| کد مطلب: ۱۱۳۴۸۹۳
لینک کوتاه کپی شد

مهدی مطهرنیا در گفت و گو با«آرمان ملی»:

برجام مرده است و دیگر احیا نمی شود

آرمان ملی- تشکیل دولت وفاق ملی مسعود پزشکیان باعث شد تا بسیاری در نقطه آغازین سمت‌گیری سیاست خارجی را مدنظر قرار دهند. همان چیزی که رئیس جمهور در رقابت‌های انتخاباتی نیز از آن به کرات سخن گفته بود.

برجام مرده است و دیگر احیا نمی شود

تعامل با دنیا، گفت و گو و مذاکره کلید واژه‌هایی بود که مسعود پزشکیان بارها و بارها از آنها استفاده کرده و می‌کند و برای اجرای این رویه نیز سید عباس عراقچی معاون محمود جواد ظریف را به وزارت امور خارجه گماشته است. این انتخاب هر چند که بسیاری از تحول‌خواهان و طرفداران تعامل با دنیا را خوشحال و خرسند کرد، اما مواضع عراقچی به ویژه گفت و گوی وی با خبرگزاری ژاپنی نشان داد که بناست همان رویه سیاست خارجی در دولت رئیسی؛ اما با روش ملایم‌تر پیش برود. همین که عراقچی از مدیریت تنش‌ها با غرب سخن گفته است بدین معناست که نه شرایط شرایط دولت روحانی است و نه عراقچی فضایی که در اختیار ظریف بود تا برجام را منعقد کند در اختیار دارد. هر جند که بسیاری از تحلیلگران و کارشناسان نیز بر این باورند که با توجه به مجموع مسائل و نوع رویکردهای آمریکا و اروپایی‌ها و ایستادگی ایران بر احیای برجام 2015 این توافق دیگر احیا شدنی نیست و برای ایحاد توافقی جدیدی بر بستری تازه باید طرحی نو در انداخت یا تصمیمات دیگری اتخاذ کرد. تصمیماتی که به نظر باید در حوزه سیاست خارجی اتخاذ شود و تحولی در این عرصه اتفاق بیفتد تا آنچه پزشکیان در خصوص تعامل با دنیا وعده داده عملی گردد. چرا که ادامه روند گذشته همان نتایج سابق را ببار خواهد آورد و نتیجه جدیدی خلق نخواهد کرد. در همین راستا برای بررسی سمت گیری سیاست خارجی دولت پزشکیان، انتخاب سید عباس عراقچی به وزارت امور خارجه و همچنین احیای برجام «آرمان ملی» با مهدی مطهرنیا آینده پژوه سیاسی و اجتماعی و رئیس اندیشکده آینده اندیشی سیمرغ به گفت و گو پرداخته است که در ادامه  می‌خوانید.

* بسیاری معتقدند که با روی کار آمدن دولت جدید  سمت‌گیری سیاست خارجی ایران حداقل در روش‌ها تغییر خواهد کرد ؛ اساسا سیاست خارجی ایران در گذار از دولت رئیسی به پزشکیان و روی کارآمدن آقای عراقچی چگونه ارزیابی می‌کنید؟

سیاست خارجی ایران تماما در دست قوای مجریه نیست تا با تغییر رئیس قوه مجریه، تغییری در آن ایجاد شود. هم اکنون صحبت‌های اخیر جناب عراقچی موید این نماد است که او می‌گوید ادامه دهنده راه رئیسی  و امیر عبداللهیان خواهد بود. این نه به معنای تفاوتی بین سیاست خارجی ایران در دوران روحانی یا رئیسی یا دوران دیگر بلکه تنها تمایز در ادبیات موضوع به نسبت تغییر ذائقه سیاسی در قوه مجریه است. اگر در دوره روحانی مذاکرات برجام انجام می‌شود به دلیل آن است که کدگذاری نرمش قهرمانانه قبل از روی کار آمدن دولت او انجام شده است و رهبری بر اساس قوانین و شریعت آن را کدگذاری کرده است. لذا نه روحانی و ظریف که رهبری مرکز ثقل اهمیت و متغیر اصلی در تغییر سیاست خارجی ایران است. همانگونه که خود ایشان می‌فرمایند و دیدیم بعد از برجام شروطی که ایشان گذاشت و از طرف دیگر مساله نه مذاکره و نه جنگ را مطرح کرد. امروز هم بر اساس آن تنش‌زدایی زمان خاتمی در ارتباط با آمریکا و مجموعا غرب به مدیریت منازعه میان ایران و آمریکا و همچنین همکاری‌های بیشتر با اروپا تغییر پیدا می‌کند. به نظر می‌رسد باز هم رهیافت جداسازی محور اروپا و آمریکا در ذهنیت دستگاه دیپلماسی ایران به عنوان راه‌حلی قرار دارد که از زمان فیشر در آلمان و توصیه انگیس‌ها در ایجاد ارتباط بهتر میان تهران و اروپا آغاز شد. چیزی که در زمان اکبر هاشمی رفسنجانی و به ویژه در دوره دوم دولت او دنبال شد. لذا گفتمان حاکم بر عرصه سیاست خارجی ایران در دست دولت و شخص رئیس جمهور به عنوان رئیس قوه مجریه و رئیس هیأت دولت نیست. به تبع آن وزیر امور خارجه کشور در همین چارچوب می‌تواند عمل کند. اگر چه این تدبیر در دولت پزشکیان دیده می‌شود که ادبیاتی متمایز به کار ببرد که این ادبیات در نهایت متکی بر ارزش‌های حاکم بر دستگاه سیاست خارجی است. اینجاست که رقابت میان قوه مجریه و دستگاه‌های موجود در نظام سخت قدرت به‌وجود خواهد آمد و باز هم  رهبری، وزنه تعادل دهنده و تعیین‌کننده خواهد بود. به نظر می‌رسد که محافظه کاری برش‌دار در دستور کار پزشکیان است و سعی می‌کند با مرکزیت رهبری  و دست گذاشتن روی وزرایی که می‌توانند در منطقه مرزی نگرش‌های او و شخص رهبر نظام جمهوری اسلامی قرار بگیرند کارها را در مسیر آینده به گونه ای پیش ببرد که  بتواند موفقیت‌هایی را داشته باشد. ولی این  در عرصه‌های گوناگون چه در عرصه داخلی  و چه در عرصه فرا داخلی یعنی منطقه‌ای و بین‌المللی راه رفتن بر روی لبه شمشیر با پای برهنه است و این کار را برای پزشکیان سخت می‌کند. به ویژه در عرصه منطقه‌ای که با اسرائیل و بحران جایابی در منطقه روبه‌رو است و در نطام بین‌الملل که با آمریکا  و  بحران جانشینی در نظم نوین منطقه‌ای روبه‌رو است. مزید بر علت بحران داخلی در عرصه سیاست داخلی   و اثر آن بر سیاست خارجی خواهد بود که دستگاه سیاست خارجی پزشکیان و شخص عراقچی را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

* پس از تشکیل دولت آقای پزشکیان غربی‌ها و به ویژه اروپایی‌ها از این مساله  و حتی گمانه‌زنی‌ها از احتمال حضور آقای عراقچی به عنوان وزیر خارجه ایران استقبال کردند؛ در شرایط حاضر با توجه به رسمیت یافتن حضور وی به عنوان وزیر خارجه فکر می‌کنید می‌توان به احیای روابط تهران و پایتخت‌های اروپایی خوش‌بین بود؟

تغییر عاملیتی مانند گذار از امیر عبداللهیان به عراقچی تمایز چندانی از منظر عاملیت ندارد و هر دو آنها برخاسته از نیروهای میدانی در عرصه سیاست خارحی و گسیل آنها به وزارت خارجه هستند. تنها تمایز میان گرایش‌های سیاسی آنها در داخل کشور به سمت اصولگرایان سنتی و معتدلین محافظه‌کار است. امیر عبداللهیان را می‌توانستیم نماینده اصولگرایان سنتی در میان تندروهای پایداریچی بدانیم و اکنون می‌توانیم عراقچی را نماینده محافظه‌کاران میانه‌رو در میان اصلاح‌طلبان و نیروهای محصول میدان در عرصه سیاست خارجی بخوانیم. این تمایز وجود دارد. از طرف دیگر  اروپا و آمریکا در ارتباط با ایران بسیار با یگدیگر نزدیک‌تر شده‌اند. مواضع حزب جمهوری خواه و حزب دموکرات هم نسبت به ایران در چارچوب گذشت زمان حدود 45 سال از انقلاب با اطلاعات موجود نمایش همگرایی بیشتری دارد. به گونه‌ای که امروز می‌بینیم کامالا هریس علنا اعلام می‌کند که آمادگی دارد تا با برخورد با تهران  وارد عمل شود. اگر چه انتخاب احتمالی او نسبت به ترامپ می‌تواند برگ امتیازی نسبت به دولت پزشکیان محسوب شود. ولی در نهایت تغییر چندانی در مواضع آمریکا به وجود نمی‌آورد بلکه ادبیات حاکم بر این مواضع و روش‌مندی تحمیل اراده آمریکا بر ایران را تغییر می‌دهد. در اروپا هم همینگونه است و شما اکنون می‌بینید که چپ‌ها و راست‌ها در کشوری مثل فرانسه مواضع تقریبا مشترک با ادبیات گوناگون نسبت به ایران دارند و نسبت به گذشته در دهه‌های پیشین با توجه به نوع اطلاعاتی که از تهران در تغییر قوای مجریه و عاملیت‌ها پیدا کرده‌اند چندان دیگر نمره‌دهی و امتیازدهی بالایی نسبت به تغییر دولت‌ها و عاملیت‌ها از ظریف به امیر عبداللهیان و از امیر عبداللهیان به عراقچی در آنها دیده نمی‌شود. پس نمره ای که به تغییر عاملیت از طرف آنها داده می‌شود یک محدوده معینی را طی می‌کند. از طرف دیگر کمیسر سیاست خارجی اتحادیه اروپا در حال تغییر است. کمیسر جدید نیز که ضد سیاست‌های روسیه دارد سیاست‌های ایران را در زمینه سیاست‌های روسیه قرار می‌دهد و با تغییر و روی کار آمدن وی عاملیت موجود در اروپا نیز  در حال تغییر است. همانگونه که اگر احتمالا به جای کامالا هریس ترامپ پیروز شود می‌تواند کار برای دولت پزشکیان سخت‌تر باشد. اکنون با انتخاب نخست وزیر استونی به کمیساریای سیاست خارجی اتحادیه اروپا با رویکردهای تعریف شده وی که بسیار سخت در برابر سیاست‌های مسکو و روسیه نزدیک به مسکو و تهران و تهران نزدیک به مسکو عمل می‌کند روی کارآمدن احتمالی ترامپ بسیار معنادار خواهد شد. از این جهت است که دولت پزشکیان تا آبان امسال در ورطه سیاست خارجی  در حالت اعوجاج به‌سر می‌برد. چرا که همین حداقل تمایز میان دونالد ترامپ و کامالا هریس هم می‌تواند اثرگذار باشد.

به نظر می‌رسد باز هم رهیافت جدا سازی محور اروپا و آمریکا در ذهنیت دستگاه دیپلماسی ایران به عنوان راه حلی قرار دارد که از زمان فیشر در آلمان و توصیه انگیس‌ها در ایجاد ارتباط بهتر میان تهران و اروپا آغاز شد. چیزی که در زمان اکبر هاشمی رفسنجانی و به ویژه در دوره دوم دولت او دنبال شد. لذا گفتمان حاکم بر عرصه سیاست خارجی ایران در دست دولت و شخص رئیس جمهور به عنوان رئیس قوه مجریه و رئیس هیأت دولت نیست. به تبع آن وزیر امور خارجه کشور در همین چارچوب می‌تواند عمل کند

