| کد مطلب: ۱۱۱۹۹۰۲
لینک کوتاه کپی شد

محمد مهاجری در گفت‌وگو با «آرمان ملی»:

اگر سیگنال‌های انتخابات مشارکتی مخابره شود، مردم خواهند آمد

آرمان ملی - حمید شجاعی: شاید هیچ‌کس تصور نمی‌کرد که کشور یک سال زودتر از موعد مقرر آن هم به جهت شرایط اضطرار به استقبال انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری برود. اما شهادت رئیس جمهور و هیأت همراه وضعیتی را رقم زد که طبق قانون اساسی باید ظرف مدت 50 روز شرایط برای برگزاری انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری چهاردهم فراهم شود.

اگر سیگنال‌های انتخابات مشارکتی مخابره شود، مردم خواهند آمد

 حال در این میان با دو مساله همیشگی که در ادوار مختلف انتخاباتی روبه‌رو بوده‌ایم، مواجهیم. نخست؛ رغبت وتمایل مردم به حضور و مشارکت در انتخابات و دوم نوع نگاه حاکمیت و اینکه تا چه میزان اجازه حضور چهره‌های مختلف از جریانات سیاسی متفاوت را در انتخابات صادر خواهد کرد. در خصوص مساله نخست باید اذعان داشت که جامعه هنوز نسبت به برخی مسائل از جمله شرایط  اقتصادی و معیشتی خود ناراضی است و در حوزه‌های مختلف دیگر نیز به تناوب این نارضایتی را نشان داده است و باید دید که شرایط چگونه پیش خواهد رفت تا مردم به حضور در انتخابات ترغیب شوند. از سوی دیگر با توجه به شرایط تشییع پیکر شهدای خدمت و اینکه خیل عظیمی از مردم در این آئین شرکت داشتند به نظر می‌رسد که حاکمیت بخواهد همین روند را برای انتخابات هم در پیش بگیرد تا به جهانیان نشان دهند که مردم در هر شرایطی پای کشور و نظام هستند. لذا تصور می‌شود که شرایط نسبت به انتخابات ریاست جمهوری گذشته تسهیل شود و شاهد حضور چهره‌هایی از جریانات مختلف باشیم. به طور مشحص می‌توان از چهره‌هایی چون اسحاق جهانگیری، محمدرضا عارف، مسعود پزشکیان، علی لاریجانی، محمد باقر قالیباف و سعید جلیلی در این عرصه نام برد. حال اینکه چه کسی بتواند وارد پاستور شود باید منتظر ماند و دید چه کسانی به دور پایانی انتخابات راه خواهند یافت. در این راستا برای بررسی شرایط موجود، انتخابات زودهنگام و  آنچه در سپهر سیاست ایران می‌گذرد«آرمان ملی» با محمد مهاجری، فعال سیاسی و رسانه‌ای اصولگرا به گفت‌وگو پرداخته است که در ادامه می‌خوانید.

* با توجه به اتفاقات رخ داده اخیر؛  شهادت رئیس‌جمهور و برگزاری انتخابات زودهنگام شرایط را چگونه ارزیابی می‌‌کنید؛ از دیدگاه شما همچنان اصولگرایان دولت را در اختیار خواهند گرفت؟

جریان اصولگرا یقین دارد که نتیجه انتخابات از آن او است و فکر می‌کند که در انتخابات ریاست جمهوری رئیس‌جمهور حتما از جریان رقیب انتخاب نخواهد شد. به همین دلیل به جهت اینکه به استقبال یک رقابت با جریان روبه‌رو برود با خودش درگیر شده و با خودشان مقابله می‌کنند و رقابت درون جریان اصولگرایی شکل گرفته است. از آنجا که در این رقابت آقای قالیباف یک طرف داستان قرار دارد طبیعی است که جریانی که در دولت حضور داشته نگران از دست رفتن قدرت و پست خودش است و به همین دلیل همه تلاش خود را می‌کند تا رقبای جریان اصولگرایی را از عرصه و میدان خارج کند تا اینکه بتوانند به زعم خود هشت سال دیگر در ریاست جمهوری و قدرت و دولت بمانند.

