| کد مطلب: ۱۱۵۳۹۸۸
لینک کوتاه کپی شد

«آرمان ملی» در گفت‌وگوی تفصیلی بررسی می‌کند

گذار جوامع خاورمیانه به سوی دموکراسی

آرمان ملی- سیاوش پورعلی: شاید اگر بخواهیم بر روی نقشه کشورهایی را که بیش از سایر نقاط جهان تغییر و تحول به خود دیده‌اند، نشان داده و مورد بررسی قرار دهیم باید انگشت بر روی خاورمیانه بگذاریم.

گذار جوامع خاورمیانه به سوی دموکراسی

منطقه‌ای که چالش‌ها و ناامنی آن شهرت زیادی دارد و با شتاب در حال تغییرات بنیادی است. خاورمیانه به‌طور کلی کشورهای شاخ آفریقا تا انتهای غرب آسیا را در بر می‌گیرد. جغرافیایی که بجز معدود کشورهایی مانند ایران، ترکیه، کشورهای حوزه خلیج‌فارس، اردن و... باقی آنها دست به‌گریبان حاکمیت‌های نوظهور هستند. حاکمیت‌هایی که اگرچه برخاسته از دموکراسی هستند و یا خواهند بود ولی باید توجه داشته باشیم که اشتراکات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... آنقدر به هم نزدیک است که مثلا حضور داعش در سوریه توانست همه منطقه را به لرزه بیندازد و همچنین در مورد اشتراکات جوامع مدنی منطقه باید به جنبش‌های اجتماعی اشاره کنیم. مانند حرکت مرحوم مصدق در ملی کردن صنعت نفت که جمال عبدالناصر را به‌دنبال ملی کردن کانال سوئز کشاند و یا همین بهار عربی که باعث سرنگونی بسیاری از دیکتاتورهای شناخته شده شد. حالا در آغاز سال 2025 جامعه‌های مدنی مانند سوریه، فلسطین، اراضی اشغالی، لبنان، یمن، عراق، لیبی و... هنوز نتوانسته‌اند از انسجام کافی برخوردار باشد و به‌همین دلیل نمی‌توانیم شاهد حکمرانی‌های خردمندانه باشیم. هرچند کشورهای منطقه از حکمرانی‌های با کیفیتی برخوردار نیستند ولی باتوجه به ذخایر موجود در منطقه باید بگوییم که هنوز این ثروت‌های خدادادی نتوانسته باعث توسعه‌یافتگی جوامع شود. در این مورد با مهدی مطهرنیا، جامعه‌شناس سیاسی و رئیس اندیشکده آینده‌اندیشی سیمرغ گفت‌وگویی انجام داده‌ایم. او معتقد است که روند دموکراسی در خاورمیانه مسیر روشنی دارد و به همین دلیل می‌توانیم به تحولات آینده امیدوار باشیم. او همچنین معتقد است که حاکمیت‌ها برای بهره‌برداری از منابع و ثروت‌های موجود باید خردمندی بیشری به‌خرج دهند. در ادامه مشروح این مصاحبه را می‌خوانید.

در دهه‌های اخیر شاهد نوعی دگرگونی اجتماعی در خاورمیانه بودیم و با سقوط برخی دولت‌ها و روی کار آمدن گروه‌ها و حاکمیت‌های جدید، جوامع خاورمیانه چه مسیری را طی می‌کنند و اینکه این کشورها چه اهمیتی برای جهان دارند؟

