنند. دوم این است که آیا سیستم معاملاتی به طور مناسب طراحی شده است و به طور موثر برای بازدهی به طرفین کار میکند؟ در مورد سهم توسعهای بالقوه در تجارت و سرمایهگذاری، پیش شرطهای اقتصادی و سیاسی، اجتماعی که کشورها را قادر میسازد از فضای باز بازار استفاده کنند، به چالشهای مستمر کاهش فقر و پایداری محیط زیست مربوط میشود که موضوع اصلی مورد بحث همه محافل تجارت جهانی است. چشم انداز توسعه کشورهای در حال توسعه، مبتنی بر این استدلال اساسی است که حتی اگر دولتها از بهترین گزینههای سیاسی ممکن برای ارتقای توسعه آگاه بودند رشدی که ناگزیر باید با توسعه همراه باشد، از مشارکت فعال همة بنگاههای اقتصادی و سهمخواهی از تجارت جهانی حاصل میشود و در یک سیستم خوب طراحی شده از همکاریهای بینالمللی این اصل اساسی لحاظ میگردد. همچنین تجزیه و تحلیل رفتار تجارت بینالملل کشورهای درحال توسعه یا کمتر توسعه یافته را در سیاستها و مواضع کشور در مورد چشمانداز کشورهای آتی بهتصویر میکشد. در فرآیند توسعه پیچیدگیهایی وجود دارد از جمله جنبههای مختلف فرآیند توسعه که توسط بسیاری از محققان هم به عنوان غایت و هم به عنوان هدف اصلی شناسایی شده است حضور در عرصههای بینالمللی برای تجارت است. کمیته جهانی توسعه و محیط یا همان کمیسیون بروندلند تعریف جامعی از توسعه پایدار ارائه میدهد که بنا بر آن جامعه بشریت توانایی اجرای اصول توسعه پایدار را فقط در صورتی دارد که بتواند تضمین کند بدون به خطر افتادن تواناییهایی که منابع جهانی برای استفاده نسلهای آینده جهت تأمین نیازهایشان، فراهم میآورد نیازهای حال را برآورده کند. لذا از این حیث لازم است اشاره کنیم به: مراقبت و نگهداری از محیط زیست برای نسلهای آینده، کاهش فقر در جهان و توانمندسازی افراد فقیر که همه این رویکردها رشد اقتصادی را امری حیاتی میدانند و جزء فرآیند توسعه است، در حالی که تأکید میکند که توسعه چیزی بیش از رشد است. رشد درآمد واقعی اصل مهمی برای گسترش، توسعه، و آزادی است، اما هدف نهایی نیست. ابزار و اهداف فرآیند توسعه نباید اشتباه گرفته شود. علاوه بر این، همبستگی بین سطح درآمد و کیفیت زندگی انسانها یکنواخت نیست و بهبود وضعیت زندگی بدون نیاز به رشد قابل توجه در درآمد واقعی امکانپذیر نیست. در نهایت توسعه در مورد گسترش فرصتهای انتخاب برای زندگی افراد است که دلایل زیادی برای ارزشگذاری دارند. ارتباط نزدیک با این تعریف گسترده از توسعه، اهمیت کاهش فقر در کشورها است، در فرآیند توسعه تخمین زده میشود (مبنا گزارش بانک جهانی) که از 8 میلیارد نفر جمعیت جهان، 3 میلیارد نفر با کمتر از 2 دلار در روز زندگی میکنند. محرومیت همچنین با سطوح پایین آموزش و سلامت، همراه است و هدف اصلی از بین بردن فقر این است که افراد فقیر بتوانند کنترل بیشتری بر سرنوشت خود داشته باشند. این «توانمندسازی» به معنای «گسترش داراییها و قابلیتهای افراد فقیر برای مشارکتهای آتی جامعه است» و توانمندسازی مستلزم آن است که افراد به اطلاعات دسترسی داشته باشند، در تصمیماتی که تأثیرگذار است مشارکت داشته باشند. در جمعبندی توسعه جهانی و تجارت پایدار لازم است این نکته را مهم بدانیم که رشد برای توسعه مهم است، یک سیستم آموزشی خوب، یک رژیم غذایی سالم، آب سالم و خدمات بهداشتی خوب، همگی نیازمند اقتصاد توانمند و با ثبات هستند که بر پایه تجارت جهانی حاصل میگردد. منابع رشد اقتصادی میتواند منابع لازم برای مقابله با این چالشهای توسعه را ایجاد کند و ارتباط بین توسعه انسانی و در دسترس بودن منابع اقتصادی بسیار ممزوج است و بایستی این رابطه معنادار هدفمند شکل یاید تا در مسیر توسعه قرار گیریم. وابستگی متقابل توسعه انسانی و توسعه اقتصادی نیز نشان میدهد که توسعه انسانی بعید است در مواجهه با رکودهای اقتصادی، پایدار بماند. حال آنکه رشد اقتصادی توسط دو نیروی اصلی هدایت میشود: یافتن راههای جدید و بهتر برای ایجاد اقتصاد پایدار و بهتر برای استفاده از منابع موجود و تولید منابع مولد جدید از طریق سرمایهگذاری. سرمایهگذاریها و کمکهای خارجی نقش مهمی در استراتژی توسعه ایفا میکند و پیشنیاز توسعه برنامهریزیشده و مبتنی بر سرمایهگذاری پرداختن به تجارت جهانی پایدار است.
* پریسا حاجیمحمدی
دکتری کسبوکار حرفهای
ارسال نظر