دکتر تقی آزاد ارمکی در گفت وگو با «آرمان ملی»:
فرصتی برای بازنگری در گفتمان اصلاحات
آرمان ملی- احسان انصاری: پزشکیان دارای چه گفتمانی است؟آیا دولت پزشکیان به دنبال گفتمان سازی حرکت خواهد کرد؟ چه لوازم و ابزاری در اختیار پزشکیان برای این کار وجود دارد؟آیا پزشکیان قصد دارد دولت سوم اصلاحات باشد؟آیا شرایط به وی اجازه می دهد چنین ادعایی داشته باشد؟ پزشکیان به چه میزان خود را مقید به گفتمان اصلاح طلبی خواهد دانست؟
«آرمان ملی» برای پاسخ به این سوالات با دکتر تقی آزاد ارمکی، جامعه شناس گفت وگو کرده است.آزاد ارمکی معتقد است:« آن چیزی که پزشکیان به صراحت عنوان می کند تشکیل دولت وحدت ملی است که از همه گروه ها و جریان های فکری وسیاسی در آن نقش ایفا کنند.این گفتمان بیشتر میل به توسعه و توسعه گرایی دارد تا دموکراسی خواهی.اگر این گفتمان را در زمینه حقوق شهروندی و جامعه مدنی مورد توجه قرار بدهیم به سمت اصلاح طلبی تمایل پیدا می کند و اگر فشارهای بیشتری روی آن وارد شود می تواند به سمت اصولگرایی در راستای کاهش نابرابری و توجه به طبقه پایین جامعه نیز سوق پیدا کند.نکته مهم در این زمینه این است که چه کسی در میانه قرار می گیرد و بازی را بسازد. من هنوز کسی را در کنار پزشکیان نمی بینم که دارای چنین قدرتی باشد». در ادامه ماحصل این گفت وگو را می خوانید.
*گفتمان دولت پزشکیان چیست؟آیا دولت پزشکیان ادامه دولت اصلاحات با همان مختصات است و یا اینکه ویژگی های متمایزی دارد؟
آقای پزشکیان از اکثریت سرمایه اصلاح طلبان،اندکی از سرمایه اصولگرایان و بخشی از آرای خاموش و معترض جامعه استفاده کرده و موفق شده به ریاست جمهوری برسد.این به معنای این نیست که پزشکیان متعهد به گفتمان اصلاحات است.هنگامی که پزشکیان به عنوان یکی از سه گزینه جبهه اصلاحات مطرح می شود و اصلاح طلبان دغدغه های خود را مطرح می کنند پزشکیان حرف خود را می زند و به روشی که خودش به آن اعتقاد دارد پافشاری می کند.در رقابت های انتخاباتی نیز مسیر خودش را رفت که تا حدود زیادی با اصلاح طلبان همسو است.اتفاقی که در این زمینه رخ داده این است که اصلاح طلبان در این فضا شرایط بازنگری و بازشناسی گفتمان خود را پیدا کرده اند.فرصت انتخابات باعث شد اصلاح طلبان در سطح ملی با نیروهای اصلی خود خود را سازماندهی کنند.در واقع اتفاقاتی که رخ داده بیشتر به سود جریان اصلاحات تمام شده تا پزشکیان. البته که پزشکیان نیز از سرمایه جریان اصلاحات استفاده کرده است.در واقع در این شرایط سه اتفاق رخ داده است. نخست توافق برای تغییر،دوم ضرورت عبور از بحران و سوم جلوگیری از به قدرت رسیدن اصولگرایان تندرو.این سه موضوع نیز برای شکل گیری یک گفتمان مشترک کافی نیست و یا اینکه پزشکیان قصد داشته باشد گفتمان اصلاحات را ادامه بدهد.دغدغه اصلاحات مسائلی فراتر از اینهاست. دغدغه اصلاح طلبی روی دوش طبقه متوسط شهری قرار دارد که دغدغه دموکراسی،جامعه مدنی و حقوق شهروندی دارد. این در حالی است که پزشکیان از یک حیات جدید ایران صحبت می کند که شامل طبقات پایین می شود. پزشکیان از تشکیل دولت ملی صحبت می کند.از سوی دیگر اصراری هم ندارد که تنها به طبقه متوسط توجه کند و بلکه طبقات پایین و اقوام نیز جزئی از دغدغه های وی به شمار می رود. نکته دیگر اینکه به تجار و بازرگانان نیز کار دارد و به همین دلیل دغدغه تولید نیز دارد.واقعیت این است که کسی در اطراف پزشکیان نیست که به دنبال گفتمان سازی و تحلیل گفتمان باشد و به همین دلیل هنوز دولت پزشکیان وارد ساحت گفتمان سازی نشده است.
*چرا نمی توان پزشکیان را صاحب گفتمان دانست؟ در این زمینه چه مشکلاتی وجود دارد؟آیا ضعف در تئوری پردازی است و یا در رویکردی که پزشکیان در این زمینه در پیش گرفته است؟
می توان پزشکیان را در چارچوب گفتمان اصلاحات قرار داد.این در حالی است که اصلاح طلبان باید چنین اراده ای داشته باشند. این در حالی است که اصلاح طلبان چنین اراده ای ندارند.امروز کسانی که گفتمان اصلاحات را صورت بندی کرده اند در حاشیه نشسته اند و همچنان منتظر هستند.این افراد به دنبال این نبودند که آقای پزشکیان را مصادره کنند. البته این نکته هم می تواند آفت باشد هم منفعت.آفت از این جهت که پزشکیان می تواند گفتمان اصلاح طلبی را بدون اصلاح طلبان جلو ببرد و منفعت آن نیز این است که این احتمال وجود دارد که اصلاح طلبان از گود خارج شوند و گروه و یا گروه های دیگری موضوعیت پیدا کنند که گفتمانی را بسازند که همسایه گفتمان اصلاحات باشد.آن چیزی که پزشکیان به صراحت عنوان می کند تشکیل دولت وحدت ملی است که از همه گروه ها و جریان های فکری وسیاسی در آن نقش ایفا کنند.این گفتمان بیشتر میل به توسعه و توسعه گرایی دارد تا دموکراسی خواهی.اگر این گفتمان را در زمینه حقوق شهروندی و جامعه مدنی مورد توجه قرار بدهیم به سمت اصلاح طلبی تمایل پیدا می کند و اگر فشارهای بیشتری روی آن وارد شود می تواند به سمت اصولگرایی در راستای کاهش نابرابری و توجه به طبقه پایین جامعه نیز سوق پیدا کند.نکته مهم در این زمینه این است که چه کسی در میانه قرار می گیرد و بازی را بسازد. من هنوز کسی را در کنار پزشکیان نمی بینم که دارای چنین قدرتی باشد. این در حالی است که پزشکیان و اصلاح طلبان نیز چنین اراده ای خود نشان نمی دهند.من معتقدم پزشکیان نه اصلاح طلب است و نه اصولگرا.
*چرا پزشکیان را نه اصولگرا و نه اصلاح طلب می دانید؟
پزشکیان یک عنصر میانه است که میل به اصلاح طلبی دارد و نزاعی نیز با اصولگرایی ندارد.پزشکیان تنها با اصولگرایی رادیکال مشکل دارد و با اصولگرایی معتدل و میانه مشکلی ندارد.رفتار پزشکیان پس از انتخابات نیز به خوبی این نکته را نشان می دهد که وی موقعیت هایی مانند هیئت ها و مراسم های مذهبی که معمولأ به نام اصولگرایی بوده را به نام خود کرده و با حضور در این مراسم ها تلاش می کند این موقعیت ها را به نام خود کند.در واقع پزشکیان تلاش کرده خود را در قامت یک رئیس جمهور ملی مطرح کند.
آن چیزی که پزشکیان به صراحت عنوان می کند تشکیل دولت وحدت ملی است که از همه گروه ها و جریان های فکری وسیاسی در آن نقش ایفا کنند.این گفتمان بیشتر میل به توسعه و توسعه گرایی دارد تا دموکراسی خواهی.اگر این گفتمان را در زمینه حقوق شهروندی و جامعه مدنی مورد توجه قرار بدهیم به سمت اصلاح طلبی تمایل پیدا می کند و اگر فشارهای بیشتری روی آن وارد شود می تواند به سمت اصولگرایی در راستای کاهش نابرابری و توجه به طبقه پایین جامعه نیز سوق پیدا کند
*نحوه و نوع انتخاب کابینه پزشکیان را با چه چالش ها و فرصت هایی همراه می دانید؟
من فکر می کنم در زمینه انتخاب کابینه آقای پزشکیان اتفاق مبارکی رخ داده که هر نتیجه ای داشته باشد زیبا و دلنشین خواهد بود.این اتفاق مبارک نیز این است که قرار است بگردیم که آیا بهتر و مناسب تر از افرادی که تاکنون می شناسیم کسی را پیدا می کنیم یا خیر.این نوع انتخاب به نوعی اعتراض به افراد از پیش تعیین شده هم است.آقای جلیلی عنوان می کرد ما برنامه داریم و افرادمان نیز مشخص است.این سخن به خوبی نشان می دهد که در این زمینه انحصار گرایی وجود دارد و قرار است افراد در یک سیکل بسته انتخاب شوند. من مدافع جوان گرایی در مدیریت کشور هستم و معتقدم رویکردی که در این زمینه در پیش گرفته شده فرصت مغتنمی است تا مدیریت کشور پس از44 سال پوست اندازی کند.آقای آذری جهرمی یکی از جوانانی بود که در دولت آقای روحانی مطرح شد و امروز با توانایی و صلاحیتی که دارد می تواند خود را به عنوان یک رئیس جمهور با رویکرد ملی مطرح کند.آیا این اتفاق کمی بوده است؟این نتیجه اعتماد به جوانان متخصص و باسواد است.تجربه برخی افراد در سیستم وجود دارد و می تواند مورد استفاده قرار بگیرد. به عنوان مثال تجربه آقای طیب نیا در سیستم وجود دارد و نیاز نیست خود ایشان حضور داشته باشد.آقای رئیسی نیز تلاش کرد مدیران جوان را به چرخه مدیریت کشور اضافه کند اما برخی از این جوانان از توانایی کافی برخوردار نبودند و نتوانستند عملکرد موفقی داشته باشند. اغلب وزرای رئیسی مانند هم بودند و هیچ تفاوتی بین آنها وجود نداشت حتی در زمینه پوشین لباس. در واقع همه رئیسی بودند و شخص دیگری در کابینه حضور نداشت.این در حالی است که در کابینه باید دیدگاه های متفاوت با تفکرات متفاوت وجود داشته باشد تا بهترین تصمیم ها گرفته شود.
• برخی از طرفداران جلیلی و اصولگرایان تندرو تلاش می کنند نقش قومیت را در پایگاه اجتماعی پزشکیان پررنگ تر از وجوه مدنی و دموکراتیک انتخاب پزشکیان جلوه بدهند. دیدگاه شما در این زمینه چیست؟
در این زمینه یک خلط مبحث صورت گرفته و آن نیز این است که ترک ها را قومیت می دانند در حالی که ترک ها اصلی ترین مردم ایران هستند و30درصد جمعیت ایران را تشکیل می دهند.اینکه پزشکیان با آرای قومیتی به ریاست جمهوری رسیده بیشتر یک اتهام است تا واقعیت.پزشکیان تنها در منطقه غرب کشورآرای بیشتری به دست آورده اما در مناطق دیگر کشور نیزآرای بالایی داشته که به ریاست جمهوری رسیده است.برخی تلاش می کنند مسیر دولت پزشکیان را تغییر بدهند که می تواند برای کشور خطرناک باشد.اصولگرایان تندرو که به این موضوع دامن می زنند می تواند زمینه های نوعی واگرایی را به وجود بیاورد که این واگرایی برای امنیت ملی و نظام سیاسی نیز ممکن است چالش ایجاد کند.
*بازندگان انتخاباتی از فردای انتخابات تلاش کردند پزشکیان را تحت فشار قرار بدهند. از سوی دیگر دولت در سایه به مساله ای در فضای سیاسی کشور تبدیل شده که صدای اصولگرایان را نیز درآورده است. ارزیابی شما از رفتارشناسی مدعیان دولت در سایه چیست؟
در همه جای دنیا مرسوم است که بازندگان انتخاباتی پس از پیروزی رقیب سکوت می کنند و پس از مدتی عملکرد دولت مستقر را مورد نقد و بررسی قرار می دهند.این در حالی است که بازندگانی در ایران غیرمدنی هستند و شکست را نمی پذیرند.به عنوان مثال کسانی که شکست خورده بودند فهم و درک مردم را برای رأی دادن به پزشکیان زیر سوال بردند.این اتفاقات نشانه هایی از سقوط گفتمان اصولگرایی است که در ایران در حال رخ دادن است. من انتظار نداشتم که اصولگرایی در ایران زودتر از اصلاح طلبی دچار اضمحلال شود اما اصولگرایی بیشتر دچار آفت شده است.در زمینه دولت در سایه نیز باید عنوان کرد جلیلی حق ندارد دولت در سایه تشکیل بدهد. جلیلی چه کاره است که باید دولت در سایه تشکیل بدهد؟وی متعلق به کدام جریان و تفکر است که مدعی دولت در سایه است؟ از سوی دیگر هزینه دولت در سایه را از کجا می آورد؟ این نکته عجیبی است که جلیلی خود را با این همه ابهام نماینده انقلاب می داند.
ارسال نظر