خاورمیانه در منظر جغرافیایی بین قدرت‌های بزرگ جهانی همواره مطرح بوده است و در درون خود نیز میسر پرفراز و نشیبی از چالش‌های گوناگون تاریخی، سیاسی، اقتصادی و... طی را کرده است. از منظر تنوع دودمانی، نژادی، فرهنگی، مذهبی، سیاسی و اجتماعی همواره منطقه از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بوده است. منطقه‌ای که از آن به‌عنوان خاورمیانه یاد می‌کنند دارای ویژگی‌های ذاتی است. در این مورد باید تاکید کنیم که باتوجه به بافت جمعیتی، تاریخی، مذهبی و سیاسی این ناحیه همواره باردار تغییرات گوناگونی است. این تغییرات در کشورهای منطقه و حتی فرامنطقه‌ای اهمیت دارد، زیرا در کنش‌ها و واکنش‌ها با محیط بیرونی تاثیرات جدی‌تری خواهند گذاشت. از این رو باید تاکید کنیم که دو عامل می‌تواند بر روی این فرآیندها تاثیر بگذارد، یکی عوامل داخلی موثر بر تغییر و دیگری عوامل برونی موثر بر تغییر. به‌عبارتی عوامل موثر بیرونی بر تغییرات می‌تواند بر ساختار منطقه و فرهنگ جوامع اثرگذار باشد. همچنین عوامل داخلی به‌همان نسبت بر ساختارها و فرهنگ جوامع تاثیر می‌گذارد. در پاسخ پرسش شما باید به محیط داخلی و خارجی باتوجه به ساختار‌ها و فرهنگ‌ها برای ایجاد دگرگونی‌های منطقه اشاره کنم و بگویم که تغییر و تحولات موجود محصول مولفه‌ها و ایجاد تحولاتی است که به آنها اشاره داشتیم.

در طول دهه‌های اخیر شاهد ظهور داعش، حکومت‌های خودکامه و سقوط دیکتاتورهایی در خاورمیانه بودیم و همچنان هم شاهد جولان تروریست‌ها در این ناحیه هستیم، وضعیت جامعه‌های مدنی در این کشورها چگونه است، آیا خودشان را بازسازی کرده‌اند و اینکه چنین جوامعی از نظر سیاسی و اجتماعی چه نزدیکی با هم دارند؟

کشورهای حاضر در منطقه از نظر بافت فرهنگی، تاریخی و اجتماعی شباهت‌هایی دارند ولی نقاط تمایزی هم بین آنها به چشم می‌آید. به‌عنوان مثال نمی‌توانیم بگوییم که ایران، سوریه است و یا مثلا سوریه می‌تواند لیبی شود و... هر کدام نزدیکی خاصی از نظر جغرافیایی و روندهای آینده‌سازشان دارند ولی هر کدام ویژگی‌های متمایز خودشان را هم دارند. بر این باورم که منطقه از نظر تجربه زیسته شده تاریخی دارای منطق واحد است، چرا که بسیاری از این جوامع تاریخ مشترکی از نظر تهاجم‌های بیرونی داشته‌اند. در مورد شباهت‌ها باید به 3 مذهب بزرگ ابراهیمی یعنی یهودیت، مسیحیت و اسلام (به‌ترتیب تاریخی) اشاره کنیم و همچنین از نظر فرهنگی، تنوع قومی، نژادی و حتی فرقه‌ای منطقه، وجود گرایش‌های متمایز سیاسی و همچنین تمایزهایی براساس این موارد وجود دارد که به این آسانی نمی‌توان آنها را متمایز کرد. حالا باتوجه به تجربه زیستی تاریخی این جوامع باید بگوییم که دگرگونی‌هایی در همه جوامع دیده می‌شود. گویی که اگر در یک کشور رویدادی رخ دهد احتمال گسترش در منطقه وجود دارد. به‌همین دلیل می‌گویند که بهار عربی بعد از آغازش باقی کشورهای منطقه را هم دربرگرفت یا می‌توانیم در مورد جنبش‌های مدنی مثال‌های دیگری هم بزنیم. این کنش‌ها و واکنش‌ها بین مردم منطقه نشان دهنده تاثیرات فی‌مابین است.

معادن غنی موجود در منطقه ثروت محسوب می‌شوند اما اگر بنیادهای ثروت قوی نباشد این بنیان‌های ثروت، به‌جای ایجاد امتیاز به ضد قدرت تبدیل خواهند شد

اغلب کشورهای منطقه ثروتمند هستند ولی در برابر می‌بینیم که نه از امنیت واقعی برخوردارند و نه دولت‌های رفاهی در خاورمیانه به چشم می‌خورد و با آسیب‌های اجتماعی مانند فقر هم روبه‌رو هستیم. چرا شاهد این تضادها شده‌ایم؟

