| کد مطلب: ۱۱۴۰۶۰۲
لینک کوتاه کپی شد

افغانستانی‌ها بیش از گذشته نگران آینده کودکان خود هستند

کودکانِ بی‌سرزمین

آرمان ملی- شفق محمدحسینی: با کوله پشتی آبی کوچکی، هر شنبه، سربالایی ابتدای منطقه‌ای کوهستانی را بالا می‌رفتم، تا برسم به محل زندگی‌شان.

کودکانِ بی‌سرزمین

راه دور و سختی برای من نبود. یاد همه معلم‌هایی می‌افتادم که در فیلم‌ها می‌دیدم، شرایط همه آنها سخت‌تر از من بود. من اما دوره کوتاهی به تدریس کودکان افغانستانی مشغول بودم و مهم‌ترین دلیلش هم این بود که زمان کافی برای یادگیری نداشتند و چندان توجهی به محتوای کلاس نمی‌کردند. برای آنها شبیه بازی بود. تا به همه بگویند که ما هم معلم زبان انگلیسی خصوصی داریم. آنقدر ذوق داشتند که درس نمی‌خواندند.

پروانه، چشم‌های درشت سیاهی داشت که برق می‌زد. چیزی کم از پروانه زیبای رنگارنگی نداشت، که بال هایش را باز می‌کرد و می‌چرخید. آنقدر باهوش بود که هرچه می‌گفتم را با همان یکبار بیان من، می‌گرفت. اغلب این کودکان، با چشم‌های درشت‌شان آنقدر ذوق داشتند از اینکه معلم دارند، از توجهی که به آنها می‌شد. هر هفته با کتاب و دفتری در دست، با لبخندی پررنگ سرکلاس می‌نشستند. کلاسی که نبود، اما فضای محدودی بود که در اختیار داشتند. هر هفته تعدادشان بیشتر می‌شد؛ شاید زبان انگلیسی بهانه بود، اما با غرور به همه می‌گفتند که ما معلم زبان داریم. در همان مدت کوتاه، از هم آموختیم. هرچند اغلب دانش آموزانم را چندسال بعد، با وجود سن کمی که داشتند، با کودکی در بغل دیدم که حتی آن چند کلمه انگلیسی را هم به خاطر نمی‌آوردند، اما خاطره همین توجهی که به آنها می‌شد، تا ابد در ذهن آنها و اطرافیانشان بماند.

تجربه من از دیدار مرتب این کودکانِ افغانستانی، آن هم در محلی که محل تردد افرادِ بسیاری بود، نگاهِ گاه نه چندان منصفانه شهروندان ایرانی به افغانستانی‌ها بود که این شامل فرزندانشان هم می‌شد. البته این شامل همه نمی‌شد. خیلی از افراد با مهربانی و توجه با آنها برخورد می‌کردند. اما بودند افرادی هم، شبیه آنچه در جامعه می‌بینیم که تا یک افغانستانی را می‌بینند، می‌گویند که ببین، همه جا پر از افغان شده! من اما تنها محبت را در چشمان این کودکان و خانواده‌هایشان دیدم که با نگاه‌شان از من تشکر می‌کرند. از زمانی که کنار کودکان‌شان بودم و زمان زیادی هم نبود. اما از ساعت‌ها قبل منتظر من ایستادند و مدام در طول کلاس از من می‌پرسیدند، خاله چایی نمی‌خوای؟ نبات می‌خوری؟ ما زمان کوتاهی کنار هم بودیم. هفته‌ای دوساعت، اما این توجهی که به آنها می‌شد، ارزش‌اش برای تک‌تک‌شان بسیار بیشتر از یک کلاس درس بود.

مشکل ثبت نام دانش آموزان افغانستانی

تعدادی از افغانستانی‌ها که سال‌هاست ساکن ایران هستند و فرزندانشان در کنار کودکان ایرانی درس می‌خوانند، امسال برای ثبت نام کودکانِ خود دچار مشکل شدند. در بررسی‌های میدانی آرمان ملی، تعداد این کودکان بیش از15 نفر در یکی از  مدارس اعلام شده است. بسیاری از آنها که در مناطق مختلف تهران ساکن هستند و همه مدارکی را که برای ثبت نام و سکونت در ایران نیاز است را دارند، اما به هر مدرسه‌ای مراجعه می‌کنند، کودکانشان را ثبت نام نمی‌کنند. این درحالی است که مسئولان خبر از ثبت نام بیش از 90 درصد دانش آموزان اتباع داده‌اند.

دخترش امسال سال سوم می‌رود. دو سال پیش را در مدرسه دیگری گذرانده است، اما به دلیل جابه جایی، از چندماه قبل به منطقه دیگری آمدند و پیگیر ثبت نام کودکشان بودند. مدرسه هم با آمدن دانش آموز افغانستانی موافقت کرده بود و مدارک این کودک هم کامل بود، اما ناگهان پیش از شروع مدرسه با والدین کودک تماس گرفتند و گفتند که امکان ثبت نام کودکتان وجود ندارد و باید به مدرسه دیگری مراجعه کنید. این اتفاق فقط برای یک کودک نیفتاده است. کنار در ورودی همین مدرسه‌ای که این کودک را ثبت نام نکرده است، والدین بسیاری چشم انتظار ایستاده‌اند تا کودکان‌شان را به مدرسه ببرند. مسئولان مدرسه به آنها می‌گویند که به ما گفته شده ثبت نام نکنیم و دیگر جا نداریم. به مدرسه‌های دیگر مراجعه کنید. برخی از این مدارس چند منطقه دورتر از محل سکونت این کودکان هستند و رفت و آمد روزانه آنها دچار مشکل خواهد شد، اما با این حال، همان مدارس هم جایی برای این کودکان نداشتند.

موجِ افغان ستیزی مدتی است که در میان  برخی از هموطنان شکل گرفته است.روزی نیست که خبری در این باره نخوانیم. تا جایی که حتی در کوچه و خیابان هم، برخی از هموطنان برخورد مناسبی با این افراد ندارند. این درحالی است که ما سال هاست میزبانِ آنها بودیم و درکنار هم زیست می‌کردیم. بسیاری از افغانستانی‌ها در شهرهای مختلف مشغول به کار هستند. یکی از آنها از برخورد متفاوت شهروندان ایرانی با آنها می‌گوید: نه من سال‌هاست که در ایران هستم و مشکلی ندارم. برخی هم اگر صحبتی می‌کنند، توجهی نمی‌کنم. ما با مدرک و قانونی در ایران هستیم. آنها یادگرفته‌اند کمتر رنج بکشند. به روی خودشان نمی‌آورند و می‌گویند که این هم می‌گذرد، چون فصلِ دیگری از مهاجرت، در سرزمینی که مردمش به مهربانی و گشاده رویی معروفند.

از اتباع باشی، نانت نمی‌دهیم!

در ماه گذشته عکسی در فضای مجازی دست‌به‌دست شد، که تلخ بود. اینکه نانت نمی‌دهیم، اگر افغان باشی. محتوای این عکس، نوشته‌ای بود که در نانوایی، طبق آنچه در عکس نوشته شده بود، در شهرستان بردسیر، از شهرستان‌های کرمان بود. جمله‌ای که به چشم می‌خورد دقیقا این بود: فروش نان به اتباع ممنوع است. یکی از اظهارنظرهایی که به آن شد، سیدرسول موسوی، دستیار وزیر امور خارجه بود که در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: بر سر در خانقاه ساده و بی‌تکلف عارف کامل، شیخ ابوالحسن خرقانی نگاشته بودند: هرکه در این سرا درآید، نانش دهید و از ایمانش مپرسید. چه، آنکه به درگاه باری تعالی به جان ارزد، البته بر خوان ابوالحسن به نان ارزد. چه بر ما رفته است با این تاریخ و فرهنگ و ادب و عرفانی که داریم این چنین شدیم.

این عکس واکنش‌های بسیاری را در فضای جامعه برجای گذاشت، اما اغلب همه با ناراحتی از آن یاد می‌کنند. باورمان نمی‌شود که به این نقطه رسیده باشیم، حالا حتی اگر به گفته دادستانی بردسیر، تنها دلیل نصب این بنر در نانوایی، نارضایتی مردم از شلوغی نانوایی‌ها در سطح شهر باشد. این توجیه مناسبی نیست. خودتان را بگذارید جای خانواده‌ای افغانستانی که برای خرید نان می‌رود و با این نوشته روبه‌رو می‌شود.

اما دادستانی این شهرستان، این مساله را تکذیب کرد. به نقل از ایلنا، دادستان عمومی و انقلاب شهرستان بردسیر ضمن تکذیب انتشار خبری مبنی بر «ممنوعیت فروش نان به اتباع بیگانه» در این شهرستان، گفت: با توجه نارضایتی مردم از شلوغی صف‌های نانوایی (عرضه نان یارانه‌ای) در سطح شهر، دستوری صادر شده است که اتباع برای تهیه نان یارانه‌ای از نانوایی‌های تعیین شده در اردوگاه نگهداری اتباع که از آرد یارانه‌ای استفاده می‌کنند و به قیمت دولتی نان تهیه کنند.

عماد بنی اسد گفت: علاوه بر توزیع نان یارانه‌ای در نانوایی‌های پیش‌بینی شده در اردوگاه، فروش نان در نانوایی‌های آزاد پز در سطح شهر برای اتباع بلامانع است. این دستور صرفا مربوط به نانوایی‌های عرضه نان یارانه‌ای در سطح شهر به منظور جلوگیری از ازدحام صف نانوایی بوده و ۳ نانوایی داخل اردوگاه را شامل نمی‌شود، ضمن اینکه با توجه به تامین نان یارانه‌ای مورد استفاده آن‌ها که تکافوی مصرف آن‌ها را می‌کند نیازی به اینکه اتباع از نانوایی‌های سطح شهر استفاده کنند، نیست.

دادستان بردسیر همچنین دستور جمع‌آوری بنر فوق که در محل عرضه نان در ۲ نانوایی در سطح شهر بدون ذکر توضیحات نصب شده بود را صادر کرد و گفت: متاسفانه در بیان دستور قضائی و چاپ این بنر کج سلیقگی صورت گرفته و متن کامل اطلاعیه آورده نشده بود.

6سال گذشته است. چندتا از شاگردانم مادرانی شده‌اند که حالا نگران آینده کودکان خود، هستند. آنها که از سرزمین خود گریختند برای فردایی بهتر، کنار کودکانِ خود، حالا زخم‌های عفونیِ مهاجرت را با خود به دوش می‌کشند.

منبع : آرمان ملی
نویسنده : شفق محمدحسینی

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار