حسن بهشتی پور در گفت وگو با«آرمان ملی»:
ایران باید زمین بازی با اسرائیل را تغییر دهد
آرمان ملی-احسان انصاری: اسرائیل سالهاست که برای حفظ قدرت بازدارندگی و از بین بردن تهدیدهای نوظهور علیه امنیت خود، در قالب راهبرد لشکرکشیهای بیناجنگی به منافع ایران و متحدان ایران در سوریه حمله میکند؛ با این تفاوت که در ۶ ماه گذشته و همزمان با جنگ اسرائیل در غزه، بر شدت و دفعات چنین کارزارهایی افزوده است.
با این وجود به گفته کارشناسان، حمله روز دوشنبه هفته گذشته سطح دیگری از این کارزار را نمایان کرد، چرا که در حمله اخیر، ماهیت قضیه متفاوت است و یک ساختمان دیپلماتیک هدف قرار گرفته و یکی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران ایران را نیز شهید شده است. ایران با استناد به قوانین بینالمللی آن را مصداق حمله به خاک تحت حاکمیت خود میداند. اسرائیل به طور رسمی مسئولیت این حمله را برعهده نگرفته است، اما استدلال می کند که محل مورد هدف «ساختمان نظامی نیروهای قدس» سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بوده است. بطوری که دانیل هاگاری، سخنگوی نیروهای دفاعی اسرائیل در این رابطه میگوید که «این ساختمان نه کنسولگری بوده و نه سفارتخانه». به همین دلیل باید منتظر ماند که واکنش ایران به این اتفاق چه خواهد بود و این واکنش به چه میزان می تواند پیامدهای گسترده تری در منطقه آشفته خاورمیانه داشته باشد.«آرمان ملی» برای تحلیل و بررسی این موضوع با حسن بهشتی پور، تحلیل گر روابط بینالملل گفت وگو کرده که در ادامه می خوانید.
*حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در سوریه می تواند چه پیامدهایی به همراه داشته است. به نظر شما واکنش ایران به این اتفاق چه خواهد بود؟
روز دوشنبه 13 فروردین ماه خبر حمله موشکی به کنسولگری ایران در دمشق منتشر شد. در نتیجه این اقدام تروریستی سردار محمد رضا زاهدی از فرماندهان ارشد نیروی قدس سپاه پاسداران، معاون او و پنج نفر دیگر از مستشاران نظامی ایران در سوریه درجریان این اقدام تروریستی به شهادت رسیدند.مهم ترین پرسش در بین افکار عمومی این بود که چرا اسرائیل توانست چنین ضربه ای را وارد کند و ایران در پاسخ این اقدام آیا باید به صبر استراتژیک ادامه دهد یا آنکه ضربه پشیمان کننده وارد سازد در این صورت آیا این به معنای شروع جنگ جدیدی در منطقه خواهد بود؟ هدف اسرائیل کشاندن ایران به میدان جنگ مستقیم با آمریکاست. در ذیل این هدف کلی اسرائیل میدان عمل خود را در سوریه به گونه ای تعریف کرده است که با بهره گیری از عواملی که در سوریه دارد، مستشاران نظامی ایرانی را شناسایی و ترور می کند. بنابراین به دور از اینکه ایران چه اقدام متقابلی انجام دهد اسرائیل همچنان در صحنه سوریه و بعد در لبنان دنبال ایجاد فرصت برای وارد آوردن ضربات بعدی است. این روند تا ایجاد جنگ مستقیم و یا خروج کامل مستشاران ایران از سوریه ادامه خواهد داشت. البته جریان سازمان دهی برای وارد آوردن ضربات در داخل ایران توسط نیروهای نیابتی هم به موازات آن به احتمال زیاد در دستور کار قرار دارد.اما درمورد پاسخ ایران به اقدام تروریستی اسرائیل باید توجه داشت بعضی فکر می کنند عرصه تصمیم گیری در زمان مدیریت بحران مثل میدان بازی فوتبال است. یعنی وقتی دشمن برای شما یک زمین بازی تعریف کرد و در آن زمین بازی به شما ضربه مهمی زد انتظار دارند همه امکانات را بسیج کرده و بلافاصله ضربه متقابل وارد دروازه حریف کنید . در حالی که ایران به خوبی می داند اگر می خواهد موفق شود باید زمین بازی را در جای دیگری تعریف کند و در زمان و مکانی که برای اسرائیل اصلا قابل پیش بینی نباشد ضربه متقابل و متناسب را وارد کند. اقدامی که حتما موثر، همگن و بازدارنده باشد تا از تکرار آن در آینده جلوگیری کند.
هدف اسرائیل کشاندن ایران به میدان جنگ مستقیم با آمریکاست. در ذیل این هدف کلی اسرائیل میدان عمل خود را در سوریه به گونه ای تعریف کرده است که با بهره گیری از عواملی که در سوریه دارد، مستشاران نظامی ایرانی را شناسایی و ترور می کند. بنابراین به دور از اینکه ایران چه اقدام متقابلی انجام دهد اسرائیل همچنان در صحنه سوریه و بعد در لبنان دنبال ایجاد فرصت برای وارد آوردن ضربات بعدی است. این روند تا ایجاد جنگ مستقیم و یا خروج کامل ایران از سوریه ادامه خواهد داشت
*فکر می کنید این استراتژی در درون ایران به کار گرفته می شود؟
واقعیت این است که در کشور با دیدگاهی مواجه هستیم که معتقد است بهترین دفاع حمله به دشمن است. این رویکرد معتقد است ما برای اینکه بتوانیم از امنیت ملی ایران دفاع کنیم باید به دشمن در جایی ضربه بزنیم که خارج از مرزهای کشور است. این ایده منجر به حضور مستشاری ایران در برخی کشورها شده است. این حضور بر اساس هماهنگی با دولتهای مستقر انجام میشود به همین دلیل میتوان گفت این اقدام مداخلهجویانه نیست بلکه مشورتی و مستشاری است. به عقیده بنده رویکرد حضور فیزیکی ونظامی در کشورهای همسایه هزینههایی را متوجه کشور میکند و تبعاتی را به دنبال درد. حامیان این رویکرد معتقدند کشورهای دیگر هم چنین هزینههایی را انجام میدهند. مثلاً آمریکا در ۱۴۰ کشور حضور نظامی دارد و امنیت ملی خود را از هزاران کیلومتر دورتر در خاورمیانه هم دنبال
میکند. ایران با آمریکا از جنبههای مختلف جغرافیایی، اقتصادی و سیاسی تفاوتهای زیادی دارد. اما اگر این چارچوب فکری را قبول داشته باشیم هرنوع حمله به نیروهایمان از طرف دشمنان در قالب این چارچوب فکری میگنجد که ما آنجا هستیم برای دفاع از منافع ملی خودمان. بنده با این رویکرد موافق نیستم اما نظر بنده اهمیتی برای مسئولان تصمیم گیر ندارد زیرا آنها این موضوع را قبول دارند و در حال اعمال این رویکرد هستند. نکته مهم این است که نتایج یک سیاست باید در خروجی آن مورد ارزیابی قرار گیرد. در حقیقت ما به نیت افراد کاری نداریم و یا اینکه این سیاست چقدر درست است یا خیر، بازهم آنچنان مهم نیست. آنچه که در ارزیابی سیاست خارجی انجام میگیرد نتایج اعمال است. یعنی مجموعه اقداماتی که انجام شده آیا موجب بالا رفتن امنیت ملی برای کشور شده است؟ آیا موجب رشد و افزایش منافع ملی شده است؟ اگر پاسخ مثبت باشد، این سیاست درست است اما اگر پاسخ سؤال منفی باشد باید در سیاستها تجدید نظر صورت گیرد. هر سیاستی که اتخاذ میشود باید دارای ارزیابی عملکرد در یک چارچوب منطقی و عقلانی باشد که آیا این سیاست توانسته منافع ملی را تأمین کند یا خیر. اگر تأمین کرده، کار درستی است و باید ادامه داشته باشد. اما اگر تأمین نشده است لازم است بازنگری و بررسی مجدد نسبت به آن صورت گیرد.
*اسرائیل از چه مسیری تلاش می کند بین ایران وآمریکا درگیری نظامی به وجود بیاید؟
آمریکاییها بارها به صراحت از عدم تمایلشان برای ورود به جنگ با ایران سخن گفتهاند. چراکه به خوبی دریافتهاند؛ چنین اقدامی بر تنشها در منطقه افزوده و دامنه تخاصم و جنگ را گسترده تر خواهد کرد. از سوی دیگر هم، آبان ماه آتی موعد برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و سنا خواهد بود و در چنین شرایطی، بهای اینکه واشنگتن بخواهد به جنگی ورود کند که منتهی الیه آن روشن نیست، بسیار گران و گزاف تمام می شود.بنابراین، احتمال اینکه آمریکا وارد یک جنگ مستقیم با ایران شود، بسیار کم است. اما درعین حال، خود آمریکاییها بارها اعلام کرده اند که افراد و گروههای طرفدار ایران را به صورت تدریجی در نقاط مختلف مورد حمله قرار خواهند داد.البته، مشخص است که آمریکایی ها در درجه اول بنا دارند که از عنصر غافلگیری استفاده کنند و در قدم بعد، تنش رسانهای را به وجود بیاورند تا طرف مقابل از زمان و مکان حمله آنها مطلع نشود. با این همه، نباید از این مهم نیز غافل بود که در عین بالا بودن سطح تحفظ و واشنگتن در خصوص عدم مداخله نظامی علیه تهران، این تل آویو است که با نهایت تلاش، عزم فراهم کردن دامی جدید و گشودن پای ایران به جنگی مستقیم دنبال می کند. چراکه در حال حاضر، فضای عمومی دنیا با توجه به جنایات رخ داده در غزه به شدت برای اسرائیل منفی شده و نتانیاهو در تلاش است تا با رقم زدن ماجراجویی جدید، این فضا را به سوی دیگری سوق بدهد. در سالهای اخیر اسرائیل مدام به دنبال جلب حمایت و کمکهای آمریکا برای خود بوده و به دنبال بهانه سازی برای آنکه ایالات متحده آمریکا را درگیر منازعه مستقیم با ایران در منطقه کند.ضمن اینکه قرائن و شواهد نشان می دهد جنگ نیابتی در منطقه در حال تبدیل شدن به جنگ مستقیمتر است که برای کل منطقه خطرناک توصیف می شود.
*چه اقداماتی از طرفین ممکن است تنش ها را به جنگ مستقیم نظامی تبدیل کند؟
اسراییل دنبال این است که ایران با آمریکا درگیر شود، چون میداند درگیر شدن خودش با ایران بسیار هزینه دارد و در شرایط فعلی که با حزب الله و حماس در دو جبهه میجنگد، جنگ با ایران منطقی نیست؛ بنابراین اصل این موضوع که اسراییل دنبال درگیر کردن ایران با آمریکاست چند سالی است که جریان دارد. اسراییل در موضوعات بسیاری تلاش دارد که ایران و آمریکا درگیر جنگ شوند. یکی از دلایلی که اسرائیل این اقدام تروریستی علیه کنسولگری ایران را انجام داده است ، روحیه دادن به نیروهایشان در داخل است، زیرا در چند ماه اخیر ارتش و نیروهای اطلاعاتی و عملیانی اسرائیل ضربه های مهمی خورده اند. براین اساس اسراییل کوشید به افکار عمومی خود نشان دهد با همه ضربات مهمی که دریافت کرده است، همچنان قادر است به دشمنان خود ضربه وارد کند. اسرائیل از عواقب اقدام های جنایتکارانه خود به دلیل حمایت هایی که از سوی آمریکا داشته و دارد، نگرانی ندارد بنابراین تا زمانی که با اقدام قاطع و موثر روبرو نشود به این اقدام های تروریستی ادامه خواهد داد.
ارسال نظر