توجه داشته باشید که ثروت تنها به منابع مربوط نیست. ما ثروت را امری کَمی می‌بینیم و نفت موجود در منطقه را به‌عنوان دلار محاسبه می‌کنیم، این درست است. معادن غنی موجود در منطقه ثروت محسوب می‌شوند اما اگر بنیادهای ثروت قوی نباشد این بنیان‌های ثروت، به‌جای ایجاد امتیاز به ضد قدرت تبدیل خواهند شد. همین نفت یک اندوخته و ثروت بی‌نظیر از نظر بنیان‌های ثروت و قدرت است. حالا توجه داشته باشید که از نظر بنیاد‌های قدرت، نه ثروت مادی بلکه «خِردورزی حکمران‌ها» می‌تواند عاملی برای گسترش عدل باشد. اگر نیک بنگریم در همین چند دهه اخیر مشاهده می‌کنیم که نفت توانست قدرت خود را یک‌بار دیگر نشان دهد و در همین سال‌ها قیمت طلای سیاه رِکوردهای جدیدی را جابه‌جا کرد. باتوجه به این تعریف باید پرسید که ثروت‌های اخذ شده از این قدرت مالی تا چه اندازه توانست کشورهای منطقه را در ریل توسعه ملی و منطقه‌ای قرار دهد؟ این ثروت به‌عنوان دردی بر جان منطقه افتاده و موجبات تعارض‌های درونی و خارجی را فراهم کرده است. باتوجه به این توضیح آنچه ثروت نام دارد تنها وجوه کَمی را در بر نمی‌گیرد چون اصلی‌ترین وجه مصرف ثروت باید با خِرد و اراده جمعی در مسیر توسعه کشورها قرار بگیرد. بیشتر کشورهای این منطقه از شیوه حکمرانی خردمندانه و تجهزکننده جامعه برای دستیابی موفقیت‌‌های ملی، در رنج بوده‌اند.

باتوجه به اینکه برخی از کشورها مانند عراق، سوریه، لبنان و مصر در حال محکم کردن پایه‌های دموکراسی هستند و یا خواهند بود، آینده دموکراسی را در این منطقه چگونه پیش‌بینی می‌کنید؟

از نظر من آینده دموکراسیِ خاورمیانه روشن است زیرا این همه فشارهای موجود در منطقه، به‌رغم فقدان تحرک نیروهای پیش‌رو در بهره‌مندی شایسته از نیروهای اجتماعی، اثرات خود را در حالت اقلیتی نشان می‌دهد. در منطقه پتانسیل‌های بالایی برای گسترش دموکراسی وجود دارد که می‌تواند این جوامع را احیا کنند. در حال حاضر، شاهد نوعی انفعال در جامعه اندیشه‌ورز منطقه هستیم که نشان می‌دهد این طیف باید باتحرک بیشتر وارد میدان شوند تا از این فرصت‌ها بیشتر بهره ببرند. با همه این چالش‌ها در نهایت این فرصت فراهم می‌آید تا با استفاده از بافت ناشی از عدم درک صحیح آینده توسط حکمران‌ها، ‌به‌نوعی در درون جامعه‌ها فرصت‌هایی برای ارتباط نزدیک بین اندیشه‌ورزان و شهروندان عادی فراهم خواهد شد. باتوجه به سرعت و شتاب تغییرات در جهان باید بگوییم که این دگرگونی‌ها سرعت آهسته مردمان منطقه برای رسیدن به دموکراسی را تغییر خواهد داد و پیروی از تغییرات جهانی در ایجاد تحولات منطقه‌ای شاید اجباری باشیم. هر زمانی که در جهان تحولاتی مانند انقلاب صنعتی رخ داد یا جنش‌های جدیدی ظهور کردند، جوامع منطقه را تحت‌تاثیر قرار داد و البته برعکس این روند را هم مشاهده کرده‌ایم که بزرگانی از درون جامعه مدنی منطقه، تحولاتی ایجاد کرده‌اند که جهان را تحت تاثیر قرار داد. به‌نظرم هم از داخل و هم از خارج عوامل دموکراسی به سمت فضای بازتری حرکت می‌کنند. اکنون در عصر هوش مصنوعی بسر می‌بریم که طبق پیش‌بینی‌های من به‌سرعت به سمت روح مصنوعی حرکت خواهیم کرد. بر همین اساس نمی‌توانیم شاهد تغییرات و دگرگونی‌ها نباشیم.

منبع : آرمان ملی

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار