انتقال پایتخت یا ایجاد زیرساخت در سایر نقاط
اولا باید به این نکته بپردازیم که چرا پایتخت باید به نقطه دیگر منتقل بشود و نکته مهمتر اینکه چرا چنین ضرورتی در سایر کشورها اتفاق افتاد؟ از همین کشور قزاقستان که پایتخت خود را عوض کرد تا برخی کشورهای دیگر دنیا مثل برزیل و برخی کشورهای دیگر تغییر پایتخت را تجربه کردند.
همین کشور همسایه، ترکیه که عمده تجارت و گردشگری و همچنین شهر فرودگاهی اش در استانبول واقع شده ولی پایتختش در آنکاراست. نکته کلیدی این است که مردم به دلایل مختلف تمایل دارند که در پایتخت زندگی کنند. مهمترین این دلایل؛ یکی، دریافت خدمات آموزشی است. معمولا بهترین دانشگاه ها در پایتخت واقع شده. یکی، دریافت بهترین خدمات درمانی است که معمولا در پایتخت است. یکی، دریافت خدمات پولی یا مالی است که معمولا در پایتخت است. به عنوان مثال، طی سالهای گذشته بیش از 50 درصد تسهیلات بانکی در تهران پرداخت شده است. یا اینکه مردم برای دریافت انواع مجوزها باید به پایتخت یا وزارتخانه ها مراجعه بکنند. به یک نوعی زندگی مردم در ایران از منظر آموزشی، خدمات درمانی و سایر خدمات از جمله خدمات پولی مالی و حتی بازار سرمایه و نهادهایی که برای فعالیت های ملی خلق می شوند، مجوز کارشان در پایتخت صادر می شود. به همین دلیل طبیعی است که مردم باید به پایتخت مراجعه کنند یا در پایتخت زندگی کنند. وگرنه هزینه زندگی در تهران از یک سمت و از سمت دیگر، نوع آب و هوا و مشکلات و ترافیکی، طبیعی است که تهران را برای زندگی جذاب نکرده است. این خدمات ارزانی که در دسترس است، تهران را برای زندگی جذاب کرده. مثال ساده؛ انواع فعالیت های فرهنگی از سینما و کنسرت گرفته تا کتابخانه ها و برخی نهادهای فرهنگی، طبیعی است که به لحاظ کیفیت در تهران یا پایتخت بیشتر در دسترس است فلذا مردم تهران را برای زندگی انتخاب کرده اند. نکته بسیار مهمتر اینکه اگر برخی هم در تهران زندگی نمی کنند و به نقاط دیگر مهاجرت می کنند، عمدتا بحث کار مطرح است. یعنی نرخ بیکاری امروز در تهران در مقاطع مختلف زمانی معمولا کمتر از سایر استانهاست. یعنی جستوجوی برای کار در تهران، برای مشاغل مختلف راحت تر است. با توضیحاتی که داده شد، باید به نکته دیگری هم بپردازیم و آن اینکه انتقال پایتخت به لحاظ هزینه زیرساختی به سادگی نخواهد بود. امروز بودجه عمومی دولت و بودجه عمرانی، نسبت کمتر از 15درصد دارد و اگر بوجه شرکتها، بخشی که برای سرمایه گذاری است را هم تجمع کنیم، نسبت بودجه ای که صرف ساخت و ساز یا سرمایه گذاری می شود، نسبت به بودجه کل کشور، حدود 15 تا 16 درصد است. به عبارت ساده تر؛ منابع برای ساخت شهری که اسمش را پایتخت بگذاریم، طبیعتا با توجه به منابعی که در اختیار دولت است، به این سادگی نمی توان تامین کرد. شبکه راه ها، مخابرات، آب و فاضلاب و مجموعه خدمات زیربنایی که نیازمند یک پایتخت است، منابع قابل توجهی نیاز دارد که باز با توجه به شرایط بودجه و کسری بودجه و ناترازی هایی که وجود دارد، امکان آن حداقل در این چند سال آینده وجود ندارد. اما اگر واقعا چنین اراده ای باشد، طبیعتا دولت می تواند راهبرد و راهکار آن را انتخاب بکند. گرچه موضوع تغییر پایتخت در تقریبا دو، سه دهه گذشته در ایران بوده است، ولی هیچوقت جزو اهداف نبوده است. در سخنرانی ها یا محافل مختلف لزوم تغییر پایتخت مطرح شد اما عملا برای آن برنامه ریزی یا چشم اندازی مشخص نشد که مثلا ظرف 20 یا 30 سال آینده در فلان نقطه جغرافیایی، پایتخت ایران شکل خواهد گرفت. اگرهم در این سالهای اخیر بحث مکران یا مُکَران مطرح شده به لحاظ اینکه صنعت پتروشیمی، صنایع فولادی و صنایع پالایشگاهی و حمل و نقل دریایی کشور استقرار پیدا کند و شورایی هم برای آن پیش بینی شد، ولی عملا با این نگاه نبوده است که پایتخت به سواحل خلیج فارس یا دریای عمان منتقل گردد. درمجموع به نظر می رسد آنچه که ضرورت ایجاد پایتخت است، این است که مشاغل و خدمات مورد نیاز مردم در آن نقطه فراهم بشود. اگر مشاغل یا خدمات مورد نیاز مردم به هر نقطه ای از ایران فراهم بشود، آنگاه نقل و انتقال پایتخت کار سختی نخواهد بود. البته با لحاظ نکاتی که ذکر شد. از جمله اینکه هزینه ایجاد یک پایتخت حتما نیاز به صرف سال ها بودجه عمرانی کشور است اما باید بدانیم این نکته از لحاظ سخت افزاری است، از لحاظ اینکه خدمات انتقال دستگاههای مربوطه و انتقال خدمات هم انجام بگیرد، شرط کافی خواهد بود.
*هادی حق شناس
اقتصاددان
ارسال نظر