| کد مطلب: ۱۱۱۷۴۶۰
لینک کوتاه کپی شد

آمریکا چه برنامه‌ای برای روسیه دارد

مسیری که پوتین انتخاب کرده است، طبق سناریوهای آمریکاست. نگارنده در سناریوهای آینده جنگ اوکراین در مجموع چهار سناریو، محتمل‌ترین سناریو را موفقیت عقاب آمریکایی برای کنترل عقاب سیاه آلمان و خروس فرانسه و شیر انگلستان و خرس روسی می‌داند.

آمریکا دو رقیب اساسی در نظم آینده جهانی دارد که یکی از آنها چین است و دیگری اتحادیه اروپا. روسیه رقیب آمریکا در نظم آینده جهانی محسوب نمی‌شود اما وزنه تعادلی است که می‌تواند با چرخش به سوی پکن یا اتحادیه اروپا، وزن تحرک این دو قطب رقیب را بر علیه آمریکا قوی کند بنابراین آمریکایی‌ها، برنامه‌ها و راهبردها و یا استراتژی‌های معینی از انفکاک مسکو از اتحادیه اروپا دنبال کردند که مهم‌ترین آن از ماجرای کریمه شروع شد، اکنون جنگ اوکراین ادامه دارد و با آزاد شدن آن انتفاع بیشتر برای آمریکا در آینده زمان ایجاد خواهد شد لذا پوتین دانسته یا نادانسته در ریل‌گذاری‌ای حرکت می‌کند که منجر به تقویت موضع آمریکا می‌شود. اکنون پوتین دیگر قدرت قبل از بحران اوکراین را ندارد اگر چه در کریمه و در سال 2015 توانست مانور نظامی را شکل دهد اما آن مانور نظامی در تئوری جنگ نا متعادل مقدمه‌ای بود برای افتادن در دام اوکراین. از زمانی که اوکراین در دهانه شکار مار بوآ (پوتین) قرار گرفت تهدیدهای بسیاری از سوی او و یار دیرینه‌اش مدودف و دیگر سران مافیای قدرت در روسیه مطرح شده است اما هیچ‌گاه به عینه ظهور نکرده است. چندی پیش بود که او عنوان کرد «اگر ما بخواهیم کی‌اف را 10 روزه تصرف می‌کنیم» نگارنده بارها تاکید کرده توقع این است که ارتش قدرتمند روسیه، کی‌اف را 10 روزه تصرف کند اما بالغ بر 2 سال گذشته و پوتین این تهدید را باز علنی مطرح کرده است ولی 10 روز از زمانی که او وعده داده بود، می‌گذرد بنابراین پرسشی مطرح می‌شود که چرا پوتینی که مدعی است می‌تواند 10 روزه کی‌اف را تصرف کند، این کار را انجام نمی‌دهد و به شاخ و شانه کشیدن برای کشورهای دیگر اروپایی در جهت گسترش میدان جنگ اکتفا کرده است. واقعا این اقدامات به نفع کجا و کدام بازیگر اصلی نظام بین‌الملل تمام می‌شود؟ به هر روی جداسازی مسکو از اتحادیه اروپا یک اصل اساسی در قرن بیست و یکم است و تا زمانی که عظمت مسکو کاملا از بین نرفته است، این اصل بنیادی وجود دارد از این منظر اگر بنگریم، اکنون با تهدیداتی که پوتین انجام می‌دهد و مواضع دولت آلمان که در زمان مرکل به مسکو نزدیک شده بود، به بیش‌ترین میزان دوری از مسکو رسیده است. فرانسه، انگلستان و دیگر کشورهای اروپایی حتی کشورهای اروپای شرقی اکنون در پی پیوستن به ناتو هستند. یعنی برخی از کشورهای اروپای غربی و شرقی که حتی با ناتو پیوندی نداشتند اکنون خواهان پیوستن به ناتو برای قرار گرفتن در برابر مسکو هستند؛ ناتویی که از سوی آمریکایی‌ها هدایت می‌شود. بنابراین باز هم معادلات به نفع آمریکا تمام می‌شود. آنچه که در سیاست‌های آشکار گفته می‌شود تقابل پوتین با واشنگتن است اما رفتارهای مسکو سبب فعال شدن آمریکا وابستگی بیشتر اروپا به آمریکا در برابر روسیه و فعال شدن کارخانه‌های تولید تسلیحات و در نهایت پویاتر شدن اقتصاد آمریکا برای آینده می‌شود. زمانی که به تجهیزات نظامی اشاره می‌شود نباید فراموش کرد که آمریکا مهم‌ترین صادر کننده تجهیزات نظامی به جهان است. اگر چه این کشورها دارای کارخانه‌های قابل قبولی در تولید سلاح هستند اما آمریکایی‌ها در فناوری‌های نظامی و برجسته گوی سبقت را ربوده‌اند. بنابراین شعارها در عرصه سیاست سبب پیامدهایی می‌شود و قبل از پیامدها، خروجی‌های خاصی دارند. خروجی آنچه که مسکو انجام می‌دهد، در نهایت در کجا و به نفع چه کنشگری در نظام بین‌الملل تمام می‌شود. اهمیت موضوع اینجاست که گفته می‌شود سیاستمداران بزرگ خود را رو در روی دشمنان خود قرار نمی‌دهند بلکه دیگرانی از دایره دوستان تا رقبای خود را در برابر دشمن اصلی قرار می‌دهند و هدفشان این است با کمترین هزینه، بیش‌ترین داده‌ها را در میدان عمل اخذ کنند. این شگردی است که در اندیشه آمریکایی نسبت به روسیه دیده می‌شود.

 

*مهدی مطهرنیا

کارشناس روابط بین‌الملل

 

منبع : آرمان ملی

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار