| کد مطلب: ۱۱۳۵۰۵۵
لینک کوتاه کپی شد

«آرمان ملی» حملات به نهاد اجماع‌ساز اصلاح‌طلبان را بررسی می‌کند:

تخریب جبهه اصلاحات با رمز تندروی

آرمان ملی- حمید شجاعی: اصلاح‌طلبان از خرداد 76 به این سو همواره در مقاطع و مسائل مختلف کنش‌های سیاسی خاص خود را داشته‌اند و در این میان نیز توانسته‌اند با رویکردهای جامعه محور و پیگیری مسائلی که بعضا مطالبات مردم نیز در آنها نهفته شده تا حدی محوریت مطالبات جامعه را نیز داشته باشند.

تخریب جبهه اصلاحات با رمز تندروی

از همین‌رو است که آنها با گفتمان خاص خود همواره در ادوار مختلف انتخاباتی مثل مجلس ششم در 29 خرداد 78، ریاست جمهوری هشتم در 18 خرداد 80، ریاست جمهوری یازدهم در 24 خرداد 92، مجلس دهم در 7 اسفند 94، ریاست جمهوری دوازدهم در 29 اردیبهشت 96 و ریاست جمهوری چهاردهم در 15 تیر 1403 توانسته‌اند حمایت کسر قابل‌توجهی از جامعه را به خود و نامزد یا نامزدهای خود در انتخابات جلب کنند و با پشتیبانی آنها به نهادهای انتخابی وارد شوند. با این حال اصلاح‌طلبان پس از دولت سیدمحمد خاتمی با مشکلی به‌عنوان نهاد تصمیم‌گیر یا اجماع ساز روبه‌رو بوده‌اند و هر گاه که نهادی فرادستی یا بالادستی در این جریان ایجاد شده به اندازه کارایی خود منتقدانی را نیز با خود همراه داشته است و همین امر باعث شده هیچگاه شاهد یک اجماع صددرصدی در این جریان نباشیم. البته شاید در میان همه این نهادها صرفا شورای هماهنگی جبهه اصلاحات که از ابتدا زمان دولت اصلاحات آغاز به کار کرد بین اصلاح‌طلبان تنها نهادی بود که احزاب و چهره‌های اصلاح‌طلب را گرد یکدیگر جمع کند. چنانکه برخی از احزاب و چهره‌های اصلاح‌طلب اکنون نیز از آن شورا به نیکی یاد می‌کنند. اما این روند تا اوایل دهه نود ادامه داشت و در دهه 90 و انتخابات مجلس آنها برای حضور دوباره در سیاست عملی و نهادهای انتخابی به سراغ نهاد اجماع‌ساز جدیدی با نام شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان (شعسا) رفتند که بر مبنای آن بتوانند اتحاد و اجماع را در میان جریان خود پدید آورند که از اتفاق انتخابات مجلس دهم و ریاست جمهوری دوازدهم با ابتکار شعسا برای اصلاح‌طلبان به ثمر رسید. هر چند که در همان زمان نیز برخی از احزاب و چهره‌های اصلاح‌طلب نسبت به روند عملکرد این شورا انتقاداتی را داشتند و به‌عنوان مثال احزابی چون جمهوریت ایران اسلامی، اراده ملت و جبهه نیروهای خط امام(ره) از این شورا خارج شدند. هر چند که طی سالیان بعد این شورا منحل شد و در انتخابات سال 1400 جای خود را به نهاد اجماع‌ساز دیگری تحت عنوان جبهه اصلاحات ایران داد و به نظر می‌رسید که با استفاده از ظرفیت اکثریت چهره‌های حقیقی و حقوقی این نهاد اجماع‌ساز بتواند انتقادات را به حداقل برساند. اما باز هم مشاهده کردیم که در زمان ریاست بهزاد نبوی مرد کهنه‌کار سیاست در ایران نیز بازهم انتقاداتی به نوع عملکرد و رویه این جبهه وارد شد تا مشخص شود مشکل عملکرد یا چارچوب کار و برنامه‌های نهاد اجماع‌ساز نیست بلکه انتقادات بهانه‌گیران بیش از رویکردها و برنامه‌ها به افراد است. جالب اینکه در تمامی این فرایندهای ذکر شده شخص سیدمحمد خاتمی؛ رئیس دولت اصلاحات هیچگاه موضع‌گیری خاصی نداشته، اما منتقدان همواره انتقادات خود را به نحوی با او در میان گذاشته‌اند. درحالی‌که خاتمی همواره از همه نهادهای اجماعی اصلاح‌طلبان حمایت کرده و نقطه نظرات خود را نیز گفته است. از قضا به گفته بسیاری از چهره‌های اصلاح‌طلب نیز مساله اصلی منتقدان نه خاتمی که بعد از خاتمی است که پس از وی چه کسی بر ریاست نهاد اجماع‌ساز بنشیند. مساله‌ای که اگر حل و فصل نشود می‌تواند جریان اصلاحات را نیز با مشکل مواجه کند.

