غلامعلی دهقان در گفتوگو با «آرمان ملی»:
ترامپ مصالحه را در پیش خواهد گرفت
آرمان ملی- احسان انصاری: آیا ترامپ نسبت به گذشته تغییر کرده است؟ آیا این احتمال وجود دارد که او دوباره دنبال اعمال فشار حداکثری به ایران باشد و اگر چنین باشد آیا نتیجهای برایش خواهد داشت یا مانند دوره قبل ایران میتواند از دام فشار بگریزد؟ در سوی دیگر ترامپ در معادلات و تنشهای منطقه خاورمیانه چه نقشی ایفا خواهد کرد؟
«آرمان ملی» برای پاسخ به این سوالات با غلامعلی دهقان استاد دانشگاه و فعال سیاسی گفتوگو کرده است. دهقان در این زمینه معتقد است: «در شرایط کنونی و پس از شش سال از فشار حداکثری، ایران از چنان قدرت موشکی برخوردار است که دو بار موشکهای خود را از پدافند اسرائیل عبور داد؛ اتفاقی که در محافل نظامی و امنیتی بسیار مورد توجه قرار گرفت و همین روزها هم زمزمههایی درباره آزمایش موشک قارهپیما هم شنیده میشود، بنابراین در صورت پذیرش طرح دوباره فشار حداکثری از سوی ترامپ علیه ایران نه تنها وی دوباره شکست خواهد خورد که پس از چندی شاهد رویشهای جدید و خلاقیتهای هرچه بیشتر برای ایران و حامیان منطقهای او خواهیم بود.» در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
*ترامپی که در سال 2024 به قدرت رسیده، نسبت به دوران گذشته ریاست جمهوریاش چه تغییراتی در سیاستهای خود خواهد داد؟
ترامپ در حالی بازی انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در سال ۲۰۲۴ را برد که تاکید وی بر شعار و راهبرد اول آمریکا نیازمند لوازم و ضروریاتی است. مهمترین این لوازم عدم دخالت گسترده آمریکا در دیگر نقاط دنیاست. برای مثال، وی باید کمکهای نظامی آمریکا را به کشورهای دیگر دوست آمریکا که اتفاقا درگیری نظامی هم دارند کاهش دهد و از سوی دیگر رویکرد وی راهبرد تنشزدایی باشد. از سوی دیگر به نظر میرسد اگر ترامپ بخواهد کمکهای خود به اوکراین و اسرائیل را قطع کرده و یا کاهش دهد، با مخالفتهای جدی در آمریکا روبهرو خواهد شد. حتی دوری جستن از سیاستهای تنشزا در خاورمیانه از سوی ترامپ کار آسانی نیست، چراکه وی باید مصالحه با کشورهایی مثل روسیه، چین و ایران را در پیش گیرد و این مستلزم دادن امتیاز خواهد بود. به همین دلیل اولین پرسشی که ترامپ با آن مواجه میشود این است که آیا او تا آخر بر روی شعار اول آمریکا و لوازم آن میماند یا نه؟
*گمانهزنیهای رسانهای حکایت از تکرار سیاست فشار حداکثری برای کشاندن ایران به پای میز مذاکره دارد. این سیاست به چه میزان میتواند ترامپ را به اهداف خود نزدیک کند؟
آقای ظریف در اولین واکنش به انتخاب ترامپ گفت که وی باید چرتکه بیندازد، سود و زیان فشار حداکثری بر ایران در دور اول را بسنجد که نتیجه آن رسیدن ایران به اورانیوم ۶۰ درصدی بود. من معتقدم این سخن درستی است که حاکم جدید کاخ سفید باید آن را بهخوبی درک کند. علاوه بر این، ترامپ و حامیان همراه وی امثال مایک پمپئو نباید شرایط ۱۲گانهای را که بهعنوان پیش مقدمه مذاکرات در سال۱۳۹۷ داشتند را فراموش کنند. بهخصوص تاکید بر عدم همراهی ایران با گروههای نیابتی و یا بهعنوان بهتر گروههای مقاومت در برابر اسرائیل و همچنین کاهش فعالیت موشکی ایران. این در حالی است که در شرایط کنونی و پس از شش سال از فشار حداکثری، ایران از چنان قدرت موشکی برخوردار است که دو بار موشکهای خود را از پدافند اسرائیل عبور داد؛ اتفاقی که در محافل نظامی و امنیتی بسیار مورد توجه قرار گرفت و همین روزها هم زمزمههایی درباره آزمایش موشک قارهپیما هم شنیده میشود. علاوه بر این باید توانمندی گروههای مقاومت منطقه در برابر اسرائیل را نیز اضافه کرد که یکی مثل حماس پس از قتل و جنایت بیرحمانه اسرائیل همچنان فعال است، تحرک دارد و از آن مهمتر هنوز ۱۰۱ اسیر اسرائیلی را در اختیار دارد و دیگری یعنی حزبا... لبنان ضربات کاری بر ارتش اسرائیل وارد آورده و در برابر تهاجم تمامقد ارتش دشمن در جنوب لبنان همچنان مقاومت میکند. همچنین اضافه شدن حوثیهای یمن به مقاومت منطقه هم در این دوره فشار حداکثری رخ داده است. بنابراین، در صورت پذیرش طرح دوباره فشار حداکثری از سوی ترامپ علیه ایران نه تنها وی دوباره شکست خواهد خورد که پس از چندی شاهد رویشهای جدید و خلاقیتهای هرچه بیشتر برای ایران و حامیان منطقهای او خواهیم بود.
دوری جستن از سیاستهای تنشزا در خاورمیانه از سوی ترامپ کار آسانی نیست، چراکه وی باید مصالحه با کشورهایی مثل روسیه، چین و ایران را در پیش گیرد و این مستلزم دادن امتیاز خواهد بود
*انتشار خبر دیدار ایلان ماسک با سفیر ایران در سازمان ملل ناظران را متعجب کرد و برخی را در بهت و حیرت فرو برد. این خبر با واکنشهای متعدد روبهرو شد و در نهایت توسط وزارت خارجه با تأخیر تکذیب شد. با این وجود این خبر گمانهزنیهای متعددی را درباره نوع ارتباط ایران و ترامپ به وجود آورده است. دیدگاه شما در این زمینه چیست؟
صرف نظر از تکذیب این دیدار، باید به یاد داشت که دیدارهایی از این نوع طی ۴۶سال گذشته میان ایران پساانقلاب ۱۳۵۷ با مقامات آمریکایی مسبوق به سابقه است. با جمعبندی تاریخچه این دیدارها میتوان گفت این نوع تلاشها بیشتر از آنکه به یک مصالحه دائم تبدیل شود، تلاشی بوده است برای حلوفصل برخی از حوادث غیرمترقبه و جلوگیری از شکلگیری بحرانهای بزرگتر که میتوانسته رابطه دو کشور را به تخاصمی حادتر بکشاند و یا اینکه هدف حلوفصل یک موضع مقطعی بوده است. آنچه که در ۴۶ سال گذشته روشن شده، در کنار زیادهخواهیها و خلف وعدههای آمریکاییها، این است که تفاوت دیدگاهها و ساختار فکری دو طرف ماجرا آنقدر از هم دور است که تقریبا نزدیک شدن به هم ممکن نیست. در این وضعیت لازم است تنشها مدیریت شود تا تخاصم و مواجهه به سطح غیرقابل کنترل نرسد و باید بیشتر به این بیندیشند که وارد رویارویی نظامی گسترده نشوند. حالا دیگر از اسناد منتشر شده روشن است که دیدارهای مقامات آمریکایی در سال اوجگیری انقلاب با دستاندرکاران انقلاب در آن سالها، به خاطر این بوده که تغییر و تحولات به گونهای اتفاق بیفتد که کمترین هزینه را برای دو طرف داشته باشد. دقت در خاطرات آن سالها مبین این نکته است. دیدارهای ژنرال هایزر آمریکایی با مرحوم بازرگان و عبدالکریم موسوی اردبیلی و همچنین با شهید بهشتی نشان میدهد هدف هر دو طرف گفتوگو چیزی جز جلوگیری از وخامت اوضاع نبوده است. در قضیه معروف مکفارلین هم نتیجه مذاکرات آزادی برخی گروگانهای آمریکایی از جملهتری ویت کشیش آمریکایی در لبنان بود و ایران هم توانست مطالبات خود را به آمریکاییها تحمیل کند و نیازهای فوری خود را برطرف سازد. برخلاف مذاکرات پشت پرده قبلی در سال۱۳۵۷ دیگر یک دموکرات نبود بلکه یک رئیسجمهور جمهوریخواه به نام ریگان در کاخ سفید بود. مذاکرات مک فارلین در حد همان بده و بستان تسلیحاتی و آزادی چند گروگان آمریکایی در لبنان جلوتر نرفت و مخالفین توسعه روابط در هر دو کشور را به افشاگری هر چه بیشتر کشانید. در ادامه بازهم شاهد چنین مذاکراتی بودهایم که موفقیتآمیز بود. با این وجود این مذاکرات بازهم موردی و حول موضوعات مورد توافق و جزئی بوده، مثل قضایای افعانستان و عراق پس از یازده سپتامبر که هر دو کشور به جهت اشتراک منافع در ضدیت با طالبان و رژیم صدام در عراق موضع واحدی داشتند. بازهم در ادامه در قضیه معروف به برجام مذاکرات اولیه در عمان در سال۱۳۹۱ مذاکرات موردی و مربوط به موضوع هستهای بود. در قضیه اخیر و دیدار تکذیب شده هم میتوان تصور کرد که اگر صحت داشته باشد، هدف بار دیگر موردی و تنها جلوگیری از تنازع و تنش بیشتر بوده ولاغیر. هرچند خود همین هم مثل موارد قبلی میتواند مثبت در نظر گرفته شود و نشان از حکمت و مصلحت دارد، حتی اگر برخی درک نکنند.
*در حالی که تنش در منطقه بیشتر شد و شاهد رویارویی نظامی هم بودهایم، به نظر شما ترامپ چه نقشی در این معادلات ایفا خواهد کرد؟
اسرائیل بیشتر از همیشه مطرود و منفور شده است. تحقیری تاریخی که نتیجه ظلم و ستم و تجاوز به حقوق طبیعی انسانهاست. اسرائیل در شرایط غیر عادی قرار دارد و همانند گربهای در سه کنج گرفتار شده و برای همین هم برای همگان شاخ و شانه میکشد. در این شرایط باید با درک درست از مقتضیات زمان و دور از احساسات و هیجانات عمل کرد و حتی راهبرد ضرر کمتر را به ضرر بیشتر ترجیح داد. امام خمینی حفظ نظام را اوجب واجبات میدانست و در همین راستا، ترجیح داد با همه سختیها و برخلاف میل خود بر اساس واقعیتهای جنگ ضرر کمتر یعنی قطعنامه ۵۹۸ را بپذیرد و این کار را به ضرر بیشتر یعنی ادامه جنگ ترجیح دهد. رویه بنیانگذار جمهوری اسلامی برای همیشه ماندگار خواهد بود تا همواره بر این نکته تاکید کند که حفظ نظام اولویتی غیرقابل خدشه است. رویکرد حکیمانه مقام معظم رهبری نشان داد هرچند سیر حوادث لبنان دردناک است اما رویکرد حفظ نظام بر هر رویکرد دیگر ترجیح دارد. به همین دلیل در شرایط کنونی مثلث عزت، حکمت و مصلحت را باید با هم دید. در ماههای اخیر اسرائیل ترور مخالفان را در دستور کار خود قرار داده است. این در حالی است که تجربه پیشین اسرائیل نشان میدهد تاکنون نهتنها این روش یعنی ترور مخالفانش پاسخگو نبوده بلکه روزبهروز و سال به سال مبارزات فلسطینیها بیشتر حالت تودهای به خود گرفته است. ترورهای اسرائیل در دهههای ششم و هفتم قرن بیستم میلادی نهتنها از شدت مبارزات نکاست بلکه ما شاهد انتفاضه اول در دهه هشتم قرن بیستم میلادی و به دنبال آن، انتفاضه دوم بودیم که نتیجه همه اینها منجر به خروج اسرائیل از غزه در دوره آریل شارون در اوایل دهه اول قرن۲۱ و سپس شدت گرفتن و ادامه مبارزات با شکلگیری حماس در سرزمینهای اشغالی شد که منجر به قضیه ۷ اکتبر۲۰۲۳ گردید و موضوع فلسطین ابعاد بینالمللی هرچه بیشتر پیدا کرد و حتی به موضوع اول بخش قابل توجهی از دانشجویان آمریکایی هم تبدیل شد، بنابراین ترور نمیتواند مشکلات عدیده اسرائیل را حل کند و راهحل آن از طریق دیدن واقعیتها و مصالحه با فلسطینیها حول تشکیل یک کشور فلسطینی است. ترور برای اسرائیل بیشتر حکم یک داروی مسکن را دارد و حلال مشکلاتش نیست. اگر ترور رهبران مخالف اسرائیل در گذشته توانست جلو حرکت مبارزات مردم فلسطین را بگیرد، این بار هم ترور چارهساز است در حالی که این گونه نبوده است.
ارسال نظر