عبدالرضا داوری در گفتوگو با آرمان ملی :
جلیلی شکست سختی به اصولگرایان وارد کرد
آرمان ملی- احسان اسقایی: سعید جلیلی بازنده انتخابات ریاست جمهوری بود. از قرار معلوم قرار براین بوده که در نهایت درآخرین روزهای برگزاری رقابتهای ریاست جمهوری نامزدهای اصولگرا به نفع یکدیگر کناره گیری کنند این اتفاق هم افتاد و قاضیزاده هاشمی و زاکانی در نهایت کنار رفتند اما زمانی که نوبت به اجماع بین قالیباف و جلیلی میرسد به ناگاه و در لحظات آخرجلیلی در دسترس نبوده و اصولگرایان بدون اجماع وارد روز رای گیری میشوند.
درآن زمان گویا همه شرایط برای کنارگذاشتن جلیلی فراهم بود حتی شایعاتی در مورد انصراف وی در رسانه ها پیچید و اعلام شد که برخی به رسانههای مطرح اعلام کرده بودند که او انصراف داده است. تمامی این پالسها بیانگر آن است که او میباید انصراف می داده اما او منصرف نشد و باقی ماند و حتی در مرحله بعد نیز از نامزد اصلاح طلبان شکست خورد. این دومین باراست که سعید جلیلی مزه تلخ شکست از اصلاح طلبان را میچشد و دسترسی اصولگرایان به قدرت را میبندد و اما کنار هم نمیکشد و هر بار تئوری جدیدی برای ره یافتن به قدرت میچیند. در 4سال گذشته تئوری دولت در سایه را چید اکنون نیز با حدود 13 میلیون رای بعید است که به حاشیه برود و احتمالا پرچم دولت سایه را در دست میگیرد و با رسانهها و تیم خود تلاش خواهد کرد به بزرگترین منتقد پزشکیان تبدیل شود و در موعد مقرر به بزرگترین مخالف دولت پزشکیان بدل شده تا بتواند در انتخاباتی دیگر او را از دور خارج کند. آرمان ملی برای بررسی آنچه جلیلی در مورد دولت در سایه در گذشته وآینده در نظر دارد با عبدالرضا داوری، فعال سیاسی واز مشاوران سابق محمود احمدی نژاد به گفت و گو پرداخته است. او معتقد است:« به نظر می رسد آقای جلیلی با این اقدامات و تئوری بافیهای خود منافع اقلیتی را در حوزه اقتصاد نمایندگی می کند که این اقلیت معروف به کاسبان تحریم هستند. گویا کارکرد دولت در سایه این است که با تئوریزه کردن ضرورت تحریم ناخواسته شرایطی را ایجاد میکند که تحریم ها برای اقلیتی ایجاد منافع کند. ازنظر من مهمترین کارکرد دولت سایه همین مورد است و این دولت گویا شکل گرفته تا در حوزههای مختلف اجرایی پلنهایی ارائه دهد که منافع کاسبان تحریم تامین شود.» این مصاحبه را در ادامه میخوانید.
*سعید جلیلی از مدتها قبل با تشکیل دولتی تحت عنوان دولت در سایه برای ورود به قدرت برنامه ریزی کرده بود. دستاورد این دولت چه بود؟
دولت در سایه در همه جای دنیا برای بررسی عملکرد دولتها و برنامهریزی برای بهبود این عملکرد و حتی راهیابی صاحبان این تفکر به مسئولیت است. اما مهمترین راهبرد آقای جلیلی در عرصه قدرت چه بود؟ غیر از این است که راهبرد وی قطع ارتباط ایران با قدرت های غربی است.
*مگر میشود که با جهان ارتباط نداشت و کشور را اداره کرد؟
آقای جلیلی مجموعهای از ایدهها را دارد که گویی در شعب ابی طالب می توان با تعدادی از کشورهایی که خود این کشورها هم دارای مشکل هستند،کار کرد. این کشورها بدون ارتباط با قدرتهای اقتصادی در جهان و استفاده از سازو کارهای تبادل مالی مانند اف ای تی اف نمی توانند کشور خود را اداره کنند. جلیلی معتقد است که در دنیا 200 کشور وجود دارد اما همین 200 کشور هم نمیتوانند با ایران بدون برداشته شدن تحریم و اجرای اف ای تی اف تعامل داشته باشند.
*با این موارد که شما میفرمایید آقای جلیلی علاقه به تئوری بافی هایی دارند که عملا سودی هم ندارد چرا بر این تئوری بافیهای خود تاکید می کنند؟
به نظر میرسد آقای جلیلی با این اقدامات و تئوری بافیهای خود منافع اقلیتی را در حوزه اقتصاد نمایندگی میکند که این اقلیت معروف به کاسبان تحریم هستند. گویا کارکرد دولت در سایه این است که با تئوریزه کردن ضرورت تحریم و مخالفت با هرگونه گشایش ناخواسته شرایطی را ایجاد کند که تحریم ها برای اقلیتی ایجاد منافع کند. ازنظر من مهمترین کارکرد دولت سایه همین مورد است و این دولت گویا شکل گرفته تا در حوزه های مختلف اجرایی پلنهایی ارائه دهد که منافع کاسبان تحریم تامین شود.
*اما ظاهرا که ایشان از یک دنیا فرصت برای اداره کشور حتی در شرایط تحریم حرف می زنند. فکر نمی کنید شاید ایشان در معنای واقعی به دنبال راهکار باشند؟
اجازه دهید مثال بزنم. در سال 1389 توافق چند جانبهای بین ایران ترکیه و برزیل طراحی شد و طراح آن نیز آقای جلیلی بود و قرار شده بود کل اورانیوم غنی سازی شده ایران به میزان 1200 کیلو در عیار3 درصد در ترکیه امانت گذاری شود بدون اینکه تضمینی گرفته شود و یک سال بعد طرف غربی و نه ترک ها و برزیل آنها اورانیوم مورد نیاز بیست درصد ایران در امور درمانی و پزشکی را تقدیم کند. این مورد فاقد تضمین بود. چنین طرح هایی بود که نهایتا قطعنامههای مختلف را برای ما همراه داشت و قطعنامه 1929 را برای ایجاد کرد که سنگین ترین قطعنامه شورای امنیت علیه ایران بود و موارد متعدد دیگر. به نظر من آقای جلیلی در دوره مذاکرات هستهای به دنبال حل مساله نبود و تنها به دنبال طولانی کردن مسیر مذاکره بود. وی بیش از 5 سال از مهر 86 تا فروردین 91 به پایتخت های مختلف جهان سفر کرد تا دستور مذاکرات را بنویسد.
دولت در سایه در همه جای دنیا برای بررسی عملکرد دولتها و برنامه ریزی برای بهبود این عملکرد و حتی راهیابی صاحبان این تفکر به مسئولیت است. اما مهمترین راهبرد آقای جلیلی در عرصه قدرت چه بود؟ غیر از این است که راهبرد وی قطع ارتباط ایران با قدرت های مطرح جهان است. وی محدود کردن روابط ایران با قدرت های جهانی را در نظر داشته است
*پس به صورت غیرمستقیم و ناخواسته کاری کرد که به نفع کاسبان تحریم بود؟
بله وقتی شما 5 سال به این کشور و آن کشور میروید و نتوانید مسائل را حل کنید نفع این عدم حل به جیب کاسبان تحریم می رود. در زمانی که در پرونده هسته ای زمان را از دست دادیم به همان نسبت فرصت های اقتصادی کشورمان سخت تر شد و مدل توافق ما پیچیده تر شد و شرایط اقتصادی ما وخیم تر شد و در موقعیت سخت تری قرار گرفتیم. در نتیجه دولت سایه چیزی جز این نیست.
*اما امروز جلیلی با همین تئوری بافیهای خود پایگاه رای خوبی را برای خود ایجاد کرده است با این مورد موافق هستید؟
خیر بنده با نظر شما موافق نیستم. به نظر من آقای جلیلی گرانترین کمپین انتخاباتی تاریخ ایران را داشت. تمام بدنه دولت، صدا و سیما و بسیاری از امکانات در اختیار ستاد ایشان بود و فشارهای مختلفی هم به نفع وی بررقبایش اعمال میشد. این موارد باعث موفقیت وی نشد. در سال 1400 مجموعه کاندیدای جریان اصولگرا بیش از 22 میلیون رای داشتند. رای آقای رئیسی با رای سایر کاندیداهای اصولگرا در آن مقطع را جمع کنیم به این عدد می رسیم. این آرا در 1403 به 13 میلیون رای کاهش پیدا کرد. این موارد نشان می دهد تمام ظرفیت های 1400 به صحنه آمده بود اما آقای جلیلی عملا نتوانست این ظرفیت را تبدیل به رای کند.
*پس معتقدید 13 میلیون رای جلیلی عملا بدنه اجتماعی جدی برای او و تئوری دولت در سایه اش نیست؟
بله دقیقا همین طور است . این 13 میلیون رای در دو قطبی که در انتخابات ایجاد شد در صندوق جلیلی قرار گرفت و بخشی از نیروهای سال 1400 که به آقای رئیسی رای دادند و یا به کاندیدای دیگر در آن انتخابات رای دادند حاضر نشدند به آقای جلیلی رای دهند. اتفاقا آنالیز آرا نشان میدهد که جلیلی ریزش بزرگی در بدنه اصولگرایان ایجاد کرده است آقای جلیلی حدود 8 الی 9 میلیون از سبد رای اصولگرایان در مقایسه با سابق را کاسته است. این عدد حدود 40 درصد مجموعه آرای اصولگرایان در انتخابات 1400 است و در آن معناست که آقای جلیلی 40 درصد در آرای اصولگرایان ریزش ایجاد کرده است. من معتقد نیستیم که جلیلی با این 13 میلیون رای موفقیتی برای اصولگرایان ایجاد کرد اگر به شبکه رایی که آقای جلیلی دقت کنند اتفاقا آنها دچار یک شکست تاریخی شده اند چرا که در این مقیاس هزینه کردند و از امکانات لجستیکی استفاده کردند اما آرای آنها کاسته شد و این مورد دقیقا شکست تاریخی برای اصولگرایان و شخص آقای جلیلی بود و بعید است که این فرصت برای ایشان و جریان حامی آنها ایجاد شود چرا که جلیلی و همراهانش دیگر دولت را در اختیار ندارند که از تریبون های آن استفاده کنند و در نتیجه به راحتی نمی توانند از این ظرفیت برای انتخابات بعدی استفاده کنند در نتیجه به نظر می رسد که اصولگرایان شکست بدی خورده و به راحتی نمی توانند به عرصه قدرت بازگردند. هرچند تلاشهایی خواهند کرد که دولت کنونی با ناکامی هایی روبهرو شود اما این ناکامیها باز هم نمی تواند زمینه بازگشت اصولگرایان و جبهه آقای جلیلی به قدرت را فراهم کند. در نتیجه همین موارد است که مشاهده می کنیم که با وجود اینکه جلیلی 13 میلیون رای آورده است اما اصولگرایان علت شکست تاریخی خود از جریان مقابل را بر گردن وی می اندازند و موردی که صحیح است و جلیلی عملا باعث کنار گذاشتن این جریان از ساختار قدرت برای مدتی طولانی شده است.
ارسال نظر