مصطفی اقلیما در گفتوگو با «آرمان ملی»:
رانتطلبی درون سیستمی آفت اصلاحات در ایران بوده است
آرمان ملی- احسان انصاری: چرا در حالی که همه دولتهای پس از انقلاب با شعار اصلاح امور و توسعه کشور روی کار آمدند اما در عمل این وعده به طور کامل محقق نشد؟ مهمترین موانع اصلاح امور و یا اصلاحات چه بوده است؟
«آرمان ملی» برای پاسخ به این سوالات از منظر جامعه شناسی با دکتر مصطفی اقلیما گفتوگو کرده است. این جامعهشناس معتقد است: « گرایش نخبگان فکری به فرصتطلبی، موج سواری و تمایل نخبگان حاکم به اقتدار گرایی در کنار کاربرد شیوههای انحصارطلبانه شرایط اصلاحات را در ایران سخت و دشوار کرده است. شاید گرایش برخی نخبگان رسمی به خشونت گرایی و شدت عمل در برخورد با مخالفان ناشی از سیاسی کردن فرهنگ و افراطیگری در گرایشهای ملی یا ایدئولوژیک باشد. با این وجود رفع مانع مزبور با رجوع به قانون اساسی میسر است. عوامزدگی نخبگان یکی دیگر از مشکلات فراروی اصلاحات است. در چنین شرایطی نخبگان دارای قدرت، به دلیل عدم ظرفیت مخاطبان خود و یا نخبهسالاری افراطی و گرایش به تشکیل الیگارشی قدرتمند نخبگان به عوامزدگی و عوامگرایی روی میآورند و یا به آفت دورویی به گونهای دچار میشوند که جامعه از فضای دموکراتیک فاصله میگیرد.» در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
همه دولتهای پس از انقلاب از جمله دولت سیزدهم به شکلهای مختلف با شعار اصلاح امور و توسعه کشور روی کار آمدند. چرا در عمل چنین اتفاقی بهطور کامل رخ نداد؟
خوداندیشی افراطی از آن لحاظ که موجبات از هم گسیختگی حاکمیت سیاسی و خدشه در انسجام دستگاه تصمیم گیری را فراهم میآورد از مهمترین بحرانهای فراروی ماهیت و اهداف اصلاحات به شمار میآید. این در حالی است که رابطه تقویت ساز و کارهای قانونی و نظارت بر عملکرد مسئولان و دست اندرکاران مملکتی میتواند تفکر اصلاحی را در درون جامعه سیاسی تحقق بخشد. از سوی دیگر رانت طلبی درون سیستمی از رهگذر دستیابی به قدرت سیاسی آفتی عمده به شمار میآید که نظام سیاسی را از درون دچار تهدید میکند. تلاش برای کسب رانتهای اقتصادی در فراسوی قدرت سیاسی هژمونی سیاست بر سایر حوزههای فرهنگ اقتصاد و اجتماع را سبب میگردد. همچنین سیاسی شدن دیوان سالاری و حزبی شدن دستگاههای اجرایی را در پی دارد و تزلزل و چرخش در آرای دیدگاههای نخبگان سیاسی را موجب میشود. این مهم میتواند ناشی از بحران هویت نسل نو باشد که به دلیل عدم شناخت جریانهای سیاسی و شخصیتهای انقلاب به نوعی به بیتفاوتی سیاسی روی آورند و یا از جنگ رسانهای وسایل ارتباط جمعی بیگانه که با بزرگنمایی ضعفها و دامن زدن به مشکلات به تضعیف نهادهای خاص و نامطلوب جلوه دادن دستاوردها مبادرت میورزند نشات گرفته باشد.
نخبگان جامعه چه نقشی در این ناتوانی داشتهاند؟
نخبگان سیاسی و فکری به عنوان حاملان و عاملان اصلاحطلبی در صورتی که اصلاحات را بر مبنای ارزشهای دموکراتیک پیش برند و دچار از خودبیگانگی یا بیگانگی نشوند، میتوانند به دستآوردهای قابل قبولی دست پیدا کنند. این در حالی است که چنین اتفاقی رخ نداده است. به همین دلیل باید برخی از موانع ادراکی و عملیاتی فراروی این اندیشه سازان و اندیشه پروران پردازش شود. گرایش نخبگان فکری به فرصتطلبی و موج سواری و تمایل نخبگان حاکم به اقتدارگرایی در کنار کاربرد شیوههای انحصارطلبانه شرایط اصلاحات را در ایران سخت و دشوار کرده است. شاید گرایش نخبگان به خشونت گرایی، ستیزه جویی و شدت عمل در برخورد با مخالفان ناشی از سیاسی کردن فرهنگ و افراطیگری در گرایشهای ملی یا ایدئولوژیک باشد. با این وجود رفع مانع مزبور با رجوع به قانون اساسی میسر است. عوام زدگی نخبگان یکی دیگر از مشکلات فراروی اصلاحات است. در چنین شرایطی نخبگانی که در قدرت حضور دارند به دلیل عدم ظرفیت مخاطبان خود و یا از سر قدرت طلبی، انحصارگرایی، نخبه سالاری افراطی و گرایش به تشکیل الیگارشی قدرتمند نخبگان به عوام زدگی و عوام گرایی روی میآورند و یا در آفت دورویی به گونهای دچار میشوند که جامعه از فضای دموکراتیک فاصله میگیرد. در چنین شرایطی سخن از اصلاحات به معنای اجرای خواست مردم قلمداد شده بدون اینکه با نگرشی همه جانبه به معنای هدایت ابعاد معنوی نیازهای مادی و استعدادهای فکری مردم در مسیری صحیح و یا فکری استراتژیک پروژه اصلاحات را دنبال کنند. این امر موجب میشود که برای جلب آرای سرگردان و جلوهدهی خود به دموکراتمنشی و فضاسازی برای گروههای مخالف اقدام کنند.
شما آفتهای نخبگان در قدرت را برای اصلاحات عنوان کردید. مهمترین آفتهای نخبگان و به خصوص روشنفکران بیرون از قدرت برای عدم موفقیت اصلاحات در ایران چیست؟
گسترش بخشی به حیطه خودی و انندراج روانشناختی آنان از اندیشههای غربی، الگوهای بیگانه، تفکرات سکولاریستی، جدایی دین از سیاست و نظریه لیبرال و از دیگر سو گرفتار شدن در دام فرمالیسم از جمله آفتهای روشنفکران بیرون از قدرت برای اصلاحات است. این مهم که ریشه در خودباختگی و والیناسیون فرهنگی دارد که موجبات مسخ هویت و خدشه در وحدت و انسجام ملی را فراهم میآورد که برای مقابله با چالشهای هویتی و فکری مزبور شایسته است جامعه پذیری بازگشت به خویشتن و باور اعتماد و اتکا به هویت اصیل خویش تحقق یابد. همچنین شایسته است روشنفکران نخبگی را در متمایز و متفاوت بودن از مردم تلقی نکنند بلکه در عین هم خویشی و هم زبانی با تودهها از آگاهی و امتیازات فکر بومی و روزآمد برخوردار باشند. از سوی دیگر عدم تحقق فرآیند اجتماعی شدن یکی از مشکلات اصلاحات در ایران بوده است. در چنین شرایطی آحاد جامعه توان انطباق پذیری با قوانین رفتار نظام باورها و بازخوردهای اجتماع را ندارند. در این باره فردگرایی و ذهن گرایی دو مانع عمده فکری و اجتماعی در فرآیند اصلاحات خودباختگی نسل جوان در برابر جهان گرایی فرهنگی به شمار میآیند، چراکه گاه یک جامعه هنوز فرآیند گذار از فرد به شخص را طی نکرده است.
چالشهای اقتصادی به چه میزان در عدم موفقیت اصلاحات در ایران نقش داشته است؟
بدون تردید یکی از مهمترین دلایل عدم توفیق اصلاحات در ایران چالشهای اقتصادی بوده است. شکاف طبقاتی ناشی از گسترش فقر و بیکاری پنهان و کمبود نقدینگی و بالا بودن نرخ تورم به شکل وسیع در جامعه از جمله آسیبهای جدی اصلاحات در ایران بوده است. بیبرنامگی اقتصادی یا عدم دقت در برنامه ریزیها و نبود سیاستی واحد و مشخص در اقتصاد کشور تبعاتی منفی بهویژه کاهش تولید ناخالص سرانه ملی ناشی از هدر رفتن منابع و نیروی انسانی و عدم بهرهوری بهینه از آنها را در پی دارد. از سوی دیگر عدم رابطه اقتصادی با کشورهای مختلف جهان و چالشهای مبتنی بر تنشهای بینالمللی که پیامدهای اقتصادی برای کشور دارد نیز در این زمینه حائز اهمیت است. از سوی دیگر باید توجه شود افزایش مشکلات اقتصادی باعث میشود که میزان آسیبهای اجتماعی ازجمله طلاق و اعتیاد افزایش پیدا کند. فقر با گران کردن کالاهای مورد نیاز مردم ریشهکن نمیشود. فقر زمانی از بین میرود که مردم درآمدی متناسب با تورم موجود در جامعه داشته باشند. اگر در سالهای گذشته فقر بیشتر شده به دلیل این است که حقوقی که به مردم داده شده بر اساس تورم موجود در جامعه نبوده است. این در حالی است که جهتگیری دولت به سمتی است که احتمال دارد در سال آینده تورم بیشتر شود.
با توجه به شرایط موجود به چه میزان نسبت به اصلاح امور در آینده امیدوار هستید؟
اصلاحات باید نشات یافته از ارزشهای درونزا باشد تا سامان بخشی به اوضاع عمومی در چارچوب انسجام ملی صورت پذیرد. پردازش ذهنی و رفع عینی چالشهای فراروی کارآمدی نظام سیاسی در صورتی امکانپذیر است که محیط ادراکی و روانشناختی نخبگان با محیط عینی عملیاتی آنان سازگار و سیاستهای اعلامی آنان با سیاستهای اعمالی ایشان متوازن باشد. از سوی دیگر تفکیک بحرانها از تهدیدها و آسیبها امری ضروری است. اولاً باید شیوه برخورد با مسائل امنیتی و حیاتی از قبیل هویت ملی در مقایسه با آسیبهای اجتماعی متفاوت باشد. ثانیاً از اقدامی ناشایست که منجر به تبدیل تهدیدات و آسیبها به بحران میشود پرهیز شود. همچنین برای مقابله با چالشها و به تفکیک اصول و اولویت بندی ارزشها برنامهریزی صورت بگیرد. مدیریت اصلاحات زمانی از کارآیی و کارآمدی برخوردار است که کنترل پذیر و قابل مدیریت باشد. در این زمینه اساس به رسمیت شناختن رقبا و تحمل عقاید آنها، جلوگیری از بروز یا نضج جریانهای برانداز، ارتقای کارآمدی بر اساس شایسته سالاری، حل و فصل مشکلات معیشتی و رفاهی مردم، تدبیر امور مربوط به خدمات و رفاه عمومی، ارتقای کارایی دستگاههای اداری پاسخگو، پیگیری و نظارت بر حسن اجرای امور، ترجیح مصالح و منافع ملی بر منافع فردی گروهی و جناحی، انضباط و نظم پذیری و سازماندهی در توسعه اقتصادی و سیاسی از اهمیت بسزایی برخوردار است. در این صورت است که مردم حاکمان سیاسی را مصمم به رفع معضلات و گرفتاریهای عمومی و کوشا در ارتقای حیثیت اجتماعی آنان خواهند یافت. نکته مهم اینکه نبود بهره وری در ساختار اداری مهمترین مشکل اداری کشور است. عدم توجه به بهره وری و کارایی در ساختار اداری و استخدامی موجبات جایگزینی پارتی بازی شده است.
ارسال نظر