*مبنای اصلاح‌طلبی

آنچه که اصلاح‌طلبان با آن شناخته می‌شوند نوع رویکرد‌ها رفتارها، راهبرد و گفتمانی است که آنها به جامعه ارائه و عرضه داشته‌اند و لذا معیار و تفکر اصلاح‌طلبی واحد است. اما اینکه افراد بر آمده از تفکر اصلاح‌طلبی در مقاطع متفاوت و مسائل مختلف نسبت به اتفاقات چگونه رفتار و برخورد می‌کنند امری است که با قرائت‌های مختلف روبه‌رو است. مثلا در خصوص نوع مواجهه با انتخابات در مقاطع مختلف نگاه‌های متفاوت وجود داشته است. چنانکه مثلا در انتخابات مجلس دوازدهم مجموعه جبهه اصلاحات و احزاب اصلاح‌طلب به جهت رد صلاحیت‌های گسترده به انتخابات وارد نشدند؛ اما برخی احزاب رویکرد دیگری برگزیده و در انتخابات حاضر شدند. اما آنچه که مهم است مبنا و تفکر اصلاح‌طلبی و عدم عدول از آن است. اینکه تحت هیچ شرایطی از گفتمان و راهبرد اصلاح‌طلبی عدول نشود. مصداق مهم این مساله انتخابات ریاست جمهوری 1400 است که پس از رد صلاحیت همه اصلاح‌طلبان جبهه اصلاحات محکم ایستاد، بیانیه داد که اصلاح‌طلبان در انتخابات کاندیدایی ندارند. هر چند که در همان زمان نیز برخی معتقد بودند که مهم حضور در انتخابات است و با همتی و مهرعلیزاده هم می‌توان حاضر بود؛ اما جبهه اصلاحات بر اصول اصلاح‌طلبی ایستاد. لذا نگاه اصلاح‌طلبی و گفتمان این جریان مشخص است و تحت استحاله یا قلب ماهیت برخی که معتقد به تغییر شرایط و تغییر رویکرد اصلاح‌طلبان هستند نمی‌رود.

* چرایی حمله به جبهه اصلاحات

پس از آنکه سال گذشته در دور دوم تشکیل جبهه اصلاحات چهره‌هایی مثل آذر منصوری به ریاست و جواد امام به سخنگویی این جبهه برگزیده شدند عده‌ای از اصلاح‌طلبان انتقاداتی را به انتخابات این افراد وارد کردند که چرا افرادی با گرایش‌های اصلاح‌طلبانه تند باید در راس جبهه قرار گیرند. البته اینها همان افرادی بودند که در زمان حضور بهزاد نبوی در راس جبهه نیز انتقادات خود را روانه نوع عملکردهای جبهه اصلاحلات می‌کردند. اما روند جبهه اصلاحات به نحوی پیش رفت که اکثریت احزاب و چهره‌ها از این عملکرد اعلام رضایت کردند. حتی در انتخابات 1403 نیز با وجود رد صلاحیت‌های گسترده باز هم این جبهه اصلاحات بود که کاملا فعال مسعود پزشکیان را به‌عنوان کاندیدای خود معرفی کرد و تا لحظه آخر از وی حمایت کرد و پس از پیروزی نیز به گفته آذر منصوری هیچ مطالبه یا پیشنهادی برای کابینه به رئیس‌جمهور نداد. اکنون نیز جبهه صرفا مطالبه وعده‌ها و قول‌های مسعود پزشکیان را دارد و حتی پس از انتقادها از کابینه نیز حمایت خود را اعلام کرد. لذا آنهایی که جبهه اصلاحات را به فقدان رویکرد تحلیلی موثر، اسیر شدن در چارچوب‌های گذشته و عدم انعطاف پذیری متهم می‌کنند باید در نگاه خود تجدیدنظر کنند. چرا که یا در مبانی اصلاح‌طلبی تشکیک دارند یا اینکه گذشت زمان و تغییر شرایط نگاه آنها را تغییر داده است. تخریب جریان اصلاحات از جانب تندروها شاید دلایلی داشته باشد اما اینکه جبهه اصلاحات از نیروهایی که خود را اصلاح‌طلب می‌نامند نیز به جهت رویکردهای تند تخریب شود چندان قابل توجیه نیست. پزشکیانی که اینها شادمان از او سخن می‌گویند نیز نامزد همین جبهه اصلاحاتی است که امروز آن را می‌کوبند. البته همان‌طور که گفته شد منتقدان بیشتر انتقادشان به افراد است که چرا اینها؟ در پاسخ باید گفت این جماعت یا مجمع و خردجمعی را قبول ندارند یا اساسا جهان‌بینی اصلاح‌طلبی‌شان لنگ می‌زند.

منبع : آرمان ملی

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار