رهیافتی در ژانر ادبی «طراشعر»
با مرور بر کتاب «مبانی هنری طراشعر»
تا کنون چندین دفتر شعر در ژانر طراشعر از امین افضلپور، منتشر شده است و درباره این ژانر شعری نیز تا به اکنون نقدها، مطالب و سنجشهایی اندک توسطِ منتقدین به دایره بایش و سازش آمده که به سهم و زعمِ خویش قابلِ بررسی و وارسی است.

طراشعر از ترکیبِ دو کلمه طرا و شعر تشکیل شده که هرکدام از اینها به طورِ کلی معنی خاص خود را دارد. کلمه طرا از سه حرفِ اولِ واژه طراحی اقتباس شده که در فرهنگ معین و سایر فرهنگ لغات فارسی هم کم و بیش معانی همسو و همگو یافت میشود و به معنی کاری که طراح انجام میدهد، عمل و شغل طراح به کار میرود و در ابعادی دیگرکلماتی هم خانواده چون بیرنگگری، نقشهریزی، نقشهبنائی را برکاغذ با مداد و یا برزمین با گچ و مانند آن نقاشی کردن هم به کار رفته است. چارچوب مبانی نظری این ژانر در کتابی با عنوانِ: «مبانی هنری طراشعر» توسطِ نویسنده و پژوهشگر علیرضا نصیری خانقاه تهیه، تدوین و نگاشته شده است. این کتاب به سه فصل مجزا تقسیم شده شما میتوانید تمامِ مؤلفه ها و پارامترهای این ژانر را در همین سه فصل مشاهده نمائید؛ به گونهای که نویسنده در ابتدای کتاب با ارائه یک مقدمه بسیار علمی و آموزنده، به تمامِ زوایا و کارکردها و کاربردها و مفاهیم و مصادیق و زبانِ این ژانرِ شعری پرداخته است. درفصل نخست: این پژوهشگر طراشعررا از لفظ تا معنا توضیح داده و به زیرشاخههایی چون: شعردیداری، سیر تکاملی شعر تصویری و دیداری تا طراشعر، مقایسه تطبیقی طراشعر با شعر توشیح،مقایسه تطبیقی طراشعر با شکل نوشتاری،مقایسه تطبیقی طراشعر با شعرهای دارای رگه از شعر دیداری، مقایسه تطبیقی طراح شعر با تصویرسازی درشعر، مقایسه تطبیقی طراشعر با شعر کانکریت و از همه مهمتر به بررسی تاریخچه شعر تصویری دیداری از ابتدا تا طراشعر پرداخته که به نوبه خود قابلِ تحسین و تمجید است. درفصلِ دومِ کتاب این منتقد سعی برآن داشته تا که طراشعر را بامکاتبی ادبی چون رومانتیسم، سمبولیسم و کوبیسم مقایسه نماید و به تأثیر و تأثر این مکاتب و همپوشانی مفهومی آن ها با طراشعر اشاره کند و درواقع دراین فصل شما با نوعی ادبیات تطبیقی تصادم دارید که تمامِ مؤلفه های این مکاتب با طراشعر به دایره پردازش و تحلیل کشانده میشوند و علاوه برآموزندگی از مکاتب ادبی شما با مؤلفه ها و اِلِمان های طراشعر نیز بیشتر آشنا میشوید.
درفصلِ سوم که کالیگرافی (نقاشی خط و ..) است. این پژوهشگر تلاش برآن دارد تا که به طراشعر و تغییر مدرنیته درکالیگرافی، حرف گرایی در طراشعر، کاربرد نقاشی در طراشعر و فرم تأیید تصویر طراشعر به طور اصولی و بنیادی بپردازد که این فصل به نوبه خود جهان بینی و نهان بینی خاصی را به مخاطب معرفی میکند تا که مخاطب با آسودگی خاطر و آموزگی سازنده تری بتواند به آنتولوژی و هستندگی هستی شناسانه این ژانر دست یابد. ضمنِ این که درمقدمه کتاب پژوهشگر تمامِ مؤلفههای طراشعر را به دایره بررسی آورده به طوری که از انواع تصویر و تصاویر مانند شنیداری و سایر حواسِ پنجگانه یادمیکند و دربخشی از مقدمه خود چنین میگوید که:«به بیان ساده تر تمامی انواعِ تصوری، تجسم حسی است. ابزاری قدرتمند درذهن شاعراست، زیرا به خواننده اجازه میدهد تا درسطح درونی با شعر درگیر شود. با توسل به حواس، شاعران میتوانند تجربهای فراگیر و به یاد ماندنی ترخلق کنند و خواننده را عمیق تر به دنیای شعر بکشانند».
