درسی برای همه
درگیری بین نیروهای طالبان و پاکستان ریشه در ناآرامیهای مزمن منطقه آنها دارد و این اصل را نشان میدهد تا زمانی که روابط دولت- دولت در منطقه شکل نگیرد، مرزهای منطقه در معرض آشوب و چالش خواهد بود.
شبیه به همین چالش هم در مرزهای ایران و پاکستان وجود داشته است. بخشی از اختلافاتی که اکنون وجود دارد ناشی از چالشهای 1980 میلادی است. یعنی زمانی که گروههای مختلف در قالب گروههای جهادی در مرزهای افغانستان و پاکستان شکل گرفتند و بعد از اینکه روسیه از خاک افغانستان عقب نشست، گروههای جهادی که هر کدام وقف کشورها و مراکز قدرت و تعلیمات مذهبی و نظامی کشوری بودند. هر کدام این گروهها را در قالب کارویژههای جدیدی تعریف کردند و دستگاههای اطلاعاتی مختلف از این گروههای رها شده استفاده نمودند تا اهداف کشورهای خود را پیش ببرند. پاکستان و سازمان اطلاعات محرمانه ارتش این کشور همواره مانع از ساماندهی مرزهای منطقه میشد و هیچگاه اختلاف خود را با گروههای مختلف تمام نکرد و در سال 1373 طالبان در جمع چند نهاد اطلاعاتی منطقه و آمریکا شکل گرفت. در دور جدید نیز پاکستانیها نقش حامی را برای طالبان ایفا کردند. به طور مشخص گروههای سلفی نمیتوانند مناسبات پایداری با دولتها داشته باشند و بهطور معمول دچار چالش میشوند. نقشی را که اکنون ترکیه در شکلدهی به تحولات سوریه دارد، پنج سال قبل پاکستان در شکلدهی به تحولات افغانستان ایفا کرد. الان هم به نظر میرسد همین گروه به تهدید امنیتی برای پاکستان تبدیل شده، موضوعی که میتواند در آینده برای ترکیه در سوریه هم به وجود آید. درسی که دولتها و کشورها میتوانند در این زمینه بگیرند این است که تمام مناسبات غیر دولتی را تا حد زیادی کاهش دهند و تلاش کنند روابط بین دولتی را شکل دهند. کشورهایی مانند ایران و پاکستان و حتی دولتهای گذشته افغانستان موافقتنامههای مرزی با یکدیگر دارند که باید این موافقتنامهها را احیا کنند وگرنه مرزهای این کشورها به جای اینکه به محلی برای تبادل ثروت تبدیل شود، به مکانی برای ناامنی در بین کشورها و ایجاد چالشهای امنیتی تبدیل خواهد شد. لذا همان طور که تاکید شد، دولتها باید مسائل و مشکلات خود را با یکدیگر حل کنند و از این گروهها برای حل مشکلات استفاده نکنند که نتیجهای دربر نخواهد داشت.
* حشمتا... فلاحتپیشه
کارشناس روابط بینالملل
ارسال نظر