زهرا نژاد بهرام در گفت وگو با«آرمان ملی»:
مدیریت شهری درباره آلودگی هوا هشدار هم نمیدهد
آرمان ملی- احسان انصاری: مهمترین چالشهای کنونی شهر تهران چیست و شورای دوره ششم چه رویکردی برای حل این چالشها در پیش گرفته است؟چرا معضل آلودگی هوا همچنان پس از سالها سلامت شهروندان را به مخاطره انداخته و مرجعی برای رسیدگی به این معضل وجود ندارد؟آیا تقسیم تهران به استانهای کوچکتر میتواند مشکلات تهران را کاهش بدهد؟
«آرمان ملی» برای پاسخ به این سوالات با دکتر زهرا نژادبهرام، عضو سابق شورای شهر تهران گفتوگو کرده است. نژادبهرام معتقد است:« ورود به عرصه استان سازی که نمونه آن استان البرز است نه تنها مشکلات و مسائل تهران و شهرهای پیرامونی را مرتفع نکرد بلکه به دلیل ایجاد ساختارهای متفاوت مدیریتی مسائل برزمین مانده آن هنوز گریبانگیر دو شهر و پیرامون آنها است.بدون تردید بی توجهی به حل مشکلات تهران و بی دقتی نسبت به اتصال مشکلات و مسائل این شهر با شهرهای پیرامونی و استانهای همجوار و منفرد دیدن مسائل این شهر منجر به بروز طرح های متفاوت با توجیه منافع شهروندان شهرهای دیگر، توجیهی بیرونی برای تصمیمات سیاسی و بی تصمیمی برای یکی از مهمترین مسائل مرتبط با تقسیمات کشوری یعنی توجه به مجموعه شهری تهران است. در واقع تجربه تشکیل استان البرز برای تهران و کرج نشان داد که حل مسئله با ایجاد تاسیسات جدید دولتی شکل نمی گیرد بلکه با هماهنگی و برنامه ریزی مشترک امکان پذیر است». در ادامه ماحصل این گفت وگو را می خوانید.
*مهمترین چالشهای شهر تهران را در شرایط کنونی چه میدانید و به چه میزان مدیریت شهری دوره ششم را در رفع این چالشها موفق میدانید؟
آلودگی هوا، ترافیک سرسامآور، مسکن گران قیمت، باغهای حذفشده، دستفروشان بیسامان، کودکان کار و خیابان، مدارس فرسوده، کودکان بازمانده از تحصیل، نامناسبسازی فضای شهری و محرومیت، بخش بزرگی از جمعیت شهری، بافتهای فرسوده در انتظار نوسازی، تراکمهای غیر مجاز و بی قوارگی شهری جملگی انبوه مسائل حلنشدهای است که امروز مدیریت شهری با آنها مواجه است. در چنین شرایطی کانونهای متعدد تصمیمگیری از وزارتخانههای مختلف گرفته تا نهادهای بالادستی و متصل به قوای سهگانه هریک جداگانه نقشههای متفاوتی برای شهر تهران تدارک میبینند و بعضا هریک منافع سازمانی و گروهی خود را بر مسائل مبتلا به شهر، در اولویت قرار میدهند.به همین دلیل نیز شهروندانی که در گرداب تصمیمگیریهای متفاوت و گاهی متضاد و ناهماهنگ گرفتار شدهاند هزینه سنگینی را در شهر پرداخت میکنند. در واقع بی تصمیمی شاید برای این شهر بهتر باشد تا تصمیمگیریهای متصل به منافع سازمانی و گروهی که منجر به عمیق تر شدن مشکلات میشود. در همین ارتباط توجه به این مهم که گستردگی شهر و ضرورت یکپارچه دیدن مسائل آن به دلیل پیوستگی هویتی و ادارکی و منافع مشترک، الزام به ایجاد رویکرد واحد در شهر را گوشزد میکند اما به دلیل سنگینی وزنه قدرت و پراکندگی آن در شهر مقاومت جدی شکل میگیرد و مسائل شهری همچنان بزرگ و بزرگتر میشود؛ به عبارت دیگر، در برابر سیل مطالبات برزمین مانده تنها مدیریت شهری است که باید پاسخگو باشد.شهر تهران با داشتن بیش از 12 میلیون نفر جمعیت در روز، اکنون درگیر گردابی از ابر بحرانهای زیستی و اجتماعی و اقتصادی است که نیازمند رویکردی واحد برای حل آن است. با این وجود، عملا طی یک دهه گذشته ثابت شده که هر تلاشی برای هماهنگی تصمیمگیریها پاسخ مطلوبی را در برنداشته است.
*آیا با توجه به شرایط موجود، مدیریت شهر تهران تحت تأثیر مدیریت سیاسی قرار دارد که همچنان چالش های آن مرتفع نشده است؟
سیاست امر قدرت است، هرجا قدرتی وجود دارد سیاست معنا پیدا میکند. مدیریت شهری اعم از بخش اجرایی و پارلمانی چون بر بستر قدرت نقش ایفا میکنند، طبیعتا سیاسی است اما اینکه این امر زائده ای ناچسب بدانیم یا حقیقتی انکار ناپذیر نیازمند بحث است. مدیریت شهری امروزه در قالب حکمرانی محلی در افکار و نوشتار و نیازها و انتظارات مورد گفتوگو است. در ایران نیز مساله مدیریت شهری به معنای کلی آن به تعبیری حکمرانی محلی یا حکومت محلی مورد توجه است. مفهوم حکمرانی محلی از حاکمیت و حکومت اخذ شده و این مهم در پیوندی جدی با مفهوم سیاست است.
از اینرو مساله مدیریت شهری به رغم همه نوع تخصص مورد نیاز که لازمه زندگی شهری است و به رغم همه نیازهای شهروندان که زندگی در شهر را تعریف میکند امری سیاستمدارانه یا سیاست ورزی بهحساب میآید. اما گونه آن شاید متفاوت با امر سیاست ورزی و سیاستمداری در قالب نهادهای سیاسی همچون احزاب سیاسی یا قدرت سیاسی نهادینه شده در حاکمیت باشد. نقطه کانونی در ماهیت سیاسی شوراهای شهری و مدیریت سیاسی ضرورتهای تعامل باهمه ارکان حاکمیت است. از تصویب مصوبات شوراهای شهر بهدست هیأت تطبیق مستقر در فرمانداریها در ایران که زیر مجموعه حاکمیت است تا تأیید صلاحیتهای کاندیداها از سوی نمایندگان مجلس شورای اسلامی که نهاد قوه مقنننه است و حتی تا تأیید شهردار انتخابی شورا از سوی وزیر کشور که از سیاسیترین بخشهای دولت است جملگی در ماهیت از نگاه نظری و عملکردی مسأله سیاسی بودن شوراها را تأیید میکند هر چند در قانون غیر سیاسی بودن شوراها طرح شده اما عملکرد و ساختار و ماهیت امری دیگر است.با این وجود این شائبه همیشه موجود است که مسائل سیاسی بر مسائل شهر اعم از کالبدی تا قانونگذاری و اقتصادی و فرهنگی اثرگذار باشد، از این رو برای کاهش این شائبه نیازمند نوعی همگرایی عمومی، توافق جمعی برای پایبندی به قوانین مصوب نهادهای تخصصی در شهر هستیم که بخشی از آنها توسط نهادهای صنفی نظیر نظام مهندسی، جامعه شهرسازان، انجمن معماران و یا انجمن جامعهشناسی یا گروههای اقتصاد شهری و….. قابل تحقق است و بخشی از آن بایستی در ساختار تأیید و تصویب مصوبات شکل بگیرد و این توافق جمعی برای حفظ ارزشهای شهری در همه زمینهها قادر است این نهاد سیاسی را تخصصیتر نموده و دغدغههای صاحبان صنوف تخصصی شهرسازی و معماران را کاهش دهد.
آلودگی هوا، ترافیک سرسامآور، مسکن گران قیمت، باغهای گمشده و حذفشده، دستفروشان بیسامان، کودکان کار و خیابان، مدارس فرسوده، کودکان بازمانده از تحصیل، نامناسبسازی فضای شهری و محرومیت، بخش بزرگی از جمعیت شهری، بافتهای فرسوده در انتظار نوسازی، تراکمهای غیر مجاز و بی قوارگی شهری جملگی انبوه مسائل حلنشدهای است که امروز مدیریت شهری با آنها مواجه است
*یکی از مهم ترین چالش های شهر تهران آلودگی هواست که این روزها دوباره سلامت شهروندان را به مخاطره انداخته است.آیا در مدیریت ششم راهکار علمی و دقیقی برای کاهش آلودگی هوا در پیش گرفته شده است؟
واقعیت این است که با گذشت تابستان و آغاز فصل پاییز مسئله آلودگی هوای شهرهای بزرگ به ویژه تهران بدون هیچگونه اقدام قابل توجهی ادامه دارد و کم توجهی مسئولین شهری و سازمان محیط زیست مسئله آلودگی هوا را به امری عادی مبدل کرده است. در چنین شرایطی تنها با هشدارهایی نظیر عدم خروج افراد حساس و کودکان و چشم انتظاری از آسمان که کمی به رفع آلودگی هوا کند مسئله را به پایان بردهایم. سوخت مازوت برای نیروگاهها همچنان ادامه دارد و ترافیک غیر قابل تحمل مدیریت شهر را با خود به کام آلودگی کشانده است. در این میان تعداد بیماران ناشی از آلودگی هوا افزایش یافته و مراکز درمانی میزبانی این شهروندان را برعهده دارند. در چنین شرایطی سوال مهم این است که زمان آن فرا نرسیده که مسئولان سازمان محیط زیست و وزارت نیرو و مدیریت شهری اقدامی جدی برای برون رفت از این بحران انجام بدهند؟ افزایش خودروها و ترددهای درون شهری وبی توجهی به معاینه فنی موتورسیکلتها که حجم بزرگی از وسائل نقلیه بنزینی شهری را به خود اختصاص دادهاند در کنار وضعیت نگران کننده سوخت مازوت نیروگاههای همه شهرها به خصوص شهرهای بزرگ را به معضلی مبدل کرده که فعلا تلاشی برای رفع آن مشاهده نمی شود. حتی هشدار و ابراز و نگرانی نیز از مدیریت شهری رخت بر بسته و شهروندان در کلاف سردرگم آلودگی هوا مجبور به تنفس هستند. مسئله آلودگی هوا گذشته از سوختهای فسیلی در کنار خشکسالی و وضعیت انتقال گرد و غبار مناطق خشک شده کشورهای همسایه و حتی کشور خودمان دامنه وسیعی پیدا کرده است و هر روز دیرتر به رفع این مشکلات توجه کنیم خسارت بیشتری را برای سلامت و زندگی شهروندان را باید متحمل شویم. از این رو لازم است عزم جدی در همه بخشهای کشور برای پیشگیری و درمان این مسئله مهم در کشور به وجود بیاید وگرنه احتمالا با حجم بزرگی از بیماریهای گوناگون شهروندان هزینههای سنگینی ایجاد خواهد شد. بدون تردید اگر امروز به فکر رفع معضل نباشیم شاید فردا دیر باشد. این هوا متعلق به همه است، غنی و فقیر ندارد. مدیر و غیر و مدیر ندارد، همه از این هوا تنفس میکنیم پس مدیران شهری می بایست به وضعیت آلودگی هوا توجه کنند.
*موضوع تقسیم استان تهران به استانهای کوچک دوباره در دستور کار قرار گرفته است.این طرح دارای چه چالشها و فرصتهایی برای تهران خواهد بود و آیا شهر تهران از چنین ظرفیتی برخوردار است؟
وزارت کشور به دنبال حل مسائل مرتبط بر اداره و نظارت شهرهای حاشیه غربی تهران به دنبال تشکیل استان تهران غربی شامل شهرهای اسلامشهر ، پرند و … است. این رویکرد در کنار لایحه بر زمین مانده مدیریت واحد شهری در مجلس شورای اسلامی از یک سو و طرح های انتقال پایتخت به برخی استانها از سوی دیگر این نگرانی را باعث شده که گویا عزمی برای حل مسائل تهران در کانونهای تصمیم گیری وجود ندارد. عدم توجه به طرح ها و لوایح قبلی و بر زمین ماندن مسئله اداره شهر تهران و شهرهای پیرامونی شاید از جدی ترین دلایل روی آوری به شکل گیری استان جدید باشد. تهران کلانشهری با بیش از ۱۲ میلیون نفر جمعیت است که مسائل و مشکلات جدی در بخش های مختلف دارد که بخش بزرگی از آن به دلیل مرکزیت اقتصادی ، فرهنگی و سیاسی کشور است. اگر مسائل شهر تهران و شهرهای پیرامون آن را در قالب پنج دسته ترافیکی ، زیر ساختها ، اجتماعی،سیاسی، جمعیتی و اقتصادی بیان کنیم هیچیک از مسائل مرتبط با شهر تهران و شهرهای پیرامونی این استان از همدیگر جدا نیست.شهری که کانون جذب نیروی کار است و بسیاری از ظرفیتها اشتغال در آن جای دارد، طبیعی است که شاغلین بسیاری را در خود جای داده که بنا به دلایل گوناگون امکان سکونت همه آنها در تهران وجود ندارد.لذا بنا بر برخی آمارها روزانه سه تا چهار میلیون سفر از مبادی ورودی شهر تهران برای ورود به عرصه اشتغال در این شهر وجود دارد که مسائل ترافیکی و تردد جمعیتی را با خود همراه دارد.درهمین راستا سرریز شدن مسائل و مشکلات اجتماعی واقتصادی تهران به شهرهای پیرامون وبازگشت متفاوت آنها به داخل این شهر در کنار شناوری جمعیتی بزرگ تحت عنوان شاغلین ساکن در شهرهای پیرامونی بستری متفاوت برای مسائل این شهر و شهرهای پیرامونی ایجاد کرده است.نکته مهم اینکه ورود به عرصه استان سازی که نمونه آن استان البرز است نه تنها مشکلات و مسائل تهران و شهرهای پیرامونی را مرتفع نکرد بلکه به دلیل ایجاد ساختارهای متفاوت مدیریتی مسائل برزمین مانده آن هنوز گریبانگیر دو شهر و پیرامون آنهاست.بدون تردید بی توجهی به حل مشکلات تهران و بی دقتی نسبت به اتصال مشکلات و مسائل این شهر با شهرهای پیرامونی و استانهای همجوار و منفرد دیدن مسائل این شهر منجر به بروز طرح های متفاوت با توجیه منافع شهروندان شهرهای دیگر، توجیهی بیرونی برای تصمیمات سیاسی برای یکی از مهمترین مسائل مرتبط با تقسیمات کشوری یعنی توجه به مجموعه شهری تهران است. در واقع تجربه تشکیل استان البرز برای تهران و کرج نشان داد که حل مسئله با ایجاد تاسیسات جدید دولتی شکل نمی گیرد بلکه با هماهنگی و برنامه ریزی مشترک امکان پذیر است.
ارسال نظر