* با توجه به نوع نگاه جامعه به فرایندهایی مثل انتخابات و تجربه انتخابات پیشین در چنین شرایطی فکر می‌کنید آن اتفاقی که باید برای شور انتخاباتی مردم و حضور افراد از جریان‌های مختلف در این انتخابات بیفتد رخ خواهد داد؟

من معتقدم یک دوگانه‌ای ایجاد شده که از یک سو ممکن است به مشارکت بیشتر مردم بینجامد و از سوی دیگر ممکن است که از مشارکت سال 1400 هم کمتر شود. به‌خاطر اینکه اگر این فرصت برای همه کاندیداهای جریان‌های مختلف به‌وجود بیاید، رد صلاحیت‌ها کم باشد و انتخابات در یک فضای رقابتی برگزار شود می‌توان امیدوار بود که میزان مشارکت افزایش پیدا کند. اما اگر همان جریان تندرو خالص‌ساز بخواهد به روش‌های خود ادامه دهد طبیعی است که عرصه را بر جناح مقابل و دولت تنگ می‌کند و فضا فقط برای اصولگرایان تندرو فراهم می‌شود و طبیعتا در چنین فضایی نباید انتظار داشت که مشارکت گسترده‌ای شکل بگیرد.

* از نظر شما این مساله می‌تواند صادق باشد که مجموعه حاکمیت با توجه به شرایط سیاسی مشارکت گسترده را در پیش بگیرد و اجازه حضور کاندیداهای حداکثری جریان‌های مختلف را بدهد و یک رقابت انتخاباتی ایجاد شود؟

برای اینکه رقابت جدی شکل بگیرد مقداری زمان کم است چون معمولا در انتخابات‌های قبلی دست کم یک بازه 5 تا 6 ماهه وجود داشت و بالاخره زد و خوردهای سیاسی و ائتلاف‌ها، انتقادات و اعتراضات بود و بحث برسر عدم تایید صلاحیت‌ها بود که برای طولانی بودن زمانش خود فضای پرشوری را رقم می‌زد و طبعا وقتی این زمان کوتاه باشد نمی‌توانیم منتظر شور انتخاباتی که قبلا با آن مواجه بودیم، باشیم. با این حال گمان می‌کنم اگر سیگنال‌هایی از جانب حاکمیت مخابره شود که قرار است یک انتخابات مشارکتی صورت بگیرد قطعا می‌توان انتظار داشت آن  بخشی از جامعه که در  رخوت سیاسی هستند و در انتخابات 1402 شرکت نکردند دست کنم بخشی از آنها در انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم حضور پیدا کنند.

* چه میزان می‌توان نسبت به استقبال مردم از انتخابات و برخی از چهره‌هایی که به میانه روی و عقلانیت محوری در سیاست داخلی و بین‌المللی مشهور هستند مثل آقای لاریجانی برای حضو در انتخابات امیدوار بود؟

به نظر من هم پیش‌بینی این شرایط سخت است و هم پیش‌بینی اینکه مردم به فضای سیاسی جدیدی اعتماد کنند. یعنی به خاطر کوتاه بودن این زمان ایجاد اعتماد در مردم برای اینکه بیایند و در انتخابات مشارکت کنند خیلی کار آسانی نیست و تنها یک سونامی سیاسی می‌تواند باعث رشد شدید مشارکت مردم در انتخابات باشد. من معتقدم چون محدودیت زمانی وجود دارد فرصت برای شخصیت سازی و چهره سازی وجود ندارد. بنابراین در این شرایط من گمان می‌کنم که سمت و سو به جهت چهره‌های شناخته شده قبلی خواهد رفت.

* اصلاح‌طلبان همواره از دولت‎‌هایی که خود را روی کار آورده‌اند و چه به آنها منتسب شده دفاع و نقد داشته‌اند؛ اما اصولگرایان چه در دولت احمدی‌نژاد و چه این دولت اساسا نه عهده‌دار دولت بوده‌اند نه انتقادی وارد آورده‌اند؛ این رویکرد اصولگرایان را بر چه مبنایی تحلیل می‌کنید؟

در حال حاضر بخش عمده‌ای از اصولگرایان منتقد دولت هستند، اما برخی سکوت کرده‌اند و حرف نمی‌زنند و برخی نیز انتقاد نصفه و نیمه‌ای انجام می‌دهند، اما بخش دیگری که حاضر نیستند انتقاد کنند به این دلیل است که در کشور ما حزب بدان معنا که بتواند نیرو پرورش بدهد وارد حاکمیت اعم از مجلس یا دولت شود وجود ندارد. بنابراین یک تشکیلات لحظه‌ای به‌وجود می‌آید که دولت یا مجلس را تشکیل می‌دهد. بعد اصولگرایانی که پشت این دولت یا مجلس بودند خیلی زود با ناکارآمدی و ناتوانی مواجه می‌شوند. اما حاضر نیستند ناکارآمدی‌ها و ناتوانی‌ها را گردن بگیرند به خاطر اینکه جریان اصولگرایی به عنوان یک حزب پاسخگو در کشورمان وحود نداشته است. لذا سعی می‌کنند تا جایی که ممکن است سکوت کنند و برای حیات سیاسی خود زمان بخرند، اما به نظرم دیگر با این وضعیت مشارکت در انتخابات مجلس که مردم به جناح اصولگرا پشت کردند و آن رای سنتی که جریان اصولگرا داشت نیاورد نشان می‌دهد که مردم هم زرنگ بازی جریان اصولگرا را فهمیده‌اند که حاضر نیست وقتی که قدرت را به‌دست آورد پاسخگوی ناکارآمدی‌های خود باشد.

جریان اصولگرا یقین دارد که نتیجه انتخابات از آن او است و فکر می‌کند که در انتخابات ریاست جمهوری رئیس‌جمهور حتما از جریان رقیب انتخاب نخواهد شد. به همین دلیل به جهت اینکه به استقبال یک رقابت با جریان روبه‌رو برود با خودش درگیر شده و با خودشان مقابله می‌کنند و رقابت درون جریان اصولگرایی شکل گرفته است

* اختلافات میان اصولگرایان از آن جهت نیست که چون اساسا خود را بالاتر از مردم می‌بینند و از طرفی  دنبال سهم خواهی هستند در غیاب جریان رقیب به وزن کشی می‌افتند؟

جریان اصولگرا تاکنون هرچه خورده از جیب خورده و هر چه داشته از سرمایه‌های قدیمی خود بوده است. در واقع اگر می‌بینید که افرادی هم تحت عنوان جریان اصولگرا در قشر جوان‌تر وجود دارد اینها نسبتی با اصولگرایان سنتی ندارند. شما دیدید که در همین انتخابات اخیر یکی از جوان‌های تندرو با آقای حداد عادل چگونه رفتار کرد و اساسا حرمتی برای شخصیت‌های سیاسی گذشته قائل نیستند. این حرمت قائل نشدن بدین معنی است که اصلا از یک خاستگاه حزبی رشد نکردند بلکه الان در یک بستر ناکارآمدی کاندیدای مجلس یا ریاست جمهوری به جامعه معرفی می‌کنند. چون این جریان هیچ وقت نتوانسته کادرهای  متخصص و متعهد که از اطلاعات کافی برخوردار باشند به جامعه معرفی کند. برای همین است که می‌بینید جریان اصولگرا یک دکه یا مغاره سیاسی درست می‌کنند و چهار روز که از انتخابات می‌گذرد مجبورند در آن دکه را ببندند. چرا این کار را می‌کنند چون واقعا بنیان‌های سیاسی جریان اصولگرا در حال تخریب است. اینکه من اخیرا در مصاحبه‌ای گفتم وقتی جریان رقیب نباشد اصولگرایان به جان همدیگر می‌افتند به این دلیل است که لااقل در دوره‌های قبلی اصولگرایان دوشقه می‌شدند، اما الان ببینید در همین انتخابات مجلس چند گروه شدند. فقط سه تا چهار گروه شناسنامه‌دار پیدا شد که به جان هم افتادند. در ریز همان‌هایی که جریانات بزرگ‌تر بودند در زیرمجموعه خود نیز با یکدیگر اختلاف داشتند. بنابراین جریان اصولگرا در حال حاضر به جان خودش افتاده و تا نابودی خودش را هم شاهد نباشد دست از این خود تخریبی بر نخواهد داشت.

* این عدم پاسخگویی جریان اصولگرا به جامعه نسبت به عملکردها و حمایت‌ها از کجا می‌آید؟

 عده‌ای در جریان اصولگرا خود را عین نظام، انقلاب، دین و حق می‌داند. وقتی شما خود را حق مطلق بدانید حاضر نیستید به کسی پاسخ بدهید بلکه دیگرانند که باید خود را با شما منطبق کنند. در نگاه جریان اصولگرای تندرو مردم موضوعیت ندارند. از نگاه تندروها مردم صرفا حق دارند که فقط به کاندیدای ما رای بدهند و این یک واقعیتی است که وجود داشته است. معتقدند که اگر به کاندیدای ما رای دادید خوشا به سعادت‌تان، اما اگر به کاندیدای ما رای ندادید اصلا حقوقی نداری. وقتی هم که حقوقی نداشته باشی برای این جریان تندرو فرق نمی‌کند که 15 درصد مردم در انتخابات شرکت کنند یا کمتر و اتفاقا هر چه مشارکت کمتر باشد از نگاه آنها بهتر است.

* اینکه صحبت از عبور جوانان اصولگرا از چهره‌های قدیمی این جریان کردید این مساله ناشی از چه چیزی است اینکه عقبه فکری پشت این جریان نیست یا اینکه جوانان دیگر قدیمی‌ها را قبول ندارند و به رسمیت نمی‌شناسند؟

البته این را بگویم در جریان اصلاحات هم در زمانی عبور از آقای خاتمی خیلی کار مصطلحی شده بود و برخی تندروها حاضر نشدند که وی را به عنوان رهبر جبهه اصلاحات نیز بپذیرند، اما در جریان اصولگرا علت اینکه از بزرگان عبور می‌کنند این است که همان‌طور که گفتم جریان اصولگرا فقط از جیب می‌خورد و هیچ کاری برای آینده خود و بهبود اعتبار و سرمایه خود نمی‌کند. مثلا اگر جریان اصولگرا مقداری کار فکری در مورد نقش رای مردم، جایگاه مجلس، دولت، احزاب و جامعه مدنی و ارتقای نقش مردم و زنان انجام می‌داد و اینها را تئوریزه می‌کرد امروزه با این معضل دچار نمی‌شد که بر سر یک کنسرت، حضور زنان در ورزشگاه نتوانند تصمیم بگیرند. این نشان می‌دهد که اصولگرایان تاکنون کاری به بنیان‌های فکری نداشتند. فقط هر زمان انتخابات مجلس، ریاست جمهوری یا شوراها بوده ده پانزده روزه آمدند مقداری آرد توی دیگ ریختند و مقداری آب ریختند و آن را خمیر کردند و فوری خمیر را به تنور چسباندند که فوری نان در‌آید و مصرف کنند. وقتی هم که تمام شد و تنور یخ کرد آن را تا 4 سال آینده رها می‌کنند. با این وضعیت بنیان فکری ایجاد نمی‌شود. ما امروزه اصولگرا داریم اما جریان اصولگرا نداریم. جریان اصولگرایی که مبتنی بر فکر و اندیشه باشد و بنیان‌های فکری‌اش دائما آپدیت شود وجود ندارد. شما در جهان متنوع و متحول امروز که نمی‌توانید با تفکرات دهه‌های پیش زندگی کنید. وقتی که با شرایط روز آپدیت نمی‌شوید نتیجه این می‌شود که وارد انتخابات می‌شوید و تازه شست‌تان خبردار می‌شود که‌‌ای داد بی‌داد 60درصد مردم پای صندوق‌های رای نیامده‌اند یا چقدر در درون خودمان اختلاف داریم و نمی‌دانستیم. بنابر این جریان اصولگرا مادامی که شروع به تعریف کردن بنیان‌های فکری خود نکند که ممکن است 5 تا 10 سال هم طول بکشد کاری از پیش نمی‌برد چون بالاخره باید این تغییر از یک جایی شروع شود. به نظر من جریان اصلاح‌طلب بنا به دلایلی بنیان‌های فکری مستحکم‌تری دارد. چرا که بالاخره روی این چیزها کار کرده‌اند و افرادی که مستقل از حکومت بوده‌اند رفتند نشستند و کار کرده‌اند. حال اگر گفته شود که از مکاتب غربی کپی کردند بالاخره این کار را انجام دادند. اما ما اصولگراها حتی از مکاتب شرقی و اسلامی هم کپی نکردیم و هیچ کاری نکردیم. بنابراین همین‌طور یک واکر دستمان است و فکر می‌کنیم که داریم به سمت هدف‌های خوب می‌دویم.

 

منبع : آرمان ملی
نویسنده : حمید شجاعی

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار