«آرمان ملی» مشکلات برخی مدارس کودکان استثنایی را بررسی میکند
مشکلات مدارس ناشنوایان
آرمان ملی _ شفق محمدحسینی: مشکلات کودکانی که دچار کم توانی هستند، بیش از دیگر کودکان است.
شاید به دلیل در اقلیت قرارگرفتن این گروه، و کمبود زیرساختهای آموزشی در کشور، این افراد تاحدی نادیده گرفته شدهاند. این درحالی است که خانوادههای این افراد نیز بار مضاعفی را به دوش میکشند و محرومیت از برخی اقدامها و امکانات حداقلی برای این گروه ویژه، شرایط را برایشان سختتر از گذشته کرده است.
یکی از معلمانی که ترجیح میدهد نامی از او برده نشود و بیش از15 سال است که در مدارس ناشنوایان به آموزش مشغول است، درباره مشکلاتی که در مدارس کودکان استثنایی وجود دارد، به «آرمان ملی» گفت: در گذشته در مدارس ناشنوایان، شنوایی سنج وجود داشت، در مدارس نابینایان، بینایی سنج وجود داشت. اغلب مدارس کار درمانگر داشتند و به بچههایی که دارای معلولیت چندگانه بودند، کمک میکردند تا زودتر به شرایط عادی کلاس برسند. همچنین والدین را راهنمایی میکردند. از همان لحظهای که با یک بچه استثنایی مواجه شدند و دچار شوک و ناباوری هستند، به آنها آموزش میدادند که چگونه با این بچه کنار بیایند. چگونه مهارتهای دستشان را تقویت کنند. چطور بتوانند با یک بچه کمشنوا راه بیایند و خیلی فکر نکنند که متفاوتتر است و بتوانند به آن بچه یک زندگی معمولی در حد تواناییهایش بدهند. اما در حال حاضر کاردرمانگر در مدارس فقط به مدارس جسمی حرکتی تعلق میگیرد و مدرسه استثنایی نابینا هیچ گونه کادر توانبخشی به آن تعلق نمیگیرد، مدرسه ناشنوا نیز به همین صورت. این مساله خودش باعث ایجاد یکسری مشکلات میشود که ما باید بچهها را به بیرون از مدرسه ارجاع دهیم و ارجاعات بیرونی میتواند باعث دردسرهایی شود.
کمبود نیروی خدمتگزار
او درباره نیروی خدمتگزار در مدارس کودکان استثنایی نیز گفت: مدارس استثنایی یک مادریار یا یک خدمتگزار جدا داشتند، که به بچهها برای رفتن به سرویس بهداشتی، شستن دستهایشان، ریختن وسایلشان در زنگ تفریح، کمک میکرد. طبیعی است که وقتی دو بچه نابینا راه میروند، یکی از مقابل میآید و خوراکی هردوشان پخش زمین میشود، یک نفر نیروی جداگانه برای این مساله نیاز است. یا مثلا در مدارسی که معلولان جسمی حرکتی به آموزش مشغول هستند، معلم نمیتواند یک بچه ویلچری را هردقیقه تا سرویس بهداشتی ببرد. ویلچرش را جابجا کند و ببرد و روی دستشویی فرنگی بنشاند و دوباره تا کلاس بیاورد. آنها هم یک مادریار داشتند، که با عوض شدن سیستم آموزشی و کاهش ساعت مدرسه نابینایان و گرفته شدن کادر توانبخشی از مدارس، این عزیزان هم از مدارس به مرور حذف شدند.
دغدغه مضاعف والدین کودکان استثنایی
او درباره دغدغه مادران این کودکان نیز افزود: این مشکلات و کمبودهایی که اشاره کردم، دغدغه تازهای برای خیلی از مادران شده است. باعث میشود که به مدارس بیایند و با وجود مخالفتهای مدیر و اداره در مدرسه باقی بمانند، تا مبادا اتفاقی برای کودکشان بیفتد که نگرانی هم دارد. ممکن است کودک صورتش به جایی بخورد. کودک جسمی حرکتی که با واکرش حرکت میکند، ممکن است بیفتد، اغلب در همه مدارسمان کودکانی داریم که دچار تشنج میشوند. یک کودک ممکن است در راه پلهها تشنج کند و اینها همه دل نگرانی مادران است که ما برای هر طبقه دو نفر مادریار حداقل نیاز داشتیم، که از مدارس گرفته شده است و حتی اجازه صحبت در مورد آن هم به مدارس داده نمیشود.
این معلم همچنین افزود: مادران بچههای استثنایی میگفتند که در سالهای گذشته ما اگر خودروی شخصی داشتیم، بهزیستی به ما یک پلاک مخصوص کودکانمان را میداد، که بتوانیم با آن، کودک استثنایی چندمعلولیتی را که داریم در سطح شهر بدون اینکه نیاز به طرح ترافیک داشته باشیم، و نیز در یک سری موارد خاصتر، آن پلاک ویلچری برای ما تسهیلاتی را فراهم آورده بود. از یک جایی به بعد، به بچههای نابینا یا چندمعلولیتی، دیگر این پلاکها تعلق نگرفت و صرفا برای افرادی است که جسمی حرکتی باشند و من هم حالا دیگر نمیدانم که به والدینشان تعلق میگیرد، یا حتما ماشین باید به نام خودشان باشد. من دقیق نمیدانم اما میدانم که اگر بچه نابینا یا اوتیسمی داشته باشید، پلاک ویلچری به آن تعلق نمیگیرد. بچه نابینا یا اوتیسم حتی اگر سن بالا هم داشته باشد، والدینش گاهی مجبورند از غرب تهران به شرق تهران، برای اینکه یک معلم متخصص مناسب با توانمندی کودک خود پیدا کند، برود. مگر چندنفر افراد متخصص در زمینه کودکان استثنایی داریم که این را هم از این خانوادهها دریغ کردند.
مدارس به تنهایی از پس تامین هزینهها برنمی آیند
او درباره مشکلات کودکان استثنایی در شهرستانها نیز افزود: به دلیل اینکه تعداد بچههای استثنایی در شهرستانها خیلی کم است و مسیر خانه تا مدرسه خیلی دور است، در روستای خیلی دورافتادهای است، بچهها مجبورند که مسافت طولانیتری را طی کنند، که خوابگاه دارند. همکاری بین بهزیستی و مدرسه استثنایی وجود دارد.
وی درباره وجود خوابگاهها در برخی مدارس برای کودکانی که از مسیر دورتری به مدارس میآیند و مشکلات تامین موادغذایی این کودکان نیز افزود: قبلا خورد و خوراک و آب و برق خوابگاهها را تامین میکردند، حالا اما باید خود مدرسه باید این هزینهها را تامین کند، که از طریق خیرین این مساله تامین میشود. روزهایی بوده است که بچهها غذای کافی برای خوردن نداشتند. به دفعات پیش آمده که غذا را فریز کردند، در روزهایی که خیرین به مناسبتهای مختلف غذا آوردهاند و آن غذا را ذخیره کردند، برای زمانهایی که کودکان غذا نداشتند. روزهایی هم بوده که همان غذا را هم نداشتند. تنها راه نجات بچهها همین مدارسی است که خوابگاه دارند. البته بچهها در خوابگاهها بیمار هم میشوند. موردی بوده که کودک بیماری داشته و بهخاطر همین تغذیه نامناسب، بیماریاش که تقریبا درمان شده بود، دوباره عود کرده است. قبلا حتی همکاران خودمان هم در سالهای جنگ، در همین خوابگاهها زندگی میکردند. آن زمان هم سختیهای جنگ سبب میشده است که زندگی خوبی نداشته باشند. سرما باعث میشده، آنها که بدن ضعیفتری داشتند، کلیههایشان از کار بیفتد. بهبود پیداکرده بود و دولت یکسری هزینهها را میداد. اما حالا مدارس از پس هزینهها برنمیآیند که از طریق خیرین جذب کنند.
ارسال نظر