| کد مطلب: ۱۱۴۱۳۲۸
لینک کوتاه کپی شد

حافظ؛ شاعر یگانه

کس چو حافظ نگشاد از رخ اندیشه نقاب تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند

حافظ؛ شاعر یگانه

پاره‌ای از اهالی فرهنگ، ادب و هنر گاه و بی‌گاه آوازی سر می‌دهند که چرا این همه حافظ؟ تا کی باید از حافظ نوشت؟ تا کی باید از حافظ گفت؟آری هر روز از حافظ می‌گویند، هر روز یک یا چند نفر به حافظ‌شناسان اضافه می‌شود، هر روز دعوا و غوغا بر سر این است که : کشتی نشستگانیم؟ یا کشتی شکستگانیم؟ این رند قلندر چه کرده؟ در غزل خود چه پاشیده که این همه شیرین است؟آیا حقیقت دارد که قدسیان شعر حافظ را از بر می‌کنند؟

صبحدم از عرش می‌آمد خروشی، عقل گفت:

قدسیان گویی که شعر حافظ از بر می‌کنند

چگونه است که وقتی غزل حافظ را می‌خوانی، مادربزرگ بی‌سواد من هم سر خود را تکان می‌دهد؟غزل‌های حافظ در ظاهر ساده می‌نماید و تصور می‌شود که شعری معمولی است و هر کسی اندک سوادی داشته باشد می‌تواند غزل‌ها را تفسیر و معنا کند ولی وقتی با قدرت بیان حافظ روبه‌رو می‌شویم که از ما بخواهند شعر حافظ را بخوانیم و معنا کنیم آن وقت متوجه می‌شویم در دریایی عمیق غرق شده‌ایم و دست و پا می‌زنیم و اگر این غزل حافظ را بخوانیم

«فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم» مادربزرگ و پدربزرگ‌های قدیمی و کم سواد می‌گویند حافظ خسته شده و دارد  ناسزا می‌دهد منظور این است که حافظ چنان رندانه به شعر پرداخته که اقشار مختلف جامعه او را از خود می‌دانند، می‌خوران گویند مخاطب حافظ ما هستیم، دراویش حافظ را به خود نسبت می‌دهند، دینداران و ... حافظ را از خود می‌پندارند

دیوان حافظ چنان حرمتی دارد که در قریب به اتفاق خانه‌ها حضور دارد. به جرات می‌توان ادعا کرد که هیچ کتابی به اندازه حافظ به چاپ نرسیده پس کار حافظ با تمام پیچیدگی‌ها که در پاره‌ای از غزل‌ها دارد با مخاطبین ارتباط برقرار می‌کند، گویا حافظ خود هم به خودباوری رسیده است که می‌گوید:

ندیم خوش‌تر از شعر تو حافظ

به قرآنی که اندر سینه داری

بدون تعارف اگر غزل‌های حافظ را با تامل بررسی کنیم به این نتیجه خواهیم رسید که حافظ شعر را به مفهوم واقعی معنا کرده است، سرنوشت شعر را واژه ها رقم می‌زنند، در غزل‌های حافظ واژه دقیقا در جای مناسب خود قرار گرفته است. نگاهی به این بیت می‌اندازیم:

مهر تو عکسی بر ما نیفکند

آیینه رویا، آه از دلت «آه»!

واژه «آه» گرچه نقش قافیه را دارد چنان شأن و اعتبار پیدا کرده که بسان نگینی در غزل می‌درخشد.به بیت دیگری نگاهی می‌اندازیم که علاوه بر رمز و راز نهفته در بیت، «سرِدار » ، «بلند»و «آن یار»، آنگونه از درجه‌ای از سربلندی رسیده اند که «سرِدار» را هم سربلند کرده‌اند.

گفت آن یار کز او گشت سرِدار  بلند

جرمش آن بود که اسرار هویدا می‌کرد

غزل حافظ پر از پیچیدگی‌های زیبا و راز و رمزهای دلنشین است. واژه‌ها را چنان در جای مناسب خود قرار داده که شعر  از زمینی بودن گویی آسمانی شده است.شعر را اینگونه می‌توان معنا کرد: به مجموعه از واژه‌ها که در این مجموعه واژه‌ها به عزت و اعتبار رسیده باشند شعر گویند که دقیقا حافظ چنین کرده است و گوته شاعر آلمانی حافظ را اینطور معنا می‌کند: «ای حافظ، سخن تو همچون ابدیت بزرگ است، زیرا آن را آغاز و انجامی نیست. کلام تو همچون گنبد آسمان تنها به خود وابسته است و میان نیمه غزل تو با مطلع و مقطع آن فرقی نمی‌توان گذاشت، زیرا همه آن در حد جمال و کمال است.»

*پرارین حاجی زاده

منبع : آرمان ملی
نویسنده : پرارین حاجی زاده

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار