خاورمیانه و تنش های بی پایان
این موجز انعکاس حیرت نگارنده از انفعال روشنفکران ملی و منطقه ای پیرامون عدم پرداختن و تدبیر راهکارهایی برای نجات و رهایی شهروندان خاورمیانه از چالش هایی که «ریشه بومی ندارند»، است.
یقینا، درک و تحلیل شرایط خاورمیانه بسیار فراتر از توان و مجال یک موجز است. با این وجود نکاتی کلی و مختصر معطوف به این باور که دوزخ خاورمیانه ریشه های ملی و منطقه ای ندارد، بلکه عوامل و کشور های فرامنطقه ای(استعمارگران غربی و شرقی) به منظور غارت منابع انرژی خاورمیان، مقصران و سناریو نویسان اصلی دوزخ خاورمیانه هستند، است. توسل به خرد جمعی(ملی)؛ کاربردی، منطقی و سودمند ترین ابزار فهم تنش ها، فجایع، آسیب ها و درد و رنج بی پایان انسانها در خاورمیانه است. ظاهرا شهروندان و به ویژه نخبگان سیاسی در خاورمیانه، در رودخانه خروشان وقایع، ناتوان از کنترل شرایط، در حال حرکت هستند. فجایع غزه و کرمان مفاهیم انسانیت، مدنیت و اخلاق را تهی از معنی و کارکرد، کرد. در راستای درک دوزخ حاورمیانه، تبیین کلی و مختصری از مفاهیم اختلاف، تئاتر، عرصه روابط بی الملل، آنارشی و مدیریت ارایه می شود. تئاتر؟ به عبارتی، مفهوم تئاتر متشکل از سه عنصر نمایشنامه نویس، بازیگر و کارگردان است. به تعبیری کاربردی، «تئاتر مینیاتور مهندسی شده و غیر واقعی از واقعیت است». تئاتر به مثابه یک رسانه(فعالیت) ارتباطی معطوف به تبادل و انعکاس چالش ها، نیازها، آرزو ها، تمایلات و... حقیقی با هدف سرگرمی، تقویت اخلاق عمومی و سیاسی، انعکاس باید ها و نبایدها و... است. اختلاف؟ اختلافات، تنش ها و درگیرها میان موجودات در زیست طبیعی بطور کلی دو دلیل یا ریشه دارد. یک، هنگامی که گرسنه باشند و دو، در شرایطی که احساس خطر یا ناامنی کنند. بنابراین، تهدید منافع و امنیت به مثابه بستر انواع نیازهای(طبیعی، روانشناختی و اجتماعی) انسانی، سرچشمه اختلافات میان افراد، گروها و ملت هاست. به عبارتی، «تضاد. منافع» میان افراد، گروه، جناح ها و کشورها دلیل و ریشه انواع اختلافات و تنش هاست. آنارشی؟ به بیانی کاربردی و منطقی، شرایط یا رفتار فردی و جمعی که فاقد نوعی نظم و غیر قابل درک و غیر قابل پیش بینی باشد، بی نظمی، هرج و مرج یا آنارشی، نامیده می شود. به عبارتی، بی نظمی(آنارشی) و نظم و انضباط، دو ویژگی شرایط، رفتار و عملکردهای انسانی، گروهی، سیاسی و... است. به تعبیری فهم امور و پدیده های انسانی، اجتماعی و طبیعی تابع و برآیند رفتار و عملکرد منظم پدیده هاست. از آنجاکه عالم قابل فهم تابع قاعده علت و معلول است، پس، معمولا امور و پدیده ها به شکلی منظم و قاعده مند ظهور و بروز پیدا می کنند. بنابراین، می توان ادعا شود، آنارشی(دوزخ خاورمیانه) در امور انسانی، اجتماعی و روابط بین کشورها، ناشی از «مهندسی هدفمند» و نه دلایل طبیعی است. مدیریت؟ به بیانی کلی و کاربردی، مفهوم مدیریت معطوف به کنترل، چیدمان و هدایت انواع منابع، ذخایر، دارایی ها، تخصص ها و توانایی های انسانی، اجتماعی و طبیعی در راستای تهیه و تامین انواع نیازهای طبیعی، روانشناختی و اجتماعی شهروندان است. به تعبیری، مدیریت فعالیت معطوف به تحقق اهداف گوناگون انسانی و اجتماعی است. روابط بین بین الملل؟ به بیانی کاربردی، «عرصه روابط خارجه یک بازار بزرگ است». در عرصه روابط بین الملل، همانند بازارهای کوچک و بزرگ شهری، انواع نیازهای طبیعی، روانشناختی و اجتماعی «داد و ستد» می شود. به عبارتی، به دلایل طبیعی کشورها از تهیه و تامین برخی نیازهای خود ناتوانند، به همین دلیل محصولات، توانایی ها، منابع، دارایی ها و... خود را برای بدست آوردن آنچه ندارند و نیاز دارند، با دیگر کشور ها مبادله می کنند. اگر بپذیریم که عرصه روابط خارجه یک بازار بزرگ است، آنگاه، باید گفته شود که بازار محل داد و ستد و نه «زمین کیک بوکسینگ» که در آن بازیکنان با «مشت و لگد» به یکدیگر آسیب می زنند، است. آیا عرصه روابط میان کشورهای خاورمیانه یک بازار است یا یک زمین بوکس بازی؟ برای پاسخ به این پرسش نیازی نیست تحصیلات آکادمیک یا کارشناس متافیزیک باشیم. پرسشی که باید مطرح شود اینکه چرا خاورمیانه تبدیل به زمین کیک بوکسینگ شده است؟ آیا شهروندان خاورمیانه از تنش ها، اختلافات، جنگ ها و... منفعت برده و می برند؟ یا کدام دولت ها و گروها از تنش های در خاورمیانه سود می برند؟پر بیراه نیست اگر شهروندان خاورمیانه را ثروتمندان فقر بنامیم. چراکه، با وجود انواع و انبوه منابع، ذخایر انرژی و معادن، کشورهای خاورمیانه از ثروتمند ترین کشورهای جهان هستند. اما با این وجود، بخش قابل توجهی از شهروندان خاورمیانه در فقر بسر می برند. چرا؟ به عبارتی، چرا کشورهای ثروتمند باید شهروندان فقیر داشته باشند؟ برای درک دوگانه خاورمیانه ثروتمند و شهروندان فقیر، لازم است تا نقش استعمارگران غربی و شرقیِ فرامنطقه ای در انواع بحران های بی پایان، درک کرد. به عبارتی، آیا ارتباطی میان ثروت های خدادادی در خاورمیانه، درد و رنج بی پایان شهروندان و فجایع، تنش ها و اختلافات بی پایان در خاورمیانه وجود دارد؟ آیا خطاست اگر تصور شود که بخش بزرگی از تنش ها در خاورمیانه ریشه های فرامنطقه ای(غربی و شرقی) و مهندسی شده، دارد؟ اگر استدلال ارایه شده مبنی بر اینکه «تضاد منافع ریشه اختلافات و تنش ها ست»، کاربردی و منطقی تلقی شود، آنگاه، به عنوان مثال، ایران، عربستان، عراق و... با توجه به انبوه اشتراکات دینی، فرهنگی ، تاریخی و ثروت های سرشار خدادادی، چه «تضاد منافع واقعی»، می توانند با یکدیگر داشته باشند؟ آیا خطاست اگر تصور کنیم که میان هدر دادن ثروت های ملی در خاورمیانه، برای خرید تسلیحات از شرکت های غربی و شرقی و انواع تنش های بی پایان رابطه ای علت و معلولی وجود دارد؟ به عبارتی، آیا خطاست اگر ادعا شود، که انبوه و انواع تنش ها و «فجایع(غزه) در خاورمیانه»، نه ریشه های بومی، بلکه مهندسی شده و طبق یک سناریو که توسط استعمارگران غربی و شرقی نوشته و با همراهی برخی عوامل بومی کارگردانی و اجرا می شود، دارند؟ در عرصه روابط بین المللِ فاقد نظم حقوقی، ایران «هیچ» دوست و دلسوزی ندارد. بقا در جهان مبتنی بر رقابت بی رحمانه و به شدت متلاطم، بدون حکمرانی مبتنی بر اهداف ملی و ملزومات علمی، صنتعی، دفاعی و... یک رویاست. بی شک به منظور تحقق امنیت، توسعه، بقاء و اقتدار ملی، «مدیریت کلان سیاسی باید انعکاس و تبلور. خرد، اراده و منافع جمعی» باشد. در غیر این صورت آینده کاملا قابل پیش بینی است.
*کورش الماسی
فعال رسانه ای
ارسال نظر