| کد مطلب: ۱۱۰۲۵۰۷
لینک کوتاه کپی شد

فریده اولادقباد در گفت وگو با«آرمان ملی»:

اجازه ندهیم خراش به زخم تبدیل شود

آرمان ملی- احسان انصاری: پیام میزان مشارکت مردم در انتخابات مجلس دوازدهم چیست و چه عواملی در شکل گیری پایین ترین میزان مشارکت در دهه های اخیر نقش داشت؟

اجازه ندهیم خراش به زخم تبدیل شود

«آرمان ملی» برای پاسخ به این سوالات و بررسی مهم ترین مولفه های انتخابات مجلس دوازدهم با فریده اولادقباد ،نماینده سابق مجلس شورای اسلامی گفت وگو کرده است. اولادقباد در این زمینه معتقد است:« صحبت از خودشان، آنها و دیگری در فضای گفتمانی انتخابات توسط شهروندان زمینه‌ساز خدشه وارد شدن بر اصل یکپارچگی و انسجام و اعتماد اجتماعی است. صحبت‌ها و گفتمانی که در فرایند رابطه دوسویه دولت – ملت پدیدار گشته است و نادیده انگاشتن آن و یا گذر کردن و پیاده‌سازی سیاست‌ها و رویکردهای فرمایشی یقیناً می‌تواند این خراش را به زخمی بدل سازد که درمان آن هزینه‌های بسیار بیشتری را بر دوش دولت-ملت قرار خواهد داد و آنچه که لازمه ارتقا و انسجام اجتماعی و بالتبع سرآمد و حاصل آن رفاه اجتماعی در همه ابعاد زندگی شهروندان است را مکدر سازد. در این خصوص، لوین بیان می‌کند که چنانچه فرد از نظام سیاسی که در آن زیست می‌کند احساس انفصال کند، دخالت خود را اثربخش نمی‌بیند». در ادامه ماحصل این گفت وگو را می خوانید.

*ارزیابی شما از میزان مشارکت مردم در انتخابات مجلس دوازدهم چیست؟ چه عواملی باعث شد شاهد این میزان مشارکت باشیم؟

دلایل، معیارها و شاخص‌های مردم برای شرکت کردن یا نکردن در انتخابات در جوامع مختلف با هم تفاوت‌های اساسی دارد. از سوی دیگر رفتار انتخاباتی افراد به عنوان یک رفتار سیاسی به‌طور قابل توجهی متأثر از ساختار اجتماعی مانند خانواده ،طبقه اجتماعی و فرهنگ سیاسی جامعه‌ای است که در آن زیست کرده‌اند. به عبارتی رفتار انتخاباتی افراد یک جامعه در قالب یک کنش اجتماعی است که نمی‌توان آن را بیرون از بافت و ساخت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جوامع مورد ارزیابی و تحلیل قرار داد. از این رو، بررسی رفتار‌های انتخاباتی افراد در جوامع مختلف مبنی بر گرایش یا عدم گرایش به مشارکت سیاسی بیانگر این مهم است که در فرایند شرکت در انتخابات و بالتبع نتایج حاصل از آن تا چه حد رأی‌دهندگان به عنوان کنشگران این عرصه سیاسی و اجتماعی توانسته‌‌اند بازخورد مناسب و متناسب با مشارکت فعالانه خود را دریافت کنند. مشارکتی که ساز و کار آن بیانگر عینیت بخشیدن به مفهوم مردم‌سالاری است. مفهومی که با خود مشروعیت را به همراه خواهد آورد و زمینه‌‌ساز مداخله عموم مردم در سرنوشت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی‌شان است که از نمادهای حاکمیت ملی و مردمی می‌باشد و حداکثر مقبولیت را در بین نظام‌های سیاسی به خود اختصاص داده است.بر مبنای رویکرد نظریه‌پردازان مبادله، سهم سودآوری افراد ملاک اصلی برای حضور آنها در انتخابات است و در حقیقت این سودآوری و میزان آن، انگیزه شهروندان را برای مشارکت تقویت یا تضعیف می‌کند به گونه‌ای که سابقه پاداش‌ها و خسارات احتمالی پیشین به طور مستقیم بر ترغیب مشارکت‌کنندگان موثر واقع می‌گردد. باید در نظر داشت که این سودآوری از منظر مشارکت‌کنندگان صرفا در منافع اقتصادی نظیر حفظ و ارتقای قدرت خرید، اشتغال، مسکن و استفاده از فرصت‌های موجود در سازمان‌ها و موسسات دولتی و ... آنگونه که داونز آن را عقلانیت اقتصادی و سودمحوری مطرح می‌کند، خلاصه نمی‌گردد بلکه منافع فرهنگی همانند دسترسی آزاد به جریان اطلاعات، آزادی در تولید و مصرف محصولات فرهنگی و همچنین منافع سیاسی نظیر تجلی خواست مشارکت‌کنندگان به شیوه‌ای دموکراتیک در ساختار قدرت را نیز در بردارد.

*مردم در برخی از این موارد با نقصان هایی مواجه بوده اند. آیا به همین دلیل مانند گذشته در انتخابات مشارکت نداشته اند؟

عدم به دست آوردن منافع اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی و تکرار و استمرار آن در بلندمدت زمینه‌ساز پیامدهای ‎پیش بینی نشده‌ای می‌گردد که در رأس آنها احساس بی‌قدرتی در عرصه اجتماعی و سیاسی و بالتبع کاهش تمایل به مشارکت سیاسی یا بی‌تفاوتی سیاسی می‌گردد. در حقیقت، آنچه که نقش‌آفرینان عرصه انتخابات از مشارکت به استناد رویکرد مبادله انتظار دارند مبادله امتیازات و منافعی است که هریک از طرفین می‌توانند به یکدیگر اعطا کنند بدین صورت که شهروندان در ازای هزینه‌کرد امتیاز در اختیار خود تحت عنوان حق رأی برای برگزیدن یک نامزد انتخاباتی، انتظار تحقق مطالبات برحق، تقاضاها و خواسته‌ها و نیازهای خود را دارند و به طور متقابل هنگامی که کنشگر پاداش مورد انتظارش را دریافت نمی‌کند و یا با تغییری که انتظار آن را نداشته روبه رو می‌شود دچار بی‌انگیزگی و دلسردی می‌گردد.در چنین شرایطی چه بسا به واسطه این ناکامی به رفتارهای معترضانه نیز متمایل ‌شود. به گفته و باور اندیشمندان این حوزه پاداش عمل و کنش جمعی خویش را دریافت نکرده و یقیناً بازتکرار این عدم حصول پاداش به طور طبیعی و غریزی نگاهی منفعلانه و یا توأم با پرخاش را به همراه خواهد داشت.این بی‌تفاوتی یا عدم تمایل در مشارکت سیاسی را اینگلهارت با اندیشه نیازهای اساسی مازلو بسط داده و بیان می‌کند که متناسب با اینکه افراد در کجای سلسله مراتب نیازها قرار دارند میل آنها برای مشارکت موثر در زندگی سیاسی و اجتماعی، افزایش یا کاهش خواهد یافت. به این ترتیب بر اساس سلسله مراتب نیازهای مازلو هدف از مشارکت در انتخابات برای اقشار مختلف جامعه از یکدیگر متفاوت است. به نحوی که اقشار مرفه‌تر درصدد دستیابی به اهداف فرهنگی می‌باشند و اقشار کم‌درآمد اهداف اقتصادی را در اولویت مطالبات خویش قرار می‌دهند. از این رو متناسب با دستاوردهای قبلی مشارکت‌کنندگان اعم از پاداش و خسران از یکسو و تأمین یا عدم تأمین نیازهای مازلو در ابعاد مختلف اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی از سوی دیگر، برآورد میزان تمایل اقشار مختلف برای مشارکت فعالانه یا منفعلانه در عرصه انتخاباتی را می‌توان ارزیابی کرد که ماحصل این رویکرد و عملکرد را با کلام لسان الغیب حافظ در این بیت می‌توان بیان داشت که «مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو/ یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو».

بر اساس سلسله مراتب نیازهای مازلو هدف از مشارکت در انتخابات برای اقشار مختلف جامعه از یکدیگر متفاوت است. به نحوی که اقشار مرفه‌تر درصدد دستیابی به اهداف فرهنگی می‌باشند و اقشار کم‌درآمد اهداف اقتصادی را در اولویت مطالبات خویش قرار می‌دهند

*در واقع ناامیدی از وعده های کاندیداهای انتخاباتی با توجه به تجربیات گذشته باعث چنین وضعیتی شده است؟

واقعیت این است که هرچه میزان دلسردی گروه‌ها و اقشار مختلف جامعه از رأی دادن و نتایج حاصل از مشارکت قبلی آنها کمتر باشد یقیناً بر میزان میل و گرایش آنها برای استفاده از این حق موثر خواهد بود. حق و حقوقی که در طی اعصار برای حصول آن گفتمان‌ها شکل گرفت تا علاوه بر مشارکت مردان در سرنوشت سیاسی و اجتماعی خویش، زنان نیز به عنوان نیمی از جامعه و مادر نیمی دیگر از جامعه بتوانند در کنار مردان در پای صندوق‌های رأی جهت مشارکت در سرنوشت خویش حاضر شوند.در همین راستا، باید در نظر داشت که نظام سیاسی کشورها بر مبنای اعتماد و اراده مردم شکل گرفته و باقی خواهد ماند. لذا هرچه میزان مشارکت و حضور فعال مردم در عرصه های مختلف اجتماعی و سیاسی بیشتر باشد یقیناً در حفظ وحدت و همبستگی آن جامعه و ارتقای سطح امنیت و آرامش آن جامعه اثرگذار خواهد بود. بر این اساس، با توجه به زوایای مختلفی که در نگاه به موضوع انتخابات، امروز در میان اقشار مختلف مردم شکل گرفته است یکپارچگی و انسجام اجتماعی و همراهی و همدلی مردم آنگونه که لازمه ارتقا، تعالی و توسعه کشور می‌باشد همچون آنچه که در آغاز این مسیر و انقلاب به پیش می‌رفت ملموس و قابل درک نمی‌باشد. صحبت از خودشان، آنها و دیگری در فضای گفتمانی انتخابات توسط شهروندان زمینه‌ساز خدشه وارد شدن بر اصل یکپارچگی و انسجام و اعتماد اجتماعی است. صحبت‌ها و گفتمانی که در فرایند رابطه دوسویه دولت – ملت پدیدار گشته است و نادیده انگاشتن آن و یا گذر کردن و پیاده‌سازی سیاست‌ها و رویکردهای فرمایشی یقیناً می‌تواند این خراش را به زخمی بدل سازد که درمان آن هزینه‌های بسیار بیشتری را بر دوش دولت-ملت قرار خواهد داد و آنچه که لازمه ارتقا و انسجام اجتماعی و بالتبع سرآمد و حاصل آن رفاه اجتماعی در همه ابعاد زندگی شهروندان است را مکدر سازد. در این خصوص، لوین بیان می‌کند که چنانچه فرد از نظام سیاسی که در آن زیست می‌کند احساس انفصال کند، دخالت خود را اثربخش نمی‌بیند.

• تبعات این مساله چیست؟

اگر این وضعیت وجود داشته باشد احساس دخالت در رفتارهای سیاسی او کم می‌گردد و آنچه که بیگانه شدن نسبت به نظام حاکم است در فرد پدیدار می‌گردد و اعتماد که لازمه مشارکت سیاسی و پیش شرط اساسی برای توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی هر جامعه‌ای به حساب می‌آید را دچار بحران می‌کند. اعتمادی که نه تنها صاحب نظران حوزه جامعه شناسی و علوم سیاسی بر ضرورت این رابطه دو سویه صحه نهاده‌اند، بلکه در دین مبین اسلام نیز بر آن تأکید شده است و بیان گردیده که امت اسلام با اعتماد و تکیه به یکدیگر شکل می‌گیرد و هریک از افراد امت اسلام وظیفه دارد تا به دیگری کمک و یاری رساند و تکیه‌گاه دیگری در مسائل فکری، فرهنگی، اقتصادی و ... باشد و این اعتماد در سطح امت و ولایت الهی سیاسی را شکل می‌بخشد که در مفهوم مشارکت سیاسی موثر و فعالانه تمام اقشار جامعه عینیت می‌یابد و این همان ضرورت رابطه دوسویه و رفت و برگشتی میان دولت-ملت است.باید این مهم ملاک نظر واقع گردد که اعتماد به عنوان یک ضامن و تعهد در روابط میان دولت-ملت نقش بازی می‌کند و نوعی پوشش اطمینان بخش است که به حفظ و تدوام محیط پیرامونی ما کمک می‌کند اما مطالبه‌گری یکسویه یقیناً زمینه‌ساز پدیدار گشتن بحرانی خواهد شد که سرمایه اجتماعی جوامع را به طور مستقیم هدف قرار می‌دهد و سرآمد آن جز نابهنجاری در جامعه نخواهد بود.

*در چنین شرایطی چه چشم اندازی پیش روی مجلس و کشور می بینید؟

سرلوحه قراردادن اصول برشمرده شده در قانون اساسی در موضوع مشارکت حقیقی و واقعی همه آحاد جامعه گامی در راستای نزدیکی خودی و دیگری در این فضای گفتمانی است. آنچه که در اصل ششم قانون اساسی کشور بر آن تصریح شده مبنی بر اینکه در جمهوری اسلامی ایران امور کشور باید به اتکا آرای عمومی اداره شود، از راه انتخاب رئیس جمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضای شورا‌ها و نظایر اینها، یا از راه همه‌‌پرسی در مواردی که در اصول دیگر این قانون معین می‌گردد. در اصل پنجاه و ششم نیز بیان گردیده که حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است. هیچ‌کس نمی‌تواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد. از این رو گستردن فضای انتخابات برای مردم و همه آحاد جامعه را باید ملاک نظر در هر انتخاباتی قرار داد تا آنچه که در قانون اساسی بر آن صحه گذارده شده و مورد تأیید 98 درصد اعضای جامعه در شروع مسیر بوده است بعد از گذشت بیش از چهار دهه کما فی السابق بتواند تأیید حداکثری را کسب نماید و نتیجتاً آنگونه که دکتر شریعتی بیان داشتند با قرار دادن رأی‌ها بجای رأس‌ها، بتوان یکپارچگی و انسجام اجتماعی دولت – ملت را روز به روز عمیق‌تر گردانید.

 

منبع : آرمان ملی
نویسنده : احسان انصاری

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار