| کد مطلب: ۱۱۱۷۲۸۳
لینک کوتاه کپی شد

تسلط بر دریاها قدرت حاکم در روابط بین‌الملل است

در اول ماه مه 2024 برابر با دوازدهم اردیبهشت ماه 1403، چین اعلام کرد که سومین ناو هواپیمابر این کشور به نام فوجیان، آماده شده و اولین آزمایش‌های دریانوردی خود را آغاز کرده است. این خبر ساده‌ای برای کارشناسان و دست‌اندرکاران روابط بین‌المللی نبود.

 این خبر، علامتی دیگری از تبدیل دریاها و اقیانوس‌ها، به کانونی برای رقابت قدرت‌های بزرگ بود. چین از نظر برخی از ژئوپلوتیسین‌ها، قدرت‌بری و مبتنی بر توان نظامی در خشکی بوده و به‌رغم داشتن سواحل طولانی در اقیانوس آرام، قدرت‌های عمده‌ای در مقایسه با سایر قدرت‌های بزرگ محسوب نمی‌شده، اما خیزش جهانی چین در عصر حاضر پیوستی دریائی و اقیانوسی داشته و این پیوست، پیچیده و چندلایه است اما فراتر از به آب انداختن سومین ناو هواپیمابر چین، آنچه جلب توجه می‌کند، حساسیت یافتن بیشتر دریاها و اقیانوس‌ها در کنش و واکنش‌های منطقه‌ای و بین‌المللی است. از قطب شمال تا اقیانوس هند و اقیانوس آرام، شاهد حساسیت یافتن تنش‌های دریایی هستیم. تسلط انصارا... یمن بر بخشی از دریای سرخ، پیامدهای قابل توجهی بر منازعات غرب آسیا گذاشته و در آن سوی آسیا، دریای جنوبی چین تبدیل به کانون تنش‌های عمده دریایی بین چین و متحدان آمریکا که همسایگان چین هستند، شده است. با توجه به این زمینه نسبت کنش‌ها و تنش‌های دریایی و وضعیت کنونی مناسبات بین‌المللی را چگونه می‌توان ارزیابی کرد؟ در پاسخ باید سه پدیده «تداوم در رقابت‌های دریایی»، «افزایش کنشگران دریایی» و «گسترش پرونده‌های دریایی» در روابط بین‌المللی را مورد مداقه قرار داد. دریا و قدرت، از پیوستگی و درهم تنیدگی ریشه‌‌دار در تاریخ بشری برخوردارند. به عبارت دیگر قدرت حاکم در روابط بین‌المللی، قدرتی بوده که در کنار سایر عوامل و ابزار قدرت، از تسلط بر دریاها برخوردار بوده است. مخصوصاً از زمانی که دانش و تکنولوژی، من‌جمله صنعت دریانوردی را دگرگون ساخت، تسلط بر دریاها، تعیین‌کننده جایگاه قدرت‌های جهانی بوده است. در پنج قرن گذشته، حتی جابه‌جایی قدرت‌های بزرگ، به منازعه و تنش‌ دریایی آنها گره خورده بوده و دست به‌دست شدن قدرت، بی‌تردید پیوست دریایی قابل ملاحظه‌ای داشته است. تاریخ امپراتوری‌های 500 سال گذشته یعنی پرتقال، اسپانیا، هلند، فرانسه و انگلیس، عمدتاً تاریخ رقابت‌های دریایی است و البته روسیه و آلمان نتوانستند، تبدیل به قدرت‌های تراز اول دریایی جهان شوند و لذا بخشی از چالش‌های آنها در رقابت‌ها و تنش‌ها با سایر قدرت‌های غربی، ریشه کاستی، کسری و ضعف دریایی داشت. تسلط جهانی انگلیس، در قرن نوزدهم مرهون قدرت دریایی آن بازیگر بود. جنگ جهانی دوم، آمریکا را جانشین دریایی بریتانیا کرد و در جهان دوقطبی دوران جنگ سرد بین آمریکا و شوروی، تلاش برای دستیابی به پایگاه‌های دریایی بیشتر، جزء لایتجزای رقابت واشنگتن و مسکو بود. شوروی توانست در عراق، پایگاه ام‌القصر را در اختیار گیرد و آمریکا، با تنوعی از کنش و واکنش‌های دریایی، حلقه مهار نظامی شوروی را تنگ‌تر می‌کرد. تشکیل نیروهای واکنش سریع در خلیج‌فارس در دوران کارتر در این راستا قابل ذکر است. اما آنچه جالب و شگفت‌انگیز است، در سه دهه‌ای که از پایان جنگ سرد می‌گذرد، افزایش کنشگران دریایی است. به عبارت دیگر اهمیت دریاها و اقیانوس‌ها در روابط بین‌المللی تداوم یافته و به‌طور همزمان، کنشگری دریایی از انحصار ابرقدرت‌ها و قدرت‌های بزرگ خارج شده است. قدرت‌های نوظهور، بی‌تردید بر روابط بین‌المللی اثرگذاری جدی دارند، اما جالب آنکه همه آنها، به نحوی، کنشگران دریایی نیز هستند. چین و هند برجسته‌ترین قدرت‌های نوظهورند که قدرت گیری منطقه‌ای و جهانی آنها همراه با افزایش حضور دریایی و کنش اقیانوسی است. فراتر، قدرت‌های منطقه‌ای در قاره‌های مختلف جهان، از ترکیه گرفته تا اندونزی و از برزیل گرفته تا ایران، به افزایش توان دریایی خود حساس بوده و دریا و اقیانوس را نمادی از قدرت خود می‌دانند. در کنار افزایش حضور دریایی قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای در حال ظهور، باید گفت که نقش دریاها در همه ابعاد زندگی بشری از حمل‌ونقل گرفته تا محیط زیست، بیش از گذشته شده است. به یک تعبیر پرونده‌های دریایی در کنش و واکنش‌های بین‌المللی، متعدد و همه‌جانبه شده‌اند و البته مهم‌ترین آنها پرونده‌های استراتژیک و نظامی است و در بین آنها، پرونده آنچه که «هند و اقیانوس آرام» یا ایندوپاسفیک نامیده می‌شود، حساس‌تر و پرتنش‌تر است. واژه ایندو پاسفیک را، شیزو آبه، نخست‌وزیر پیشین ژاپن در 2019 به‌کار برد و همکاری کنشگران دریایی در دو اقیانوس بهم پیوسته جهانی، یعنی اقیانوس آرام و اقیانوس هند را به پیش کشید که البته متمرکز بر مهار چین با استفاده از توان هند بود. از آن تاریخ به بعد، ایندوپاسفیک، تبدیل به گفتمانی استراتژیک برای اتحاد نیروهای طرفدار واشنگتن شده است. استراتژیست‌های روسی، مفهوم را مصنوعی و برساخته می‌دانند، اما در عمل، طراحی‌های آمریکا، در مهار چین، عنصر دریایی و اقیانوسی به‌هم پیوستگی اقیانوس هند و اقیانوس آرام را برجسته کرده است و در این فضاست که به آب انداختن سومین ناو هواپیمابر چین معنا پیدا می‌کند. البته باید در نظر داشت تعداد پرونده‌های دریایی و اقیانوسی را نمی‌توان در هند و پاسفیک خلاصه کرد؛ پرونده‌های دیگری که در برگیرنده ابعاد تهدیدات غیرسنتی امنیت هستند، در عرصه دریایی جدی و در خور توجه‌اند. هرچه هست، کنش و واکنش‌های دریایی در روابط بین‌المللی پردامنه و پرموضوع‌اند و سیاست بین‌المللی را نمی‌توان بدون عنصر دریایی و اقیانوسی فهم کرد یا مدیریت کرد.

 

*سید محمد کاظم سجادپور

تحلیلگر مسائل بین‌الملل

 

 

منبع : آرمان ملی

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار