حسن بهشتیپور در گفتوگو با «آرمان ملی»:
اسرائیل ممکن است معادلات بین ایران و آمریکا را بههم بزند
آرمان ملی- احسان انصاری:« تفکری وجود دارد که معتقد است ما باید آخرالزمانی عمل کنیم.
این تفکر میگوید که ما چه کشته بشویم و چه زنده بمانیم، پیروز هستیم. از نگاه معتقدین به این تفکر، حیات آخرت مهم بوده و زنده ماندن افراد از درجه اهمیت چندانی برخوردار نیست. چنین تفکری ، هیچ نقطه عقب نشینی از مواضع برحق خود متصور نیست. حتی اگر 720هزار نفر نیز در باریکه غزه شهید شوند، هیچ خللی در اراده مبارزه علیه جبهه کفر به وجود نخواهد آمد.طرفداران این تفکر هنوز نیز به سختی از موضع خود دفاع میکنند.»؛جملات ذکر شده اظهارات حسن بهشتی پور، تحلیل گر روابط بینالملل در گفت وگو با «آرمان ملی» است. بهشتی پور در این گفتوگو به مهم ترین چالشهای افزایش تنش بین ایران و آمریکا در منطقه پرداخته که در ادامه میخوانید.
*تنش بین ایران و آمریکا در هفتههای اخیر شدت پیدا کرده و همچنان در شرایط مبهمی قرار دارد. ارزیابی شما از این تنش و پیامدهای آن چیست؟
در هفتههای اخیر، شاهد بحران فزاینده ناشی از گسترش تنشها میان تهران و واشنگتن در منطقه خاورمیانه هستیم. این تنش از بحران غزه بالا گرفت اما اخیرا به دریای سیاه ، سوریه ، عراق و منطقه مرزی اردن و سوریه نیز گسترش پیدا کرد.در این میان، منطق کسانی که با این تنش مخالفت میکنند، این است که اگر نیروهای مقاومت به جای حمله به یک مقر یا موضع نیروهای نظامی ایالات متحده به یک مقر اسرائیلی حمله کنند، اثر بخشتر به نظر می رسید. چرا که درگیری اصلی، بر مسئله غزه متمرکز بوده و همگان شاهد جنایات اسرائیل در این باریکه هستند. بنابراین، اگر در این شرایط، حمله به مواضع اسرائیلیها، صورت می گرفت، طبعا دلیل آن هم دستکم روشن بود و می توانست در افکار عمومی با همذات پنداری همراه شود. اما وقتی به مواضع نیروهای آمریکایی حمله صورت می گیرد، دو مشکل اساسی از سوی نیروهای مهاجم ایجاد می شود. نخست اینکه، بهانه خوبی برای واشنگتن پدید آمد تا مداخلات آتی خود در منطقه را با بهانه اینکه ما سه کشته و ۴۳ زخمی دادیم، توجیه کند، دوم اینکه، این حملات به موضع اسرائیل برای وارد کردن آمریکا به جنگ مستقیم با ایران کمک میکند. طی سالهای اخیر اسرائیل مدام به دنبال جلب حمایت و کمکهای آمریکا برای خود بوده و به دنبال بهانه سازی برای آنکه ایالات متحده آمریکا را درگیر منازعه مستقیم با ایران در منطقه کند. به همین دلیل حمله به پایگاه آمریکا در مرز اردن و سوریه اگرچه از لحاظ نظامی یک اقدام قابل توجه و پاسخ موثر به حملات آمریکا به مواضع گروههای عراقی محسوب می شد ، اما از لحاظ سیاسی این اقدام عامل مهمی برای تحریک آمریکا در راستای جنگ مستقیم با ایران، محسوب میشود.
طی سالهای اخیر اسرائیل مدام به دنبال جلب حمایت و کمکهای آمریکا برای خود بوده و به دنبال بهانه سازی برای آنکه ایالات متحده آمریکا را درگیر منازعه مستقیم با ایران در منطقه کند. به همین دلیل حمله به پایگاه آمریکا در مرز اردن و سوریه اگرچه از لحاظ نظامی یک اقدام قابل توجه و پاسخ موثر به حملات آمریکا به مواضع گروههای عراقی محسوب می شد ، اما از لحاظ سیاسی این اقدام عامل مهمی برای تحریک آمریکا در راستای جنگ مستقیم با ایران، محسوب میشود
*به چه میزان جنگ مستقیم بین دو کشور را محتمل میدانید؟
آمریکاییها بارها به صراحت از عدم تمایلشان برای ورود به جنگ با ایران سخن گفتهاند. چراکه به خوبی دریافتهاند؛ چنین اقدامی بر تنشها در منطقه افزوده و دامنه تخاصم و جنگ را گسترده تر خواهد کرد. از سوی دیگر هم، آبان ماه آتی موعد برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و سنا خواهد بود و در چنین شرایطی، بهای اینکه واشنگتن بخواهد به جنگی ورود کند که منتهی الیه آن روشن نیست، بسیار گران و گزاف تمام می شود.بنابراین، احتمال اینکه آمریکا وارد یک جنگ مستقیم با ایران شود، بسیار کم است. اما درعین حال، خود آمریکاییها بارها اعلام کرده اند که افراد و گروههای طرفدار ایران را به صورت تدریجی در نقاط مختلف مورد حمله قرار خواهند داد.البته، مشخص است که آمریکایی ها در درجه اول بنا دارند که از عنصر غافلگیری استفاده کنند و در قدم بعد، تنش رسانهای را به وجود بیاورند تا طرف مقابل از زمان و مکان حمله آنها مطلع نشود. با این همه، نباید از این مهم نیز غافل بود که در عین بالا بودن سطح تحفظ و واشنگتن در خصوص عدم مداخله نظامی علیه تهران، این تل آویو است که با نهایت تلاش، عزم فراهم کردن دامی جدید و گشودن پای ایران به جنگی مستقیم دنبال می کند. چراکه در حال حاضر، فضای عمومی دنیا با توجه به جنایات رخ داده در غزه به شدت برای اسرائیل منفی شده و نتانیاهو در تلاش است تا با رقم زدن ماجراجویی جدید، این فضا را به سوی دیگری سوق بدهد.
*نتانیاهو به چه میزان از توانایی موفقیت در این مسیر برخوردار است؟
در شرایط کنونی در درون کابینه اسرائیل ، اختلافات جدی وجود دارد که این موضوع بر کسی پوشیده نیست.با این وجود از همان ابتدای جنگ در غزه، یک کابینه جنگی تشکیل داده و با احزاب مخالف، ائتلاف رقم زدند تا فشارها علیه نتانیاهو کاهش پیدا کند. البته با این همه،هنوز هر شنبه در اسرائیل شاهد تظاهرات هستیم که معترضان بر دو مطالبه جدی خود، یعنی توقف جنگ و آزادسازی اسیران اسرائیلی نزد حماس اصرار دارند. البته این دو خواسته از سوی نتانیاهو مرتبا رد شده و او بر این موضع است که باید پیش ازپایان جنگ، حماس را به کل ریشه کن کنند. امری که حتی زمینههای آن نیز، البته به رغم گذشت بیش از چند ماه، هنوز رخ نداده است. ضمن اینکه از دیگر دلایل عدم پذیرش مطالبه معترضان داخل اسرائیل برای پایان جنگ از سوی نتانیاهو این است که به محض این پذیرش، نخست وزیر باید به عنوان اولین نفر به سمت میز استعفا و امضای آن حرکت کند؛ چرا که چه بپذیرد و چه نپذیرد به هرحال، اسرائیل با حمله هفتم اکتبر یک شکست بزرگ اطلاعاتی و امنیتی را متحمل شد و این مسئله به طور قطع برای نخست وزیر مستقر گران تمام خواهد شد. همچنان که ایهود اولمرت، نخست وزیر وقت اسرائیل پس از جنگ 33روزه کنار رفت و یک کمیته موقت برای تغییر بسیاری از نیروهای بلندپایه نظامی و امنیتی تشکیل شد، احتمالا چنین سرنوشتی برای نتانیاهو نیز دور از ذهن نخواهد بود.با این همه در داخل جامعه نیز تفکری وجود دارد که معتقد است ما باید آخرالزمانی عمل کنیم. این تفکر میگوید که ما چه کشته بشویم و چه زنده بمانیم، پیروز هستیم. از نگاه معتقدین به این تفکر، حیات آخرت مهم بوده و زنده ماندن افراد از درجه اهمیت چندانی برخوردار نیست. چنین تفکری هیچ نقطه عقب نشینی از مواضع برحق خود متصور نیست. حتی اگر 720هزار نفر نیز در باریکه غزه شهید شوند، هیچ خللی در اراده مبارزه علیه جبهه کفر به وجود نخواهد آمد.طرفداران این تفکر هنوز نیز به سختی از موضع خود دفاع میکنند.
*با توجه به شرایط موجود چشم انداز آینده بین دو کشور ایران و آمریکا همراه با تنش بیشتر خواهد بود و یا خویشتن داری در دستور کار طرفین قرار خواهد گرفت؟
واقعیت این است که در کشور با دیدگاهی مواجه هستیم که معتقد است بهترین دفاع حمله به دشمن است. این رویکرد معتقد است ما برای اینکه بتوانیم از امنیت ملی ایران دفاع کنیم باید به دشمن در جایی ضربه بزنیم که خارج از مرزهای کشور است. این ایده منجر به حضور مستشاری ایران در برخی کشورها شده است. بهطور مشخص ایران در این کشورها حضور فیزیکی دارد. این حضور بر اساس هماهنگی با دولتهای مستقر انجام میشود به همین دلیل میتوان گفت این اقدام مداخلهجویانه نیست بلکه مشورتی و مستشاری است. به عقیده بنده رویکرد حضور فیزیکی-نظامی در کشورهای همسایه هزینههایی را متوجه کشور میکند و تبعاتی را به دنبال دارد. حامیان این رویکرد معتقدند کشورهای دیگر هم چنین هزینههایی را انجام میدهند. مثلاً آمریکا در ۱۴۰ کشور حضور نظامی دارد و امنیت ملی خود را از هزاران کیلومتر دورتر در خاورمیانه هم دنبال میکند. ایران با آمریکا از جنبههای مختلف جغرافیایی، اقتصادی و سیاسی تفاوتهای زیادی دارد. اما اگر این چهارچوب فکری را قبول داشته باشیم هرنوع حمله به نیروهایمان از طرف دشمنان در قالب این چهارچوب فکری میگنجد که ما آنجا هستیم برای دفاع از منافع ملی خودمان. بنده این رویکرد را قبول ندارم اما نظر بنده اهمیتی برای مسئولان تصمیم گیر ندارد زیرا آنها این موضوع را قبول دارند و در حال اعمال این رویکرد هستند. نکته مهم این است که نتایج یک سیاست باید در خروجی آن مورد ارزیابی قرار گیرد. در حقیقت ما به نیت افراد کاری نداریم و یا اینکه این سیاست چقدر درست است یا خیر، بازهم آنچنان مهم نیست. آنچه که در ارزیابی سیاست خارجی انجام میگیرد نتایج اعمال است. یعنی مجموعه اقداماتی که انجام شده آیا موجب بالا رفتن امنیت ملی برای کشور شده است؟ آیا موجب رشد و افزایش منافع ملی شده است؟ اگر پاسخ مثبت باشد، این سیاست درست است اما اگر پاسخ سؤال منفی باشد باید در سیاستها تجدید نظر صورت گیرد. اینکه عدهای میپندارند انجاموظیفه میکنند و به نتیجه هم چندان توجه ندارند موردقبول مردم نیست. هر سیاستی که اتخاذ میشود باید دارای ارزیابی عملکرد در یک چارچوب منطقی و عقلانی باشد که آیا این سیاست توانسته منافع ملی را تأمین کند یا خیر. اگر تأمین کرده، کار درستی است و باید ادامه داشته باشد. اما اگر تأمین نشده است لازم است بازنگری و بررسی مجدد نسبت به آن صورت گیرد.
ارسال نظر