دکتر پیروز مجتهدزاده در گفت وگو با «آرمان ملی»:
پافشاری روی یک موضع فرصت دگردیسی را میگیرد
آرمان ملی- احسان انصاری: چرا سیاست خارجی ایران در طول دهههای گذشته دچار دگردیسی نشده است؟ این سوالی کلیدی است که در همه دولتهای پس از انقلاب اسلامی مطرح شده اما هنوز بی جواب مانده است.
سیاست ورزی دولت های پس از انقلاب در عرصه بین المللی در دولت های مختلف شکل متفاوتی داشته است.به عنوان مثال میزان تنش ایران با کشورهای منطقه و جهان در دولت اصلاحات در پایین ترین و در دولت احمدی نژاد در بالاترین میزان خود قرار داشت. کار دولت احمدی نژاد در عرصه بینالمللی به جایی رسید که پرونده ایران در آستانه ورود به ماده هفت سازمان ملل و شکل گیری یک جنگ تمام عیار نظامی قرار گرفت.از سوی دیگر سیاست خارجی ایران در طول سالهای گذشته بیش از آنکه ایجابی و تفاهمی باشد سلبی و تقابلی بوده است. رویکردی که شاید در دهه ابتدای انقلاب با توجه به فضای انقلابی کشور طبیعی به نظر می رسید اما ادامه آن به مدت چهار دهه زیاد علمی به نظر نمی رسد.این در حالی است که در دولت ابراهیم رئیسی نیز همان روند گذشته در حال ادامه یافته است و تغییری در آن ایجاد نشده است.نتیجه این وضعیت نیز افزایش تنش با کشورهای منطقه و جهان بوده است. به همین دلیل«آرمان ملی» برای تحلیل و بررسی این موضوع با دکتر پیروز مجتهدزاده، تحلیل گر روابط بینالملل گفت وگو کرده است که در ادامه میخوانید.
*رویکردی که جمهوری اسلامی در سیاست خارجی دنبال می کند با چه چالشها و فرصتهایی برای ما همراه بوده است؟چرا در دهه های گذشته ما نتوانستهایم مبانی سیاست خارجی خود را بازتولید کنیم؟
پس از پیروزی انقلاب اسلامی کسانی رویکرد سیاست خارجی را تدوین کردند که در کار خود حرفه ای نبودند.این در حالی است که ما در گذشته دارای دیپلماتهای کارکشته و حرفه ای بودیم.کسانی که سیاست خارجی کشور را طراحی کردند این سیاست ها را مبتنی بر واقعیت ها طراحی نکردند و بلکه براساس ایده آل ها و آرمان هایی که در نظر داشتند این کار را انجام دادند.نکته دیگر اینکه این افراد براساس ایدئولوژی که داشتند علیه برخی کشورها اطلاعات جمع کردند و این کشورها را در لیست سیاه خود قرار دادند که نباید با آنها ارتباط برقرار کرد. جمعآوری این اطلاعات نیز در راستای آرمانها و اهدافی بود که پس از انقلاب برای خود طراحی کرده بودند و زیاد با واقعیتهای بیرونی انطباق نداشت.در این مقطع زمانی مفهوم «انقلابی بودن» ملاک و معیار رویکرد سیاستورزی در عرصه بینالمللی قرار گرفته بود.در نتیجه کار از دست متخصصان و کسانی که از دانش کافی در زمینه بینالمللی برخوردار بودند خارج شد و به دست کسانی افتاد که آرمانهای خود را به صورت ایدهآل دنبال میکردند.در این مقطع زمانی دکترین صدور انقلاب اسلامی به دیگر کشورهای منطقه در دستور کار جمهوری اسلامی قرار گرفت. هدف اصلی این رویکرد نیز حمایت از مستضعفان جهان اعلام شد.در نتیجه در ابتدای پیروزی انقلاب ایدهآلها به جای واقعیتها قرار گرفت. نکته قابل توجه اینکه دقیقا از همین نقطه بود که قطار سیاست خارجی از روی ریل واقعیتها خارج شد.
*با توجه به اینکه پس از انقلاب دیپلمات های زیادی تربیت شدند باید شرایط به سمتی می رفت که افراد متخصصتر در سیاست خارجی مورد استفاده قرار بگیرند. چرا در عمل چنین اتفاقی رخ نداد؟
در این زمینه از یک طرف افراد مقصر بودند و از طرف دیگر رویکردها و سیاست گذاری ها دارای اشکال بود.اگر سیاست گذاری ها صحیح بود و متولی حرفه ای داشت هنگامی که یک وزیر امور خارجه برخلاف منافع کشور رفتار می کند مورد بازخواست و تنبیه جدی قرار می گرفت.در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد کتابی در کشور منتشر شد که حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه ایرانی را زیر سوال برده بود. بنده در همان زمان در نامه ای به مجلس شورای اسلامی شکایت کردم و خواستار برخورد جدی با مسببین چاپ این کتاب شدم.بدون شک اگر رییس جمهور و وزیر خارجه از تخصص کافی در زمینه سیاست خارجی و تحولات ژئوپلیتیک برخوردار بودند هیچ گاه اجازه چاپ چنین کتابی را نمی دادند.
هاشمی رفسنجانی تلاش کرد چهره معتدل و روبه توسعه ای از ایران به جامعه جهانی نشان بدهد و به همین دلیل تلاش کرد رویکرد مثبت وسازنده در روابط ایران و کشورهای مختلف جهان در پیش بگیرد.هاشمی به خوبی این مسأله را تشخص داده بود که کلید حل بن بست روابط خارجی ایران با کشورهای منطقه و جهان عربستان سعودی است. به همین دلیل نیز بدون توجه به هجمه های دیگران کار صحیح و عقلایی را انجام داد و به عربستان سفر کرد
*چرا سیاست گذاری ها در سیاست خارجی کشور اصلاح نشد؟
کسانی در زمینه سیاست خارجی کشور سیاستگذاری می کردند که گمان می کردند دو دوتا می شود پانصد.این در حالی است که در سیاست خارجی همه چیز باید مبتنی بر واقعیت و بدیهیات باشد.انتخاب برخی رویکردها از ابتدا اشتباه بود و به مرور زمان نیز اصلاح نشد. هنگامی که رویکردی از ابتدا اشتباه انتخاب شود اصلاح آن کار ساده ای نیست. ضمن اینکه اراده ای نیز برای اصلاح این رویکرد ها وجود نداشت.در نتیجه اشتباهات سیاست خارجی ما روزبه روز بیشتر شد و وضعیت پیچیده تری به خود گرفت.در دهه شصت شرایط به شکلی پیش رفت که برخی ارتباط با عربستان سعودی را غیر قابل قبول می دانستند. با این وجود پس از رحلت امام خمینی(ره) این آقای هاشمی بود که تشخیص داد باید بین ایران و عربستان ارتباط حسنه وجود داشته باشد و به همین دلیل نیز پس از آغاز دوران ریاست جمهوری به عربستان سفر کرد. در این مقطع زمانی هاشمی رفسنجانی تلاش کرد چهره معتدل و روبه توسعهای از ایران به جامعه جهانی نشان بدهد و به همین دلیل تلاش کرد رویکرد مثبت وسازنده در روابط ایران و کشورهای مختلف جهان در پیش بگیرد.هاشمی به خوبی این مسأله را تشخیص داده بود که کلید حل بنبست روابط خارجی ایران با کشورهای منطقه و جهان عربستان سعودی است. به همین دلیل نیز بدون توجه به هجمههای دیگران کار صحیح و عقلایی را انجام داد و به عربستان سفر کرد.هاشمی میدانست که عربستان از یک طرف تحت تسلط آمریکاست و از سوی دیگر روی عربهای منطقه تسلط دارد. در نتیجه اگر قرار باشد گشایشی در روابط خارجی ایران صورت بگیرد باید با کلید عربستان این اتفاق رخ بدهد.در نهایت نیز با این کلید روابط ایران با کشورهای منطقه و جهان شکل مطلوبی به خود گرفت.
*اغلب انقلابهای قرن بیستم تا مدت ها روی مواضع خود نسبت به دشمنان خود ایستادگی کردند و در دراز مدت قدرت بازتولید و دگردیسی را از دست دادند. آیا انقلاب ایران نیز فرصت دگردیسی در عرصه بین المللی داشت؟آیا این فرصت دگردیسی از بین رفته است و یا هنوز می توان نسبت به آینده امیدوار بود؟
انقلابهای ایدئولوژیک که از بالا به پایین به مسائل نگاه می کنند به سختی تغییر می کنند و دچار دگردیسی می شوند.این در حالی است که متفکران و اندیشمندان زیادی در زمینه روابط بین المللی در ایران وجود دارد. با این وجود برخی گمان میکنند تنها با تقابل و تخاصم با دشمن باید سیاست های خارجی کشور قوام و دوام داشته باشد. به همین دلیل نیز اگر واژه دشمن از ادبیات سیاسی آنها خارج شود شیرازه تفکرات آنها از هم فرومی پاشد.نکته مهم اینکه دلسوزان و کسانی که نسبت به این رویکرد انتقاد می کنند نیز به مثابه دشمن و بازیگران دشمن در عرصه داخلی نگاه می شود.سیاست خارجی ما به دلیل اینکه استعداد تحول را از خود گرفته دچار دگردیسی و تحول نمی شود.سیاست خارجی ایران به شکل از بالا به پایین شکل گرفته و به همین دلیل استعداد تغییر و تحول آن شکل نمیگیرد. در کوبا انقلاب سوسیالیستی کاسترو در نهایت به بن بست کشیده شد. کوبا همواره با آمریکا دشمنی می کرد. با این وجود در نهایت توسط آمریکا شکست نخورد و بلکه طبیعت ناقص و نارسای انقلاب کوبا انقلاب این کشور را شکست داد.انقلاب نباید توسط یک عده به همگان تعمیم داده شود. اگر این اتفاق رخ بدهد از روز نخست تعداد دشمنان آن از دوستانش بیشتر خواهد بود.سیاست خارجی که مبتنی برای رویکرد انقلابی شکل گرفته و ادامه پیدا کرده در عمل نمی تواند رویکرد دیگری داشته باشد.باید در سیاست خارجی افراد متخصصتر و با دانش روز دنیا نیز به کار گرفته شوند تا همچنان این در روی یک پاشنه نچرخد.تا زمانی که این رویکرد ادامه داشته باشند و همچنان از ورود تخصص و دانش به عرصه سیاست خارجی ایران جلوگیری شود نمی توان نسبت به تغییر رویکردها و به روز کردن آنها امیدوار بود.نکته جالب این است که این برخی از ملت ایران طلبکار هم شده اند.نتیجه این شده که برخی سیاست های اشتباهی که در گذشته و قبل از انقلاب در سیاست عرصه بین المللی وجود داشت به شکل دیگری تکرار می شود.
ارسال نظر