مقابله با آسیبهای اجتماعی
با یک بررسی نظری و محاسبه سرانگشتی می توان نتیجه گرفت که اکثریت غالب جرایم چه در مسیرهای مالی و چه در راستای جنایی ناشی از ضعف تربیت و فقدان مدیریت رفتاری ما انسانهاست.
والدین بهعنوان اولین مربیان تربیتی و نخستین الگوهای رفتاری معمار اصلی تربیت و رفتار ما هستند. هرگونه کاستی در مصالح تربیتی ما اعم از گفتار و رفتار و بنای رشد شخصیت ما را به تاخیر میاندازند. نشستن و برخاستن خوردن و آشامیدن اجزای تربیتی ما بوده و ریتم رشد یا توقف آن را تنظیم می نمایند. از بدو ورود به جامعه بیرون از خانه بازی بهعنوان شغل وحرفه ما و اسباب بازی اعم تفکیک جنسیتی بهعنوان ابزار کار ما تا حدود قابل توجهی نشانگر قریحه و ذوق هنری ما خواهد بود. پیمان های مشترک دوستی در دوران سنی مختلف میتوانند نشان دهنده نقاط مشترک فکری ما یا وجوه تمایز و تفکیک سلایق ما خواهند بود. گام بعدی فصل ورود به مدرسه و آغاز کسب دانش ما خواهد بود. دوستان جدید آموزگاران تازه در محیطی فرا خانه ما را احاطه کرده گام و به گام مارا بالا می برند. تاچشم به هم بزنیم از محیط درس و مشق جدا شده و دانشگاه دالان ورود ما به جامعه میشود. حرفه آموزی ما را بهسوی واقعیات برده و کم کم زندگی را به ما می آموزد. پیدا شدن موهای سفید برسر و چین و چروک بر صورت وزش نسیم پاییزی را به ما یادآوری می نماید. با اندک جابه جایی خانواده محاصرمان کرده و زنگ بارش رحمت را گزارش می دهد. با اندکی دقت و امعان نظربه این نتیجه می رسیم که در هر قسمت از زندگی علاوه بر روندی نوظهور در ترقی و رشد و یا شکست و تلخکامی کلاس جدیدی از رفتار آغاز می کنیم. گاهی کوچکترین اخم خشمگینمان ساخته و به واکنش های شدید وادارمان می سازد. زمانی تبسمی ساده و آرام مارا به شادترین خنده ها وادار می سازد. گاهی کوچکترین کم توجهی به خشم و فریاد وادارمان می نماید. گاهی بهخاطر جای پارک خودرو مرتکب قتل شده در کنار بستن دفتر حیات یک انسان دیگر ناباورانه بسوی مرگ گام برمیداریم. چرا؟ غیراز ضعف ارکان تربیتی و فقدان مهارتهای زندگی چه عواملی تا این اندازه در سرنوشت و مرگ وزندگی ما دخیل میباشد. کاش به جای مباحث بدون ضرورت و درسهای دور از نیاز گفتمانهای اساسی به فرزندان جامعه از زن ومرد آموخته شوند. انبوه زندانیان که نگهداری و مراقبت از آنها هزینههای هنگفتی به جامعه تحمیل مینماید. آسیبهایی که از غیبت سرپرست خانواده چه پدر و چه مادر به بقیه وارد میشوند؛ گاهی قابل ارزیابی و سنجش نیستند. چرا نهادهای آموزشی و تربیتی به فکر آموزش مهارتهای زندگی در سطوح و درجات مختلف نیستند؟ به عنوان یک معلم که چهل سال از عمر خود را صرف پژوهش و تعلیم نموده ام؛ صادقانه عرض می کنم که ظاهرا خیلیها بسیاری از مفاهیم را فراموش نمودهایم. بیایید یکبار دلسوزانه مفاهیم و روش های لازم را مرور کنیم.
*مجید ابهری
آسیبشناس
ارسال نظر