دکتر ابراهیم فیاض در گفت وگو با«آرمان ملی»:
در بحران اندیشگی قرار گرفته ایم
آرمان ملی- احسان انصاری:«امروز کشورهای جهان به شکل های مختلف به دنبال تقویت فاشیسم و دیکتاتوری هستند. این در حالی است که فلسفه در مواجهه با پست مدرنیسم از بین رفته است و جای خود را به نوعی عرفان الحادی داده است.این عرفان نیز در حال بازتولید تئوریک است.به همین دلیل همه جهان به دنبال ارتش مستقل هستند و کشورهایی مانند آلمان وژاپن نیز چنین رویکردی را در پیش گرفته اند.
به عبارت دیگر جهان در حال حرکت از لیبرالیسم به سمت فاشیسم است.در چنین شرایطی یا جنگ ها دوباره در جهان آغاز می شود و یا اینکه کشورهای جهان در وضعیت صلح مسلح قرار خواهند گرفت.مهم ترین پیامد این وضعیت این است که فقر جهانی اوج خواهد گرفت و روز به روز تعداد فقرا افزایش پیدا خواهد کرد». جملات ذکر شده اظهارات دکتر ابراهیم فیاض، استاد دانشگاه و جامعه شناس در گفت وگو با«آرمان ملی» است. دکتر فیاض دراین گفت وگو به مهم ترین چالش های پیش روی جامعه ایران و جهان امروز پرداخته که در ادامه ماحصل این گفت وگو را می خوانید.
*جامعه امروز ایران چه از نظر داخلی و چه از نظر بین المللی با چالش مواجه شده است. از نظر جامعه شناسی تاریخی چه فرایندی در جامعه ما طی شده که ما به این نقطه رسیده ایم؟
واقعیت و مشکل عینی است اما تبدیل شدن آن به مسأله وضعیت را پیچیده می کند.این در حالی است که در فاصله مشکل تا مسأله تئوری نیز وجود دارد.وضعیتی که امروز ما با آن مواجه هستیم وضعیتی است که قبل از مشروطیت و جنگ جهانی اول با آن مواجه بودیم. به نظر من به دلیل سیطره فلسفه ملاصدراست. در چنین شرایطی فقه نیز شکل تقلیلی به خود می گیرد و بیشتر به مسائلی مانند طهارت و نجاست می پردازد که باب آن نیز روز به روز گسترده تر شده است.به همین دلیل در زمینه امر به معروف و نهی از منکر و جهاد دیدگاه های فقهی اصولی و قوی نداریم.اگر به گذشته مفهوم امر به معروف و نهی از منکر توجه کنیم به این نکته می رسیم که این مفهوم نیز در فقه تقلیلی قرار گرفته و کارویژه های خود را تا حدود زیادی از دست داده است.به همین دلیل ما در یک وضعیت بحران اندیشگی قرار گرفته ایم.
*این بحران چه ویژگی هایی دارد؟
هنگامی که در این بحران قرار گرفته ایم نمی توانیم واقعیت ها را درک کنیم و واقعیت ها را نمی بینیم. این وضعیت در علوم انسانی نیز بروز وظهور بیرونی پیدا کرده است.این در حالی است که علوم انسانی در جهان به معنای عام خود از بین رفته است.یکی از مهم ترین اصول انقلاب اسلامی در ایران بازگشت به خویشتن بود که توسط دکتر شریعتی مطرح شد.با این وجود سرعت توسعه تکنولوژی به اندازه ای زیاد است که اجازه نمی دهد بازگشت به خویشتن در جامعه ایران شکل بگیرد.اگر به پس از انقلاب نگاه کنیم متوجه می شویم که رسانه های دیجیتال در طول سال های گذشته افزایش پیدا کرده و از سوی دیگر جهان نیز متحول شده است.امروز انسان با این سوال مواجه شده که آیا باید به سوژگی انسان حرکت کند یا ابژگی انسان؟راست گرایان در پاسخ به این سوال عنوان می کنند که پیشرفت رسانه های دیجیتال در جهان باعث شده که باید به سمت سوژگی انسان حرکت کنیم.چپ ها در نقد راست گرایان عنوان می کنند این عده خیال می کنند سوژه شده اند و انسان در واقع به سمت ابژگی حرکت می کند.در واقع یک نوع اعتماد به نفس مجازی در حال شکل گیری است. امروز یک جریان ضد غربی علیه تمدن غرب شکل گرفته است.این وضعیت را می توان در رویکرد کشورهایی مانند چین و هند مشاهده کرد. به همین دلیل نیز بود که امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه از ساخت اروپا صحبت کرد که اقتصاد درونی اروپایی داشته باشند.من سال ها پیش عنوان کردم که روزی جنگ ارزها آغاز خواهد شد که در نهایت نیز آغاز شد.در شرایط کنونی نیز جنگ پنهان ارزها وجود دارد.
*جنگ ارزها دارای چه ویژگی هایی است؟
ما امروز شاهد هستیم که عربستان به سمت نرمالیزیشین در حال حرکت است. این اتفاقی است که در سال های گذشته در امارات نیز رخ داده و پس از آن در قطر نیز وجود داشت. برگزاری جام جهانی فوتبال در قطر یکی از نشانه های بروز این نرمالزیشین در بین کشورهای عربی است که من نام آن آن را تمدن ویترینی می گذارم.سوال مهم این است که هنگامی که کشوری مانند عربستان به سمت نرمالزیشین در حال حرکت است سرمایه اجتماعی خود را از دست می دهد و یا اینکه سرمایه اجتماعی اش افزایش پیدا می کند؟امروز شکاف طبقاتی در عربستان به بیشترین حد خود رسیده و از سوی دیگر با شهرهای عقب مانده ای در این کشور مواجه هستیم که کسی حضور چنین شهرهایی را در عصر کنونی باور نمی کند.در چنین شرایطی کشورهایی مانند ایران،هند و چین که دارای سابقه تمدنی هستند تلاش می کنند در تمدن آینده جهانی دارای جایگاه باشند.امروز صحبت از چند قطبی شدن جهان می شود در حالی که برخی به چند تمدنی معتقد هستند. سوال این است که آیا امروز کشوری مانند چین به سمت تمدن و تمدن سازی در حال حرکت است و یا اینکه به یک کپی از غرب تبدیل شده است؟ افرادی سید حسین نصر و هنری کربن شبکه ای را تشکیل داده بودند که یک فلسفه اسلامی برای شاهنشاهی ایجاد کنند. در کشور ما خام اندیشی فراوان است. این وضعیت مانند فروش نفت خام به کشورهای دیگر است.انقلاب در ایران براساس اندیشه شریعتی و جریان چپ و علیه فلسفه ملاصدرا آغاز شد اما پس از انقلاب دوباره به سمت فلسفه ملاصدرا حرکت کرد.
احتمال دیگری که وجود دارد این است که جریان جهانی شدن از بین برود و همه جهان تکه تکه شود.این نوعی بازگشت به عقب وحشتناک است که امروز در جهان در حال رخ دادن است.این در حالی است که هیچ اندیشه ای نیز در میان نیست.جهان چند قطبی و یا پاره پاره ای که شکل خواهد گرفت دیگر وحدت رویه نخواهد داشت و در یک مسیر پر ابهام به حرکت خود ادامه خواهد داد
*چرا این اتفاق رخ داد ؟
یک نوع راست گرایی پس از انقلاب در ایران شکل گرفت.پشتوانه این جریان بازار بود که بعدها در اندیشه دکتر سروش خود را نمایان کرد. کار سروش این است که اندیشه های شریعتی را تکه پاره کند.شرایط به شکلی بود که دکتر سروش تئوری قبض و بسط تئوریک شریعت را نیز در دانشگاه امام صادق مطرح کرد.در ابتدا افرادی مانند آیت ا... مشکینی و منتظری موضوع فقه پویا را مطرح کردند اما پس از آن در اندیشه های دکتر سروش متبلور شد.این در حالی است که در شرایط کنونی به نقش آیت ا... مشکینی در این جریان سازی کمتر اشاره می شود. این در حالی است که ایشان جریان های اصلاحی مهمی را در حوزه ایجاد کردند.در واقع آیت ا... مشکینی یک جریان بزرگ اصلاحی در قم به راه انداخته بود.این در حالی است که نقش ایشان در نواندیشی دینی نادیده گرفته شده است.دکتر سروش در جهاد دانشگاهی فلسفه ملاصدرا را تدریس می کرد.با این وجود پس از مدتی از این اندیشه فاصله گرفت و به سمت راست سرمایه داری و لیبرالیسم گرایش پیدا کرد.آغاز جریان راست سرمایه داری با دولت هاشمی رفسنجانی همزمان شد که ایشان نیز به دنبال رویکرد تعدیل اقتصادی بودند.به همین دلیل نیز این دو موج با هم همراه شدند و در نتیجه ما با جریان سرمایه داری جهانی جلو رفتیم.در مقابل این جریان نیز نوعی سنت گرایی در داخل ایران شکل گرفت.سردمدار این سنت گرایی نیز مصباح یزدی بود که از فلسفه ملاصدرا تبعیت می کند.در چنین شرایطی جنگ بین لیبرالیسم و صدراگرایی در ایران آغاز شد.
*این جنگ تا به امروز نیز در سطح جهان نیز ادامه داشته است؟
این وضعیت در جهان نیز در اشکال تقابل لیبرالیسم در مقابل فاشیسم وجود دارد.به تعبیر من فاشیسم در واقع همان عرفان ایدئولوژیک است.به عنوان مثال عرفان ایدئولوژیک در اروپا و ایتالیا به فاشسیم تبدیل شد.امروز نیز کشورهای جهان به شکل های مختلف به دنبال تقویت فاشیسم و دیکتاتوری هستند. این در حالی است که فلسفه در مواجهه با پست مدرنیسم از بین رفته است و جای خود را به نوعی عرفان الحادی داده است.این عرفان نیز در حال بازتولید تئوریک است.به همین دلیل همه جهان به دنبال ارتش مستقل هستند و کشورهایی مانند آلمان وژاپن نیز چنین رویکردی را در پیش گرفته اند.به عبارت دیگر جهان در حال حرکت از لیبرالیسم به سمت فاشیسم است.در چنین شرایطی یا جنگ ها دوباره در جهان آغاز می شود و یا اینکه کشورهای جهان در وضعیت صلح مسلح قرار خواهند گرفت.مهم ترین پیامد این وضعیت این است که فقر جهانی اوج خواهد گرفت و روز به روز تعداد فقرا افزایش پیدا خواهد کرد.احتمال دیگری که وجود دارد این است که جریان جهانی شدن از بین برود و همه جهان تکه تکه شود.این نوعی بازگشت به عقب وحشتناک است که امروز در جهان در حال رخ دادن است.این در حالی است که هیچ اندیشه ای نیز در میان نیست.جهان چند قطبی و یا پاره پاره ای که شکل خواهد گرفت دیگر وحدت رویه نخواهد داشت و در یک مسیر پر ابهام به حرکت خود ادامه خواهد داد.
ارسال نظر