نرخ بیکاری و نرخ مشارکت
جمعیت شاغل در ایران براساس نرخ مشارکت، جمعیتی است که سنشان بین 15 تا 64 سال است و جمعیتی که شاغل هستند؛ این دو که بر همدیگر تقسیم شوند، نرخ مشارکت میشود.
در ایران این عدد طی سالهای گذشته ثابت مانده و در طول کرونا جمعیت زیادی بیکار شدند و بعد از کرونا آن جمعیت به سر کار بازگشتند. به عنوان دیگر جمعیت خالص که شغل جدید شده باشد و این عدد خودش را در نرخ مشارکت نشان میدهد، تاثیر معناداری نداشته و همچنان نرخ مشارکت نیروی انسانی در ایران حدود 41 درصد است. این عدد در کشور ترکیه و برخی دیگر از کشورها حداقل 50 درصد یا بیشتر است و برای کشورهای اروپایی این عدد به حدود 70 درصد هم میرسد. مفهوم سادهاش این است که در کشور توسعهیافته هر خانوار دو نفر مشغول بهکار هستند ولی در ایران چنین نیست و تعداد خانوارهای کمی هستند که دو نفر مشغول بهکار هستند و معمولا یک نفر مشغول بهکار است. در نتیجه میبینیم که سطح رفاه در ایران کاهش پیدا میکند، بخصوص بانوانی که تحصیلات دارند. با نگاهی به دانشگاهها طی دهه گذشته، ورودی دانشگاهها را 60 درصد خانمها و 40 درصد آقایان تشکیل میدهند ولی به رغم اینکه طی یک دهه گذشته فارغ التحصیلان خانم بیشتر شده اما جمعیت بیکار تحصیلکرده بانوان کشور حداقل دو برابر جمعیت بیکار آقایان است. دلیل اصلی هم این است که زمینه شغل و اشتغال ایجاد نشده و کشور به دلیل تحریمها و همچنین سوءتدبیرها و همچنین عدم جذب سرمایه داخلی یا سرمایه خارجی دارای نرخ بیکاری مناسب نیست. اگر نرخ بیکاری هم یک رقمی شده، نرخ مشارکت قبل از کرونا را با نرخ مشارکت الان اگر مقایسه کنیم حداقل دو، سه واحد نرخ مشارکت قبل از کرونا بیشتر بود و آن نرخ مشارکت را به نرخ بیکاری اضافه کنیم، باز نرخ بیکاری دورقمی خواهد شد. لذا به نظر میرسد که دولت باید تدبیر دیگری به کار بگیرد. موضوع بیکاری منجر به این شده که امروز میلیونها ایرانی، ایران را ترک بکنند و اینکه افرادی کشور را ترک کردهاند، یقینا صرفا ورزشکار، هنرپیشه یا دانشجویان کشور نیستند که برای ادامه تحصیل رفتهاند، بلکه بخش قابل توجهی از این افراد به دنبال کار میرفتند. حتی پزشک، مهندس، حسابدار، حقوقدان تا کارگر ماهر و چون شغل مناسب با درآمد مکفی در داخل ایران نداشتند مجبور هستند که ایران را ترک و به کشوری که شغل مناسب وجود دارد، بروند. لذا با توجه به توضیح اول که نرخ مشارکت ما در حوزه کار و اشتغال کمتر از همه کشورهای همسایه است و فاصله معنادار با کشورهای توسعه یافته دارد به همین دلیل فقر در خانوارهای ایرانی رو به افزایش است و به دلیل تورمهای دورقمی، فقر در ایران عمق پیدا کرده است و به دلیل اینکه جمعیت بسیاری بیکار هستند، آسیبهای اجتماعی جدی به خانوارها وارد شده است. آسیبهایی از این دست که نرخ خودکشی ، بیکاری، حاشیهنشینی افزایش پیدا کرده و شاخصهایی از این دست و به همه اینها اضافه کنید نرخ دانشآموزانی که ترک تحصیل کردهاند که بخش قابل توجهی از اینها به دلیل است که خانوادههایشان وضعیت اقتصادی مناسبی ندارند. از طرفی تغییر در تعاریف شغل را داریم. مثلا در بحث جمعآوری زبالهها اگر تحویل بخش شهرداری دهند و اصطلاحا بازیافت شود، میتواند شغل ایجاد شود. ولی وقتی زباله جمع میشود و به افراد خصوصی میفروشند، شغل دائمی نیست. شغلی دائمی است که تحت پوشش تأمین اجتماعی شود و قواعدی بر آن حاکم شود. شغل تعریف دارد و اگر در قالب آن تعریف نباشد، شغل کاذب تعریف میشود. به نظر میرسد بیشتر از این کارگران سوءاستفاده میشود نه اینکه به فکر درآمد و تأمین اجتماعی این افراد باشند.
*هادی حقشناس
اقتصاددان
ارسال نظر