دکتر مصطفی اقلیما در گفت وگو با«آرمان ملی»:
کودکان کار در کشور متولی ندارند
آرمان ملی- احسان انصاری:کودکان کار یکی از چالش های اجتماعی جامعه است که زمینه ساز چالش هایی دیگر شده است.
گسترش این پدیده به حدی است که جوامع توسعه یافته و در حال توسعه را به یک اندازه به خود مشغول کرده است. این در حالی است که عواملی مانند نارسایی نهادهای اجتماعیکنندهای مثل خانواده و مدرسه، فقر اقتصادی خانوادههای کودکان خیابانی و ناتوانی آنها در انطباق با شیوههای زندگی شهرهای بزرگ، آلودگی و آسیبزا بودن محلات حاشیه شهری، فقدان نظارت کافی از سوی سازمانهای مسئول، و الگوهای نادرست کنش متقابل بین شهروندان و کودکان خیابانی، همه دستبهدست هم دادهاند تا پدیده کودکان خیابانی که عمدتا کودکان کار در خیابان هستند، کماکان بهعنوان چالشی جدی در بسیاری از شهرهای بزرگ کشور خودنمایی کند. در این زمینه و برای تحلیل و بررسی ابعاد این موضوع«آرمان ملی» با دکتر مصطفی اقلیما، جامعه شناس گفت وگو کرده است. دکتراقلیما معتقد است؛«در واقع مهمترین عوامل در بروز پدیده کودک خیابانی عبارت است از عوامل اقتصادی، بدرفتاری پدر، ناسازگاری با پدر و مادر، اعتیاد پدر و مادر، بدرفتاری مادر، جاذبه های شهری، فرار از تنبیه، جدایی پدر و مادر و فرار از مدرسه. بررسی ها نشان می دهد که مهاجرت از عوامل اثر گذار در بروز این پدیده است. بزرگترین مشکل خانواده های این کودکان فقر اقتصادی بوده و گرایش خانواده به ارتکاب به جرایم ارتباطی معنادار با بروز و گسترش این پدیده ندارد. همچنین گرایش به بزهکاری و رفتارهای بزهکارانه به گونه حاد و برجسته در این کودکان دیده نمی شود. بعد خانوار به گونه ای معنادار در بروز پدیده کودک خیابانی مؤثر است و بسیاری از کودکان خیابانی در خانواده های بر جمعیت زندگی می کنند. در این سنین مهمترین دگرگونی های عاطفی، شناختی و اجتماعی در فرد رخ می دهد و شوربختانه این کودکان که سرمایه های ملی و ارزشمند جامعه اند به گژرفتاری و تباهی کشانده می شوند» این گفت وگو را در ادامه می خوانید.
*وضعیت نابهنجار کودکان خیابانی سال هاست به عنوان یک چالش اجتماعی در ایران وجود دارد. چرا تاکنون اقدام مناسبی برای عبور از این چالش صورت نگرفته است؟
کودکان خیابانی به عنوان معضلی اجتماعی که هم خود مصداق آسیب اجتماعی است و هم زمینه ساز افزایش و گسترش آسیب های اجتماعی در جوامع امروز مطرح است. دو ویژگی برجسته که در تعریف کودکان خیابانی بر آنها انگشت گذاشته می شود گدایی و ولگردی است که هر دو بیشینه ای به در ازای تاریخ شهرنشینی دارد.این در حالی است که براساس تعریف یونیسف همه کودکانی که به سبب کمبود یا نبود نظارت پدر و مادر، دلبستگی به تحصیل و گذراندن اوقات در منزل ندارند و ناگزیر در خیابان ها کار و زندگی می کنند کودکان کار هستند. این کودکان در واقع کودکانی هستند که در پی درآمد برای خانواده در خیابان کار می کنند. میزان ارتباط این کودکان با خانواده متفاوت است و ممکن است این ارتباط روزانه یا حتی چند بار در سال باشد؛ اما به هر روی احساس وابستگی به خانواده در این کودکان وجود دارد. برای این کودکان خیابان همچون خانه است و دیگر افراد خیابانی برای آنان جای خانواده را می گیرند. این کودکان یا سرپرستی ندارند یا در صورت داشتن خانواده به علت های گوناگون زندگی در خیابان را امن تر از زندگی در خانه می یابند کودکان رها یا طرد شده و کودکان فراری نیز گاه به عنوان گروهی جداگانه مطرح می شوند اما چون در بسیاری از موارد راه بازگشتی ندارند و در مدتی کوتاه به کودکان خیابانی تبدیل می شوند.در ایران کودکان خیابانی به دو گروه کلی ساکن و مهاجر تقسیم می شوند بیش از ۶۵ درصد از کودکان خیابانی تهران را مهاجران تشکیل می دهند.
*کودکان خیابانی یکی از عوامل اصلی بزهکاری اجتماعی است. این وضعیت در ایران به چه صورت است؟
واقعیت این است که اکثر این کودکان در یک نگاه کلی در آستانه آسیب پذیری و رفتارهای ضد اجتماعی قرار دارند و بیشتر به ورطه بزهکاری می افتند. بسیاری از آنان برخی آسیب ها را تجربه کرده اند و به علت ارتکاب کارهای مجرمانه با پلیس و دیگر نیروهای نظارتی در گیر و سرانجام راهی زندان با کانون اصلاح و تربیت شده اند. در پژوهش های گوناگونی که در ایران انجام گرفته این کودکان به سه دسته تقسیم می شوند.کودکانی که در خیابان زندگی می کنند،کودکانی که از خانواده جدایند و شب ها در خیابان به سر می برند وکودکانی که در خیابان کار می کنند و امکان دسترسی به خانواده برای آنان وجود ندارد.کودکانی که با خانواده خود در خیابان به سر می برند و کار با گدایی می کنند.بیشتر کودکان خیابانی نه بی خانمانند، نه بزهکار؛ بیشتر آنان کار می کنند بی آنکه از پشتیبانی لازم برخوردار باشند و در معرض خطرها و بهره کشی های کارگران خیابان، خیابانگردان، گدایان و بزهکاران گوناگون قرار دارند. این کودکان فرصت هایی بس اندک برای رشد و تکامل عاطفی ، اجتماعی، آموزشی و اقتصادی دارند. کودکان خیابانی از هر گونه حمایت قانونی بی بهره اند. ارتباط محدود با خانواده با بریده شدن همیشگی این ارتباط از آنان بزه دیدگانی بالقوه می سازد و در بیشتر موارد قربانی جرایم خیابانی می شوند.
برای این کودکان خیابان همچون خانه است و دیگر افراد خیابانی برای آنان جای خانواده را می گیرند. این کودکان یا سرپرستی ندارند یا در صورت داشتن خانواده به علت های گوناگون زندگی در خیابان را امن تر از زندگی در خانه می یابند کودکان رها یا طرد شده و کودکان فراری نیز گاه به عنوان گروهی جداگانه مطرح می شوند اما چون در بسیاری از موارد راه بازگشتی ندارند و در مدتی کوتاه به کودکان خیابانی تبدیل می شوند.در ایران کودکان خیابانی به دو گروه کلی ساکن و مهاجر تقسیم می شوند بیش از ۶۵ درصد از کودکان خیابانی تهران را مهاجران تشکیل می دهند
*یکی از مسائلی که درباره کودکان کار مطرح می شود هدایت آنها توسط باندهای پشت پرده و باندی بودن این کودکان است.این مسائل به چه میزان با واقعیت همخوانی دارد؟
براساس تحقیقاتی که درباره کودکان کار در تهران صورت گرفته در بررسی پیشینه حضور کودکان خیابانی در باندها ۹۸درصد عضو باندی نبوده اند. از میان ۱۲ درصد کسانی که در باندها بیشینه داشته اند ۱۰ درصد کودکان بزهکار و ۲ درصد کودکان ولگرد بوده اند که با احتمال ۹۵ درصد میان دو گروه در این شاخص تفاوت معنادار به چشم می خورد. از لحاظ وضع تحصیلی ۴۱ درصد این کودکان بیسواد، ۳۹ درصد دارای سواد ابتدایی و ۱۲درصد دارای سوادی در حد راهنمایی هستند و تفاوتی معنادار در بررسی عوامل مؤثر در بروز پدیده کودک خیابانی میان این سه گروه در شاخص مواد مخدر دیده نمی شود. در زمینه شاخص انحراف جنسی ۹۶ درصد از کودکان خیابانی بیشینه انحراف جنسی نداشته اند و تنها ۴ درصد دارای بیشینه انحراف جنسی بوده اند. بدین سان تفاوتی معنادار میان این گروهها وجود ندارد. در واقع مهمترین عوامل در بروز پدیده کودک خیابانی عبارت است از عوامل اقتصادی، بدرفتاری پدر، ناسازگاری با پدر و مادر، اعتیاد پدر و مادر، بدرفتاری مادر، جاذبه های شهری، فرار از تنبیه، جدایی پدر و مادر و فرار از مدرسه. بررسی ها نشان می دهد که مهاجرت از عوامل اثر گذار در بروز این پدیده است. بزرگترین مشکل خانواده های این کودکان فقر اقتصادی بوده و گرایش خانواده به ارتکاب به جرایم ارتباطی معنادار با بروز و گسترش این پدیده ندارد. همچنین گرایش به بزهکاری و رفتارهای بزهکارانه به گونه حاد و برجسته در این کودکان دیده نمی شود. بعد خانوار به گونه ای معنادار در بروز پدیده کودک خیابانی مؤثر است و بسیاری از کودکان خیابانی در خانواده های بر جمعیت زندگی می کنند. در این سنین مهمترین دگرگونی های عاطفی، شناختی و اجتماعی در فرد رخ می دهد و شوربختانه این کودکان که سرمایه های ملی و ارزشمند جامعه اند به گژرفتاری و تباهی کشانده می شوند.از سوی دیگر نابسامانی های خانوادگی مانند جدایی پدر و مادر، اعتیاد آنان و وجود ناپدری و نامادری در خانواده از عوامل مؤثر در بروز این پدیده است. چگونگی رفتار پدر و مادر در خانواده و شیوه های تربیتی آنان نیز در بروز این پدیده مؤثر بوده و ناسازگاری با پدر و مادر از پیامدهای آن است. بدرفتاری پدر و بدرفتاری مادر و تنبیه شدن نیز می تواند اثری چشمگیر در بروز این پدیده داشته باشد به گونه ای که کودکان زندگی در خیابان را به زندگی در خانه و در میان خانواده ترجیح دهند.
*با توجه به چالش های اجتماعی متعدد در ایران چگونه می توان به سمت ساماندهی کودکان کار حرکت کرد؟
بدون تردید خانواده این گونه کودکان باید از مددکاری اجتماعی مؤثر بهره مند شوند و مورد حمایت های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی قرار گیرند. از سوی دیگر، باید زمینه های آموزش و پرورش این کودکان و همچنین زمینه بازگشت کودکان مهاجر جویای کار از تهران به شهر خودشان فراهم شود؛ باید برای پیشگیری از اعتیاد تلاش های کارساز صورت پذیرد؛ چون یکی از دلایل عمده بروز این پدیده ناسازگاری کودکان با پدر و مادر است. به همین دلیل باید راهکارهای تربیتی مؤثر و مناسب برای ایشان اندیشیده شود. همچنین لازم است زمینه های حقوقی برای پشتیبانی از این کودکان و بویژه آن دسته که مورد کودک آزاری قرار گرفته اند فراهم گردد.نکته دیگر اینکه آثار طبقه اجتماعی و آشفتگی های خانوادگی در بروز این پدیده است. همچنین شیوه های تربیتی و رفتاری پدر و مادر نیز در بروز این پدیده مؤثر است . متأسفانه کار چندانی برای کودکان کار صورت نگرفته است و هیچ سازمانی متولی امور کودکان کار و خیابان نیست. زمانی مشکل کودکان کار حل میشود که علت روی آوردن آن ها به کار بررسی شود؛ کودکی که نه والدینی دارد و نه سرپناه ناچار است کار کند.اگر کار تولید شود، مشکلات کودکان کار حل میشود؛ وقتی افراد شغل داشته باشند و درآمدشان کفاف زندگی شان را بدهد دیگر خانوادهها کمتراز هم می پاشند و افراد به سمت اعتیاد نمیروند. بنابراین دیگر کودک کار نخواهیم داشت. ریشه هر چیزی در کار و ریشه هر نابسامانی اجتماعی در نبود امنیت شغلی است.از سوی دیگر برای ریشه کنی معضل کودکان کار باید قوانین موجود کشور به درستی عمل کند.براساس مصوبات مجلس و قوانین موجود، در ساماندهی این افراد هیچ خلأ قانونی وجود ندارد. قانون با افرادی که از این مهاجران غیرقانونی استفاده غیرقانونی و در مواردی مانند کودکانکار از این کودکان به عنوان برده بهره کشی کنند برخورد قانونی و جدی میکند و مجلس نیز برای آن ها مجازات تعیین کرده است. همان قانونی که برای دیگر کشور ها وجود دارد برای ما هم باید اجرا شود. دولت ها موظف هستند به خانواده ها کمک کنند.آمار بچه های کارگر ما و میزان ترک تحصیل آن ها بسیار بالاست؛ قانونی در دنیا وجود دارد که کودکان زیر ۱۸ سال نباید کار کنند. این قانون در کشور ما هم وجود دارد،اما مشکل این است که این قانون در کشور ما اجرا نمی شود.
ارسال نظر