تجربه عملکرد ۱۰۰ روزه و پرسش کلیدی از دولت
«وفاق ملی» شعار یا گفتمان؟
آرمان ملی- حمید شجاعی: رؤسای جمهور معمولا پس از روی کار آوردن دولت متبوع خود گفتمان مشخص و مدنظر خود را نیز مطرح میکنند تا جامعه بفهمد که گفتمان این دولت چگونه است و بر پایه چه راهبردها و رویکردهایی پیش خواهد رفت.
بهعنوان نمونه دولت خاتمی با گفتمان جامعه مدنی روی کار آمد و طی سالهای فعالیت نیز میشد نمود بارز این گفتمان را در اقدامات و عملکردهای دولت و دولتمردان دید. یا دولت حسن روحانی با گفتمان اعتدال تشکیل شد و تلاش کرد که تا پایان دولت نیز بر پایه همین گفتمان پیش برود و در انتصابات و عملکردها نیز این مساله را لحاظ کند. اما مساله مهم در شرایط حاضر که دولت مسعود پزشکیان روی کار است همین مساله عدم داشتن گفتمان از سوی دولت است. به عبارت دیگر رئیسجمهور یا دولتمردانش هیچیک نیامدهاند تشریخ کنند که گفتمان دولت چیست و قرار است دولت بر چه مبنایی در حوزههای مختلف پیش برود. تنها چیزی که از مسعود پزشکیان و دولتمردانش شنیده میشود واژهای است تحت عنوان «وفاق ملی» که هیچ توضیح و تفسیری نیز در این خصوص حداقل تا کنون ارائه نشده است. به بیان دیگر رئیسجمهور نیامده وفاق ملی را برای جامعه تئوریزه کند که اساسا وفاق ملی چیست؛ چه هدفی از طرح این معنا در قالب گفتمانی دولت متصور است؛ با وفاق ملی چه چیزی را دنبال میکند و در نهایت نمود بیرونی این گفتمان در جامعه چگونه پیادهسازی میشود؟ لذا بسیاری معتقدند وفاق ملی نه گفتمان دولت پزشکیان بلکه شعاری است که دولت دوست دارد در اقدامات و تصمیمها بر پایه و مبنای آن عمل کند. چه اینکه مشاهده کردیم در ماجرای انتخاب اعضای کابینه یا انتصابات تلاش دولت بر همین مبنا بود. البته وفاق ملی بهعنوان شعار محوری دولت که بر پایه آن عمل کند خوب است؛ اما نه اینکه این مساله کل سیاستهای حاکم بر دولت را بگیرد و دولت نیز نتواند از آن استفاده مطلوبی ببرد. واقعیت امر بر آن است که با گذشت 100 روز از دولت پزشکیان و نوع واکنشها به وفاق ملی دولت به وضوح میتوان گفت که وفاق ملی آنطور که مدنظر رئیسجمهور بوده درک و مهمتر از آن پذیرفته نشده است. لذا به جهت فقدان تعریف واحد مورد پذیرش همه؛ بسیاری از جریانات یا گروهها و دستگاهها تعریف و قرائت خود را از وفاق ملی ارائه میکنند و بر پایه آن دست به اقدام میزنند. به بیان سادهتر مخالفان، منتقدان و... اساسا تعریف پزشکیان و دولتمردانش از وفاق را قبول ندارند که بخواهند پذیرا باشند؛ بلکه آنها وفاق ملی را صرفا تا جایی قبول دارند که منافعشان تامین شود و اگر جایی هم منافعشان تامین نشد کلا زیرمیز میزنند و منویات خود را پیش میبرند. نمونه بارز این مساله را میتوان در نوع مواجهه مجلس با دولت در موضوع انتصاب محمدجواد ظریف بهعنوان معاون راهبردی دولت دید که با وجود تاکیدات بسیار رهبری بر هماهنگی و همکاری با دولت؛ اما دیدیم که نمایندگان چگونه وفاق ملی را زیرپا گذاشته و با حملات و هجمههای مختلف به ظریف در مقابل دولت ایستادند و قاطعانه لایحه یک فوریتی دولت را با 273 رای کنار زدند. چه اینکه این اتفاق نیز با واکنشهای بسیاری روبهرو بود و اکبر منتجبی فعال رسانهای در ایکس نوشت: «امیدوارم دکتر پزشکیان متوجه باشد که برخی به پروژه وفاق او نگاه ابزاری دارند. برای آنها وفاق وقتی خوب است که منافعشان تامین شود! غیر از این باشد به آن پشت پا میزنند. مجلس چنین کرد تا ظریف را از دولت و رئیسجمهور جدا کند. پزشکیان متوحه خواهد شد؟»
* شعار یا گفتمان؟
بسیاری معتقدند که وفاق ملی بهجای نقطه قوت به پاشنه آشیل دولت تبدیل شده است چرا که هیچکس پذیرای آن نیست و همه میخواهند وفاق را دستاویزی برای استفاده ابزاری خود قرار دهند. واضح اینکه مشکل دولت تئوریسین و نظریهپرداز است که بر مبنای امروز جامعه به دولت سویه گفتمانی بدهد. اما چون امروز با خلأ تئوریسین در دولت مواجهیم لذا دولت نیز فاقد گفتمان است. در همین راستا نیز اخیرا زهرا نژادبهرام، فعال سیاسی اصلاحطلب به «آرمان ملی» گفته بود: «اینکه تئوریسینها تمایلی برای گفتمانسازی ندارند یک مسأله است و اینکه پزشکیان چرا بهدنبال گفتمانسازی نیست مسأله دیگری است. حتی این احتمال وجود دارد که خود آقای پزشکیان تمایلی نداشته باشد که گفتمان خود را تئوریزه کند.» بر همین مبنا به نظر میرسد که رئیسجمهور و مجموعه دولت باید نوع مواجهه خود را با مساله وفاق ملی مشخص کنند. اگر قرار است که وفاق ملی بهعنوان گفتمان غالب دولت در آید و دولت بر همان مبنا اقدام کرده و تصمیمگیری کند پس باید به لحاظ نظری و تئوریک هم گفتمان وفاق ملی برای جامعهه بازشکافی و روشن شود و حدود و صغور آن معین کردد. اما اگر قرار نیست که وفاق ملی گفتمان دولت باشد و صرفا شعار محوری دولت قرار گیرد پزشکیان باید هر چه سریعتر گفتمان دولت خود را مشخص کرده و به جامعه عرضه کند تا مخالفان و منتقدان از این شرایط استفاده نکرده و از این شرایط ماهی خود را صید نکنند و در نهایت دولت را تحت فشارتر قرار ندهند.
* تعارض منافع
یک فعال سیاسی اصلاحطلب در خصوص وفاق ملی در دولت پزشکیان اظهار داشت: بحث وفاق اگر مکانیزم پیدا نکند بیشتر به اراده و خواست فردی و شخصی برخی از نیروها در دولت معطوف شده و تبدیل به یک محصول نمیشود. شما برای اینکه به توافق برسید لازم است که طرفین یکقدم به عقب بردارند و در هر مذاکره و توافقی مشخص است که شما و طرف مقابل یکقدم از خواستهها عقب بنشینید و آن زمان یک منطقهای باز میشود که به آن منطقه وفاق میگویند. سعید شریعتی به «آرمان ملی» گفت: حال اگر بنا باشد که یکطرف یکقدم عقب بنشیند و طرف مقابل یکقدم جلو بیاید این دیگر وفاق نیست بلکه عقبنشینی و وادادگی میشود. اینکه آقای پزشکیان نیروهای مورد نظر، همکار و همفکر خود را بهخاطر وفاق کنار بگذارد اما طرف مقابل قانون استعلامات را پیش بکشد و در انتصاب معاونان رئیسجمهور نیز دخالت کند در ابعاد ملی هیچ رنگ و بویی از وفاق ندارد. عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت بیان کرد: یک مسیرهایی از ابتدای کار مشخص است که به راه درست منتهی نمیشود و کج راهه است. من فکر میکنم آقای پزشکان باید ریشه مساله را ببیند و ابزارها، موانع و مکانیزمهایی که مانع وفاق است را از میان ببرد و گرنه رفت و آمد آدمها تاثیر چندانی ندارد. شریعتی تصریح کرد: در مجلس قبل نمایندگان قانونی را تصویب کردند که مبنای خالصسازی بود که شایستگان، نخبگان و کسانیکه در واقع توانایی مدیریت در کشور دارند به طور سیستماتیک حذف شوند. حالا آقای پزشکیان میخواهد با این قانونی که در واقع سیستماتیک جلوی وفاق مانع ایجاد کند با رویکرد وفاق برخورد کند امکان ندارد و وقت خود را تلف میکند. اختلافات بر مبنای تعارض منافع شکل میگیرد و با اینکه بگوییم وفاق یا دعوا نکنیم تعارض از بین نمیرود. لذا آقای پزشکیان باید تعارض منافع را از بین ببرد.
ارسال نظر