ضرورت طرحهای اعتمادساز
قابل انکار نیست که پس از انتخابات ریاست جمهوری اخیر، جامعه آرامتر و البته امیدوارتر از سالهای قبل شد و از حرارت تنشها تا حدودی فروکاسته شد.
این شرایط هم قطعاً تاحدود زیادی به شخصیت خود رئیسجمهور منتخب باز میگشت که اساسا اهل دعوا و تندروی نبوده و رفتار، گفتار و مواضعش در این ماهها چه در عرصه بینالملل و چه در خصوص وقایع داخلی نشان داد که اساسا به جدلها اعتقادی ندارد. آرامش، خشونت پرهیزی و صداقت همه از ارکان حاکمیت مطلوب هستند که رئیسجمهور مستقر بنابر ویژگیهای شخصی و البته تدبیر خود و اطرافیانش آنها را رعایت میکند و از این جهت جای تقدیر دارد. سوال مهم این است که این آرامش ناشی از امید تاکجا دوام خواهد داشت؟ تبلیغ وفاق آثار مثبت در جامعه دارد، اما مرزهای وفاق باید مشخص باشد. وفاق اگر به سرکوب تنوع و الزام همگان به تبعیت از یک نظر واحد باشد در جامعه متنوع و متکثر ایرانی جایی نخواهد داشت. از سوی دیگر، وفاق به معنای چشمپوشی از جرائم کلان هم جز خسارت برای جامعه چیزی به ارمغان نخواهد آورد. بعید است دولت جدید از نفوذ دلالان در تاروپود نظام اقتصادی و سیاسی کشور نامطلع باشد. مماشات با دلالان تیزدندان، ستمکاری بود بر عموم شهروندان! به نظر میرسد معنای صحیح وفاق را باید در تعابیر جامعه شناختی آن جستوجو کرد که با معیارهایی مانند «حاکمیت عقل و خرد، تبعیت از نظم درونی (تعهد اخلاقی) و ایجاد همدلی بین اعضای جامعه» شناخته میشود. در چنین فرهنگی، با دوستان مروت با دشمنان مدارا میشود. برای اینکه وفاق در سپهر سیاست، لاجرم به تباهی کشیده نشده و مستحیل نگردد لازم است هرچه سریعتر برخی از خروجیهای آن به نمایش گذاشته شود. اقبال رأیدهندگان به دولت جدید، فقط برای آرامش روانی نبود و یادمان هست که در مناظرات تأکید کردند که شما اقتصاد و تعاملات با جهان را درست کنید مردم خودشان بلدند خودشان را شاد نگه دارند. اصلا در فضای تشویش اقتصادی مگر میتوان آرامش روانی داشت؟ در مددکاری اجتماعی یک شیوه مهم برای ترغیب مشارکت جامعه هدف به نام اجرای برنامههای کوچک اعتمادساز وجود دارد. در این شیوه، برنامهریز موظف است در دورههای زمانی مشخص، به ویژه در اوایل کار پروژه، با توجه به نیازسنجی انجام شده، چند برنامه زودبازده را اجرا کند تا جامعه هدف بتوانند مجریان را محک بزنند و خروجی حضور و مشارکت خود را ببینند. این برنامهها باید همراستا با ارزشهای مردم و برای اطفای بخشی از نیازهای واقعی مردم باشد. در حقیقت، اولویتهای خود را به گونهای سازگار کند که مردم متوجه شوند که قرار است اتفاق خوبی رخ دهد. چنین راهبردی احتمالا تحمل فشار را کمی آسانتر خواهد کرد. مردم ایران نشان دادهاند که بصیر و صبور و از ابتلائات الهی در خوف و جوع و ضرر بر جان و مال و تولیدات آگاهند. اما امتحان کردن صبر مردم نه معنای خوبی دارد و نه عاقبت خوبی. قطعا دولتمردان میدانند که باید برای حفظ همراهی و مشارکت مردم، آنها را پرانرژی و همراه خود نگه دارد و برای این کار، صرف دست نزدن به شرایط موجود کفایت نخواهد کرد. پیشنهاد میکنم حال که احتمالا آقای رئیسجمهور متوجه شدهاند که انجام کارها آنقدرها هم که فکر میکردند آسان نیست به جای تلاش برای حفظ محبوبیت خود بین سیاستمداران، کمی هم به فکر محبوبیت خود و دولت بین مردم باشند. یک یا چند پروژه اعتمادساز را در دستور کار خود قرار دهند تا این تصور که دوره ایشان فقط دوره حفظ وضع موجود به منظور بدتر نشدن اوضاع است در ذهن شکل نگیرد.
*عباسعلی یزدانی
عضو هیاتمدیره انجمن مددکاران اجتماعی
ارسال نظر