پای صحبتهای الهام فخاری، عضو پیشین شورای شهر تهران؛
نگاهی روانکاوانه به آتشسوزی بیمارستان گاندی
آرمان ملی: هرچند آتشسوزی بیمارستان گاندی، تلفات انسانی گزارششدهای به دنبال نداشت، اما بدون شک موجی تالم خاطر شهروندان و افزونشدن، بیداری و نیز شعله کشیدن اضطراب نهفته درونشان شد؛ اضطرابی که زیستن در شهر و زیر سایه ساختمانهای ناایمن آن را از کنج فراموشخانه ذهن بیرون میکشد تا در کنار اضطرابهای و استرسهای انشعابیافته از غم نان، جان را هم به چالش بکشد.
از روز پنجشنبه که بیمارستان مذکور در تهران آتش گرفت، بحثها و نظرات متفاوتی هم در خصوص آن و عمدتا در لزوم رسیدگی به وضعیت ساختمانهای ناایمن مطرح شده است اما کمتر به ابعاد روانی و روانشناختی این حادثه و حوادثی نظیر آن توجه شده است.
الهام فخاری، عضو پیشین شورای شهر تهران در پنجمین دوره آن، روانشناس و استاد دانشگاه اما با نگاه تیزبین روانشناسانه خود به روانکاوی این ماجرا پرداخته است.
او کلام را اینگونه آغاز میکند که «واژههای درد، آسیب، رنج و ترس گویای تجربههای زیست بدنی-روانی و فردی و گروهی هستند. گیرندههای درد در سراسر بدن پراکندهاند و در برخی اندامها پرشمار و فشردهتر هستند. تجربه درد که با انتقال پیام به مغز ادراک میشود در بسیاری موردها برای آن است که فرد خودآگاه یا ناخودآگاه موقعیت خود یا رفتاری را تغییر دهد.»فخاری میپرسد: «آیا همه ما هنوز لحظه به لحظه شعلههای پیشرونده آتش و پیچیدهتر شدن وضعیت در آتشسوزیهای سالهای پیشین در خیابان جمهوری تهران را به یاد داریم؟ آن فروریختن هولناک ساختمان متروپل، و ... را چه؟ آیا درد آن تجربههای دهشتناک را درک کردیم؟»
از کدام تجربه زیسته برای تکرار نشدن استفاده کردهایم؟
عضو پیشین شورای شهر تهران، معتقد است: « ساختار عصبی(مغز و مسیرهای عصبی و گیرندههای حسی) بدن این توانایی را به ما میدهد که نسبت به نشانهها و اثر عاملهای پیرامونی حساس باشیم و فاصله یا شدت رویدادهای آسیبزا پیش از رخ دادن تغییر دهیم، گاهی هم حتی بتوانیم موقعیت خود را تغییر دهیم و از خطر جان بهدر ببریم.»
به گفته الهام فخاری «مغز پیشرفته به ما حافظه برای یادآوری و تجربه برای ما قدرت تغییر از راه آموختن داده است. با این همه زندگی امروز ما چقدر از تواناییهای مغز و هوشمندی اثر پذیرفته است؟ بازتجربه تصادفها، آتشسوزی یا ویرانی ساختمانهای بزرگ در کشور ما نشانه تلخی است از دردی که گویا درست منتقل و پردازش نشده است یا درسی که نیاموختهایم.»
اما اگر سامانه درد به درستی کار نکند چه؟ این روانشناس و استاد دانشگاه، میگوید که در چنین مواقعی، شما نه تنها خطر را درک و از تجربه دوباره پیشگیری نمیکنید بلکه از حافظه خود برای پیشگیری از درد و رنج و آسیب بهره نمیگیرید.
او ادامه میدهد که «یک تفاوت بزرگ جامعه توسعهیافته و بالنده با جامعه توسعه نیافته، آموختن ارزش زندگی، سازماندهی تواناییهای فردی و گروهی برای بهبود زندگی و تلاش برای کاهش رویدادهای آسیبزاست.»
فخاری خواسته است که «خودمان مقایسه کنیم که از کدام دردمان، از کدام تجربه رنجآور و از کدام آسیبدیدگی خواسته و توانستهایم بیاموزیم و برای تکرار نشدنش کار اثربخشی انجام دادهایم؟»
عضو پیشین شورای شهر تهران در وصف نیاموختن ارزش و قدر زندگی میگوید: « بارها درد از دست دادنها روان و جانمان را تکه پاره کرده ولی هنگامی که پشت فرمان مینشینیم، یا اداره امور بهدست میگیریم یا با مسالهای روبهرو میشویم در بهیاد آوردن بایدها و نبایدها، در رعایت و انجام درست کارها و در پیشبرد امور دچار کاستی، سرهمبندی و منفعتخواهیهای کوتاهمدت هستیم و از تواناییهای مغز هوشمند و پیشرفته انسانیمان برای پاسداری از زندگی بهره نمیگیریم.»
او میگوید: «برخلاف شعارهای فردی و گروهیمان مدیریت و جامعهای که به ورطه سرهمبندی، ظاهرسازی، قانونگریزی، و منفعتطلبی و آسانگیریهای کوتاهمدت باشد نمیخواهد و نمیتواند از جان و دارایی و فرصتها و موقعیتها و آب و خاک خود درست و بهجا استفاده و مراقبت کند.»
این استاد دانشگاه میخواهد که «زندگی روزمره خود را بازخوانی کنیم، بر سر خودمان و دیگران چه آوردهایم؟»
آتشسوزی گاندی؛ ترجیح منفعت کوتاهمدت بر خیر عمومی
به گفته فخاری «همواره بخشی از جامعه دچار کوتاهنگری در تحلیل اکنون، کمبود پیشبینی و محدود بودن گستره دید در پیشبینی آینده هستند، بخش دیگری چنان درگیر امور روزمره و گذران زندگی سخت میشوند که نمیتوانند برای مسالههای پیچیدهتر کاری کنند. در هر سازمان یا نهاد کوچک و بزرگ این مدیران هستند که باید برای پاسداری از جان و منافع فردی و جمعی هشیار و هوشمندتر باشند، نسبت به نشانهها هشیار، مراقب آستانه تحریک درد و در پی سازوکارهای پیشگیری از خطر و آسیب سیاستگذاری، اجرا و نظارت کنند. وقتی قانون در مفهوم درست و کاربرد بهجا برای حفظ عادلانه جان و مال و توان مردم تنظیم شده باشد، باید برای اجرای قانون ضمانتهای عملی پیشبینی کرد و در راستای پاسداری از حق همگانی، بر اجرای درست قانون نظارت داشت.»
این روانشناس، ازجمله مهمترین قانونها و مقررات را مربوط به ایمنی و سلامت شهروندان میداند که توسط نهادها و انجمنهای تخصصی، نظامهای صنفی، و نهادهای قانونگذار و مقرراتنویس تخصصی و شهری تنظیم و مصوب شدهاند.
به گفته او «یکی از برجستهترین چالشها میان مدیریت شهر-روستا و شهروندان همواره چگونگی اجرا و رعایت مقررات ساختمانی، ایمنی، پیشگیری از حادثه و حوزه سلامت است. تکرار آتشسوزی پیشرونده و هولناک در ساختمان بیمارستان گاندی یک تجربه آتشین دیگر از سهلانگاری، بیتوجهی، و ترجیح منفعت کوتاهمدت بر خیر عمومی و منافع درازمدت است. شوربختانه این سهلانگاریها و دور زدن مقررات از سوی برخی افراد مدیر، متخصص، سرمایهدار و برخوردار از فرصتهای ویژه صورت میگیرد. آیا ما انفجار هولناک ساختمان ناایمن سینا اطهر را فراموش کردهایم؟»
ما با کاستیهایی در ضمانت اجرای مقررات روبهرو بوده و هستیم
الهام فخاری توضیح میدهد که «هر نوبت اخطار یا ابلاغ در زمینه ایمنی، ساختمان، مقررات شهری و ... محصول یک پیگیری پیچیده و روندی فرساینده بوده و بدتر اینکه هیچ کدام از این ابلاغها اثرگذار نبوده است. ما با کاستیهایی در ضمانت اجرای مقررات روبهرو بوده و هستیم که دست افراد یا نهادهای خطاکار و سهلانگاری را در ادامه دادن به رویه نادرستشان باز میگذارد.»
به گفته او «چون توان اقتصادی مردم به شدت کاهش یافته و از سویی وضعیت خدمات بهبودی نداشته، شوربختانه بیمار/مشتری/مراجعهکننده چندان حق انتخاب ندارد.»
این استاد دانشگاه ادامه میدهد: «بنابر بر گزارش سخنگوی محترم سازمان آتشنشانی تهران چند نوبت ابلاغ کتبی درباره خطرآفرین بودن وضعیت این سازه انجام شده ولی اقدام موثری از سوی بیمارستان صورت نگرفته است. مدیران و متولیان چند ساختمان، نهاد، خانه، مغازه و ... دیگر در شهرهای ما اخطار و ابلاغ دریافت کردهاند ولی اقدام موثری انجام ندادهاند؟ به زندگی روزمره خود نگاهی دوباره بیندازیم.»
نیازمند درنگ جدی در بازتعریف معنای قانون هستیم
او میافزاید:«گرچه ما امروز در شرایطی به سر میبریم که حتی در مواردی بسیار سلیقهای ،مقررات دارد از مفهوم و کارکرد تعریفشده خود معوج و به ابزاری برای فشار تبدیل میشود، ولی چون بیتوجهی سلیقهای به مساله ایمنی پیامدهایی بسیار سنگین و هولناک برجا میگذارد باید بازخوردهای خود را تغییر دهیم.»
فخاری میگوید: «بیشتر ما برداشتمان از اجرای قانون، نوعی فشار سلیقهای است و در برابر آن مقاومت میکنیم. چه بسا ما نیازمند درنگ جدی در بازتعریف معنای قانون(به مثابه ابزار تامین حقوق و منافع همگان و نه اعمال فشار برخی بر دیگران) باشیم، نیازمند آموختن درک درست از درد و رنج هستیم تا بتوانیم درد و رنج دیگران را هم معتبر بشماریم و در رعایت قانون به نفع همگان همکاری کنیم، نیازمند توسعه دریافتمان از منفعت و سود، بلندمدت و فراگیر نه کوتاهمدت و خودمحورانه، هستیم. اگر توانایی درک منافع بلندمدت و پیشبینی نداریم مدیریت کاری را نپذیریم و اگر کسی مسئول انجام کاری میشود در مسیر پیشبرد قانونی کارها یاریگر باشیم نه این که سنگ بیندازیم.»
به اعتقاد این عضو پیشین شورای شهر تهران: «مورد بیمارستان گاندی تهران یک هشدار مشخص به همه است؛ از مدیران و کارمندانی که در برابر تخلف ها سکوت یا مماشات میکنند، تا افراد و نهادهایی که رسیدگی به وضعیت پرخطر را به تعویق میاندازند.»
جوری که باز هم پرسنل جان بر کف آتشنشانی کشید
به گفته عضو پیشین شورای شهر تهران: شمار زیادی از ساختمانها در تهران و برخی کلانشهرها ناایمن هستند، سازندگان و مالکان به چرایی و چگونگی اجرای قوانین و مقررات بیتوجهی میکنند، منافع کوتاهمدت و گذران این زندگی پرمصیبت را بر رنج آموختن و تغییر ترجیح میدهند و گمان میکنند میشود در یک کشتی سوراخ شده آتشگرفته کسی باری به مقصد برساند. اگر نخواهیم بفهمیم که این آتش کجفهمی قانون، سهلانگاری در انجام مقررات، بیحافظهای تاریخی، و تکرارهای تلخ دردها و خوی منفعتطلبی کوتهنظرانه دارد جامعه ما و آینده کشور را به خطر میاندازد، اگر تغییری در رفتار و رویهها ندهیم پس این های و هویها ناشی از درد و فهم خطر نیست، چون درکی از درد و خسارت نداشتهایم.
الهام فخاری میگوید: جور خودخواهی و کوتهنظری برخی، که ازقضا هم سرمایهدار و هم تحصلیکرده هستند، را در آتشسوزی بیمارستان گاندی باز هم نیروی متخصص و در فشار و جانبرکف آتشنشان و اورژانس بر دوش کشیده همانها که در شرایط حداقلی باید بهترین عملکرد را داشته باشند و همه انتظار به دل آتش زدن از ایشان دارند ولی این راهش نیست. بیایید تصمیم بگیریم برای بازنگری در بازخوردها، اندیشیدنها و رفتارهایمان کاری کنیم.
ارسال نظر