نویسنده درمقدمه کتاب درباره طراشعر چنین میگوید: «درواقع طراشعر ترکیبی است از واژه (شگردهای استفاده زبانی) و تصویری (بافت شعر) است که شکل و سبک جدیدی به شعر خواهد داد، چه خواندنی باشد چه دیداری، معنا یا به طور کامل یا بخش وسیعی از آن باید رسانده شود. فرم این نوع شعر نباید دربرگیرنده یک تصویر خاص (انسان، حیوان و اشیاء و ..) بلکه بخشی از حروف و کلمات میباشد، دراین نوع شعر حتی با دیده نشدن تصویر، معنا باید رسانده شود.» وی در ادامه درباره طراشعر چنین میافزاید: «تکنیک دیگر که درشعر تصویری به خصوص طراشعر، دیده میشود، استفاده از جزئیات دقیق و خاص است . شاعران غالباً به جای استفاده از زبانِ کلی یا مبهم، کلماتی را انتخاب میکنند که تصویر روشنی را درذهن خواننده ترسیم میکنند. برای مثال: ممکن است شاعر به جای گفتن «یک گل» آن را «گُل رز ظریف و زرشکی» توصیف کند. این جزئیات خاص باعث میشود که تصاویر جذاب تر شوند اما در طراشعر شاعر نه تنها به توصیف اکتفا نمیکند؛ بلکه شکل و شمایل را توأمِ با مفهوم طراحی میکند.» درطراشعر آنچه به دید و ذهن میرسد آن است که دردنیای هنر، شعر تنها به کلمات محدود نمیشود و شعر بصری، شکلی منحصر به فرد و گیرا از بیان، قدرت زبان را با زیبایی عناصر بصری درهم میآمیزد و تأکید مؤکد برآن دارد که شاعران بصری با هر ضربه قلم مو، رنگ ها و اشکال با دقت چیده شده، یا عکس های متفکرانه ثبت شده، روایت های قدرتمندی را خلق میکنند که فراتر از شعر سُنتی است.آن ها ایدهها و احساسات پیچیده را از طریقِ تصاویر، نمادها و ترکیب بندی های بصری به هم منتقل میکنند».
با این تعابیر، به نظر میرسد که طراشعر به دنبالِ طراحی شعر با ابزاری به نامِ کلمات است و شاید نقاشی با خطوط و کلمات خود عاملی باشد تا که یک شکل قابلِ ملاحظه خلق شود. در طراشعر شما با کلماتی برخورد دارید که این کلمات یک طرح و یا شکل قابلِ ملاحظه را خلق میکنند. این طرح ممکن است در یک واژه رخ دهد و یا در یک حرف از یک واژه که به تنهایی نوعی بارمعنایی گسترده و سایهسار تصویری را به نمایش میگذارد. در طراشعر زبان از موانع و مسیرهای ناهموار عبور میکند و میخواهد که از خانه به خیابان و از خیابان به جهان سفرکند. جهان زیستی، طراشعر یکی از آرزوها و آمالِ و اهدافِ بانی این ژانر است که این مهم میتواند به مرور زمان بهتر خودش را به دایره بایش و آسایش برساند. طراشعر با استفاده از کلاژها و افکتهای تایپوگرافی و با بهرهگیری از چینش، بینش و چیدمانِ کلمات درکنارِ هم و چه از طریقِ ترکیب بندی دیجیتال و اورجینال به دنبالِ ارائه طیف متنوعی از سبک ها و روش هاست. بنابراین طراشعر نه تنها یک بیان هنری است بلکه زبانی هنری دارد که میتواند زبانیّت زمان را پرورش و آموزشِ بیشتری دهد. بی مرز و رمز نیست اما مرزِ بین هنر تجسمی و ادبیات را بر می دارد و به دنبالِ تلفیقی منحصر به فرد و فریبنده است . فریبندگی یک ژانر ادبی پیامدی آفریننده دارد به شرطی که این آفرینش بتواند به یک بایش علمی و آسایش عملی دست یابد.
در طراشعر ابتدا مفاهیم در ذهن تصور میشوند یعنی برداشت ذهنی از کلمات بسیار مهم است و من بعد این مفاهیم به دایره عینیّت و تصویر میآیند. شاید تصوّر و تصویر به مثابه دو عنصر مهم درطراشعر محسوب میشونداز این رو که سُراینده ابتدا یک چیزی را تصوّر میکند و این برداشتِ ذهنی به صورت یک تصویر درمیآید و این تصویر توسطِ کلمات خودش را به نمایش میگذارد.. دیگر نکته : تصویر آرایی است . یکی از دغدغههای طراشعر تصویر آرایی است.
تصویر آرایی با ساختنِ تصویری از کلمات و بافتِ متن و ایده به دست میآید. کلمات زبانِ شعر یا هرمفهومی را شکل میدهند و هرچه قدر ازکلمات، مفاهیمی را کشف نمائیم به همان اندازه درشکل گیری تصاویر درشعر به ما کمک میکنند. به عنوان مثال : وقتی شاعر حرف دومِ کلمه شهر را به صورت یک بال و یاد دل به نمایش میگذارد در واقع هم به خود واژه معنا می دهد و هم حرف درواژه احساس آزادی میکند. آزادی را درقفس نکنید/ چون/ کلماتِ آن به هم وصل نیستند! بنابراین بایستی به کلمات و حروف اجازه دهیم تا که هرجای سطر که دوست دارند بنشینند. دیگر نکته در طراشعر، فرهنگ حروف است. حروف به نوبه خود دارای نوعی فرهنگ و فرهنگ مندی هستند. من حروفِ فرهنگ مند را دردمند میدانم. کلمات در طراشعر خانه حروفاند و حروف درخانه کلمات به تجارب زیستی و زیست تجربی قابلِ ملاحظهای دست مییابند که البته این مهم درشعرِ کانکریت و شعرِ دیداری هم به چشم میآید.
*عابدین پاپی
شاعر و منتقد
ارسال نظر