محمد تقی فاضل میبدی یزدی در گفت وگو با«آرمان ملی»:
نواندیشی دینی پروژهای ناتمام است
آرمان ملی- احسان انصاری: وضعیت دینداری در جامعه ایران در چه نقطه ای قرار دارد؟گرایش جوانان به سمت دینداری در سال های اخیر بیشتر شده یا کمتر و چرا؟قرائت های مختلف در دینداری چه نقشی در شرایط دینداری در جامعه امروز ایران داشته است؟«آرمان ملی» برای پاسخ به این سوالات با محمدتقی فاضل میبدی یزدی گفت وگو کرده است. میبدی یزدی معتقد است: «اگر کسی تلاش کند با تفکرات سنتی از دین وارد جامعه مدنی شود به دلیل متناقض بودن زیربنای فکری جامعه مدنی و تفکرات سنتی از دین نمی تواند به نتیجه منطقی و معقولی دست پیدا کند. دلیل این مسئله نیز به خاستگاه فکری جامعه مدنی که ریشه در تفکرات مغرب زمین دارد و تفکرات سنتی که ریشه در فرهنگ دینی دارد بازمی گردد». در ادامه ماحصل این گفت وگو را می خوانید.
وضعیت دینداری در جامعه امروز ایران در چه شرایط قرار دارد؟
کار مهم حکومت ایجاد امنیت در جامعه، تزریق آرامش معیشتی به مردم از طریق جلوگیری از تورم، برقراری ارتباط با دنیا با سیاست خارجی است تا بتوانند مطالبههای به حق مردم را برآورده کنند. به همین دلیل ما نیازمند اصلاح رویکرد خود در زمینه دینداری هستیم که در این زمینه می توانیم از نواندیشی دینی کمک بگیریم. ما در کارنامه نواندیشی دینی با فعالیتهای فکری و کنشگری اجتماعی- سیاسی اشخاصی روبه رو هستیم که جستوجوگر حقیقت، دیندار و دینشناس، نقّاد سنت و تجدد و جانبدار تغییر و اصلاح اند. در کارنامه فکری و عملی این متفکران، از سیدجمالالدین اسدآبادی، سیدعبدالرحمن کواکبی و محمد عبده گرفته تا مهندس بازرگان و دکتر شریعتی میتوان وجوهی از حقیقتجویی، دلبستگی دینی، نقادی و کنشگری اجتماعی- سیاسی با هدف تغییر و اصلاح را مشاهده کرد. بنابراین، جریان نواندیشی دینی یک واقعیت عینی در تاریخ است که پس از چالش میان معتقَدات و ارزشهای دینی از سویی و اندیشههای برآمده از دوران تجدد در مغربزمین از سوی دیگر، خاستگاه و موجودیت خود را در میان نواندیشان دینی نشان میدهد. نواندیشی دینی میکوشد به پرسشهای نو پاسخهای نو بدهد و در راه ارتقای جامعهای ملی، مومنانه و دموکراتیک با تمام توان بکوشد و حتی در تاسیس نهادهای مدنی، دینی، سیاسی، فرهنگی و حقوقی گامهای موثری بردارد.روشنفکران دینی و نواندیشان دینی یک دغدغه واحد به نام « نحوه زیست مؤمنانه در عصر تجدد» دارند.ضمن اینکه روشنفکران دینی و نواندیشان دینی در ضرورت توجه همزمان به سنت و تجدد هم داستان می باشند. این هم داستانی نه یک تاکتیک، بلکه یک راهبرد اساسی جریانهای اصلی روشنفکری در ایران از عصر قاجار تاکنون بوده است.با این حال نواندیشی دینی و روشنفکری دینی در برخی روش ها با یکدیگر متفاوت هستند. روشنفکران دینی با گذار به فراسوی سنت، مقام داوری درباره هنجارهای دینی را از درون تجدد و تفکر الهیاتی معاصر وام گرفته و تا حد زیادی تلاش می کنند از سنت مرجعیت زدایی کنند. در مقابل، نواندیشان دینی سعی دارند، میان تأکید بر مرجعیت سنت و یا تجدد راهی میانه بگشایند. نواندیشان دینی معتقدند تأکید بر سنت به صورت غیرانتقادی باعث پذیرش انگارههایی درباره زیست مؤمنانه میگردد که از نظر ایشان قابل پذیرش در دوره معاصر نیست.
دینداری امروز و نواندیشی چه رابطه ای با روند جهانی شدن دارد؟
تفاوت بنیادی سنت و مدرنتیه تأکید بیشتر مدرنیته بر عقل گرایی است.این در حالی است که در دوران سنت عقل قدرت عمل بالایی ندارد.نکته دیگر که در دوران مدرنیته اتفاق می افتد آگاهی فرد از فردیت خود است. در این دوران فرد به صورت آگاهانه تلاش می کند خود و دنیای پیرامونش را بشناسد.به همین دلیل به آزادیهای فردی برای شناخت جهان پیرامون خود نیاز دارد. در نتیجه تلاش می کند آزادی ها فردی و اجتماعی جامعه خود را افزایش دهد. در جامعه مدرن، مردم شهروند و محق هستند؛ یعنی حقوقی دارند که این حقوق باید توسط حاکمان پرداخته شود. مثلاً مردم حق دارند که آزادی اندیشه و بیان داشته باشند و دولت ها وظیفه دارد این شرایط را ایجاد کند. نظام حکومتی در جامعه مدرن یک قرارداد اجتماعی است که در نهایت به تصمیم گیری جمعی مردم منجر می شود.مخاطبان اصلی نواندیشان دینی که بیشتر در میان طبقه متوسط دیده میشوند، شامل قشرهای تحصیلکرده، متخصص، دانشگاهی، تکنوکرات، روشنفکر، هنرمند و دانشجو؛ یعنی سرمایه اجتماعی و موتور محرک تغییرات و اصلاحات اجتماعی و سیاسی و عامل اصلی نوسازی و راهبردن کشور به سوی آزادی، برابری و دموکراسی هستند.
متأسفانه برخی نواندیشی دینی را در کتاب ها،مجلات و مصاحبه ها خلاصه کرده اند؛این در حالی است که نو اندیشی دینی به همراه روشنفکری تلاش می کند راه نجات را از طریق دین به بشریت نشان دهد و موانع آزادی را از سر راه جوامع بردارد
*چرا روند اصلاح دینداری در جامعه نتوانسته چالش ها را مرتفع کند؟ نواندیشی دینی در این زمینه چه نقشی دارد؟
در مرحله اول برخی از متولیان سنتی دینی با نواندیشی دینی مخالف بودند و اجازه نمی دادند نواندیشی دینی به عنوان اندیشه ای فراگیر در سطح گسترده بین مردم جامعه پراکنده شود.این عده از اینکه ممکن است نواندیشی دینی سبب به حاشیه رفتن تفکر سنتی از دین در جامعه شود هراس داشتند و به همین دلیل اجازه نمی دادند نواندیشان دینی به راحتی به فعالیت های فکری خود بپردازند.به همین دلیل نواندیشی دینی در ایران در صد ساله اخیر به ندرت به الگوی فکری غالب در جامعه تبدیل شده است.تفکرات افرادی مانند مرتضی نائینی در دوران مشروطیت و یا آیت الله طالقانی و مهندس بازرگان در دوران قبل ازانقلاب همواره الگویی بودند که با موانع زیادی در راه اشاعه خود روبه رو بودند. یکی دیگر از نواندیشان دینی مهم تاریخ معاصر ایران دکتر علی شریعتی بود. گفتمان دکتر شریعتی با اینکه در یک مقطع زمانی به گفتمان غالب جامعه تبدیل شد اما نتوانست این وضعیت را حفظ کند. یکی از مهم ترین موانع پیش روی گفتمان دکتر شریعتی نیز تفکرات سنتی بود.مانع مهم دیگر در پیش روی جریان نواندیشی دینی در ایران قدرت سیاسی بوده است. اغلب حکومت ها در ایران قبل از انقلاب به دلیل اینکه نواندیشی دینی نیازمند «آزادی» است به نواندیشی دینی روی خوش نشان نداده اند. مانع مهم دیگر که در مقابل جریان نواندیشی دینی در ایران قرار داشته وجود تفکرهای الحادی و مارکسیستی بوده که به هر حال مسیر حرکت نواندیشی دینی را در ایران ناهموار کرده است.متأسفانه برخی نواندیشی دینی را در کتاب ها،مجلات و مصاحبه ها خلاصه کرده اند؛این در حالی است که نواندیشی دینی به همراه روشنفکری تلاش می کند راه نجات را از طریق دین به بشریت نشان دهد و موانع آزادی را از سر راه جوامع بردارد.نواندیشان دینی اگر مشاهده می کنند که قدرت های سیاسی برسر راه آزادی مانع ایجاد می کنند و اجازه نمی دهند حقوق شهروندی و جامعه مدنی محقق شود باید نسبت به این گونه اقدامات اعتراض کنند.
*چرا رابطه معناداری بین جامعه مدنی و دینداری و نواندیشی دینی شکل نگرفته است؟
اگر منظور از جامعه دینی جامعه سنتی دینی باشد این مسئله وجود دارد اما در صورتی که تأویل های جدید از دین را در نظر بگیریم با این مشکل مواجه نخواهیم شد.نواندیشی دینی تلاش می کند دین را متناسب با مقتضیات زمان و جامعه بازسازی کند و به شکلی این کار را انجام می دهد که با مدنیت امروزی ناسازگار نباشد.اگر کسی تلاش کند با تفکرات سنتی از دین وارد جامعه مدنی شود به دلیل متناقض بودن زیربنای فکری جامعه مدنی و تفکرات سنتی از دین نمی تواند به نتیجه منطقی و معقولی دست پیدا کند. دلیل این مسئله نیز به خاستگاه فکری جامعه مدنی که ریشه در تفکرات مغرب زمین دارد و تفکرات سنتی که ریشه در فرهنگ دینی دارد بازمی گردد.برخی از متفکرین مانند آیت الله طالقانی،دکتر شریعتی و محمد عبده تلاش کرده اند در جهان بینی خود این مسئله را حل کنند و تاحدودی مبانی دینی را با مبانی مدنیت امروزی پیوند داده اند. در میان نواندیشان دینی ایران، با تفاوتهایی، سه دغدغه بنیادین «ایرانی بودن»، «دینداری» و «دموکراسیخواهی» بهعنوان ارکان هویتی سه وجهی به چشم میخورد. به باوربرخی نواندیشان ایرانی، ما نخست ایرانی هستیم، سپس دیندار و دموکرات. درواقع، دینداری و دموکراسیخواهی ما ایرانیان در قلمرو ملی کشورمان معنا میدهد. چنین نگرشی، واجد پیامدهای مهمی است که تاکنون مورد بحث قرار گرفته و همچنان نیاز به گفتوگو و بررسی بیشتر دارد. دموکراسی در مدرسه نواندیشی دینی با حقوق بشر درآمیخته است و بدون آن، جانبداری از دموکراسی راه به جایی نمیبرد.
در چنین شرایطی تحجر به چه میزان نقش داشته و اجازه نداده دین با مقتضیات زمانه هماهنگ شود؟
تحجّر به معنای دادن رنگ تقدّس، اطلاق و جاودانگی به برداشتهای محدود و ناقص بشری و مقدم داشتن عادات فکری و عاطفی بر منطق و حقیقت است. معنای تحجّر این است که کسی که میخواهد از مبانی اسلام و فقه اسلام، برای بنای جامعه استفاده کند، به ظاهر احکام اکتفا کند و برای نیاز یک ملّت و یک کشور نتواند علاج و دستور روز را نسخه کند و ارائه بدهد. «تحجرگرایی» مانع جدی در شکوفایی اندیشه دینی و ایجاد تعامل مثبت نظری و عملی با «حقیقت»، «معرفت»، مدیریت و سیاست و حتی تقدیر معیشت است. متحجران از اسلام جز آموزههای بسته و رسوب شده و انعطاف ناپذیر در برخورد با اقتضائات زمان و مکان و تغییر موضوع و محمولها ندارند و هرگز پذیرای نقد اندیشه و عمل خویش، بازشناسی و بازنگری فکر و فعل خود نیستند و همواره راکد و تحول ناپذیرند. به هر حال، شک نیست که وجود چنین حالتى در فرد یا جامعه باعث عقب ماندگى آن جامعه است، پردههاى سنگینى بر عقل و فکر مىافکند و انسان را از درک صحیح و تشخیص سالم باز مىدارد و گاه تمام مصالح او را به باد فنا مىدهد. بنیادگرایی به همان شکل و شیوه که در بین اهل سنت خطرناک جلوه کرده است، به مکتب تشیع نیز آسیب های جدی وارد کرده است.سلاح نواندیشی دینی در مقابله با تحجر «عقل» است.قرآن کریم در این باره به «جدال احسن» توصیه می کند. در نتیجه نواندیش دینی باید با گفتمان سازی مثبت و برقرار کردن دیالوگ و گفت و گو باب سخن را با متحجران باز کرده و گره های ذهنی افکار عمومی را باز کند.با این وجود بنیادگرا ها همواره به حربه های مختلفی متوسل می شوند تا رقبای خود را از میدان بیرون کنند.یکی از حربه های بنیادگراها برای بیرون کردن رقبا نیز خشونت و اقدامات غیرقانونی است. این در حالی است که نواندیشی دینی هیچ گونه قرابتی با مسئله خشونت ندارد. به باور من، نواندیشی دینی پروژهای ناتمام است، زیرا در مواردی تلاش هایی همراه با توفیق داشته است، اما در بسیاری موارد نیاز به کوششها و کارهای فزونتری دارد. هنوز پرسشهایی پاسخ داده نشده، پاسخهایی نیاز به بازخوانی و بازنگری دارد و ابهامهایی نازدوده مانده است. افزون بر اینها، مسائل تازهای در ایران و در گستره جهانی مطرح میشود که نیازمند اندیشیدن و مشارکت فکری و عملی نواندیشان دینی ایرانی است.
ارسال نظر