*پیش‌بینی می‌شد که با روی کارآمدن دولت پزشکیان در عرصه سیاست خارجی نیز شاهد تغییر و تحولاتی مثل تلاش برای احیای برجام یا نگاه مجدد به روابط با غرب به ویژه اروپایی‌ها باشیم؛ اما اگر قرار به عدم تغییر رویکردهاست پس اساسا تفاوت بین سیاست خارجی دولت پزشکیان با سعید جلیلی چه بود؟

آقای پزشکیان و آقای جلیلی باید اصول سیاست خارجی تعیین شده توسط رهبری را دنبال می‌کردند، اما تمایز در ادبیات سیاسی آنهاست. جلیلی سخن از عمق استراتژیک می‌گفت و اکنون دولت پزشکیان از زبان عراقچی به مدیریت منازعه با آمریکا و حمایت از مقاومت  در برابر آمریکا و رو در رویی با اسرائیل سخن می‌گوید.  این ادبیات؛ ادبیات محافظه کارانه  و ادبیات تهاجمی جلیلی بود. لذا ادبیات تهاجمی جلیلی می‌توانسیت بهانه بهتری به بازیگرانی مانند  اسرائیل در جهت ایجاد فضای تخاصم و شدت دهی به تخاصم را دنبال کند. در حالی که ادبیات دولت پزشکیان میانه‌روانه و محافظه کارانه می‌تواند غشای امنیتی بیشتری را در این زمینه ایجاد کند. ولی در نهایت تغییری را که برخی از جناح‌های سیاسی مانند اصلاح‌طلبان تحول خواهان و تحول‌خواهان گذار طلب در پی آن بودند ایجاد نمی‌کند.

* بر اساس شرایط امروز و نوع نگرش‌های تهران و پایتخت‌های1+5 اساسا آنطور که بسیار گفته می‌شد برجام احیا شدنی است یا اینکه طرفین برای حل و فصل مسائل باید به فکر طرح  و توافق جدیدی باشند؟

من از سال 2018 به بعد بارها گفته‌ام که برجام مرده است. احیای برجام یک طنز سیاسی است. خود عراقچی به خوبی می‌داند که این مساله مانند خنده او بر بسیاری از مسائل می‌ماند. فلذا او در این دام نخواهد افتاد و من هم پیشنهاد دارم که در این دام نیفتد. باید از برجام عبور کرد و اراده‌ای ملی برای انجام و حل مسائل سیاست خارجی داشت. این معنا دیگر نمی‌تواند جوابگوی وضعیت کنونی باشد. اساسا بیان مجدد برجام بعد از شروط رهبر انقلاب و پس از آن شروط وزیر خارجه ترامپ پمپئو، پاره کردن برجام توسط ترامپ در سال 2018 و خروج 6 مرحله‌ای ایران از برجام و متوقف شدن خروح کامل ایران از برجام بعد از بازگشت تلویحی بایدن به برجام همه این اقدامات منحر به احیای برجام نمی‌شود. هیچکدام از اینها در تلاقی با یکدیگر به برجام شوک وارد نمی‌کند. چه خروج پلکانی به عنوان یک عامل مثبت از سوی ایران، چه بازگشت تلویحی آمریکا و دولت بایدن به برجام  و مذاکرات دولت رئیسی در وین هیچکدام نتوانست جان برجام در اتاق ویژه ICU را نجات دهد. اکنون جسد برجام بر زمین است و از این رو گفتن سخن از برجام یک طنز سیاسی آزار دهنده برای افکار عمومی است. لذا باید اراده ملی در ایجاد سیاست خارجی اثر بحش مورد توجه قرار گیرد.  ایران باید در گفتمان سیاست خارجی خود تحولی بزرگ ایجاد کند و تا این تحول بزرگ ایحاد نشود نه عراقچی ، نه پزشکیان و نه هیج فرد دیکری نمی‌تواند در دستگاه دیپلماسی فیل هوا کند.

منبع : آرمان ملی
نویسنده : حمید شجاعی

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار