بیطرفی از نوع روسی!
آنچه مورخین در ثبت وقایع و رویدادهای تاریخی به یادگار گذاشته تا نسلهای آینده با مرور آن ضمن کسب تجربه، اوضاع و احوال ادوار مختلف تاریخ را بشناسند با آنچه از سوی برخی اشخاص در قالب نقل خاطره هیبت تاریخ به خود میگیرد، تفاوتهای اساسی دارد، با این وجود به نظر میرسد مطالعه چنین کتبی از جنبههای مختلف واجد اهمیت باشد از جمله اینکه نویسنده چیزی را نقل میکند که خودش تجربه کرده و لذا از جنبه صحت و اصالت دارای ارزشی مضاعف است.
کتاب «کا گ ب در ایران» که خاطرات ولادیمیر کوزیچکین، جاسوس شوروی سابق در ایران است، علاوه بر اینکه واجد نکات ارزشمند تاریخی است از جنبه سیاسی نیز حائز اهمیت است. وی قبل از انقلاب و تا پایان جنگ ایران و عراق در سفارت شوروی سابق در پوشش یک مقام دیپلماتیک سرگرم انجام ماموریت خویش به عنوان یکی از افسران زبده کا گب بوده است. مقارن با آغاز جنگ روسیه و اوکراین و رأی ممتنع مقامات سیاسی ایران به پرونده حمله روسیه به اوکراین مطلبی نوشتم که در آن راجع به نفوذ این جاسوس شوروری در دو روزنامه پرتیراژ کشور در زمان جنگ و اقدام وی در تحریک به انتشار مقالاتی در مخالفت با تصمیم مجلسِ وقت راجع به فروش طلا برای خرید تجهیزات جنگی اشاره کردم. استقبال مخاطبان عزیز از آن مطلب با تیتر «اجابت تکلیف انساندوستانه» به انضمام نقد علاقه دولتها برای ارتباط با روسیه سببی شد تا گوشهای از خاطرات این افسر را بازگو کنم. ولادیمیر نقل میکند اول ژانویه ۱۹۸۰ یعنی حدود دی ماه ۵۸که افغانها به سفارت شوروی در تهران حمله کردند، پس از دقایقی متوجه حضور افرادی شدم ابتدا تصورم این بود که این افراد مسلح نیروهای وابسته به افغانها هستند و قصد تسخیر سفارت و حمله به سفارت دارند تا اینکه یکی از آنها نزد من آمد و گفت: بهتر است که به اتاق های پشتی سفارت برویم و کاری نکنیم که مهاجمان افغان تحریک شوند، با توضیحات وی متوجه شدم نیروهای سپاه انقلاب پس از اطلاع از هجوم افغانها ظرف چند دقیقه برای حمایت و حفاظت از ما خودشان را به سفارت رساندهاند. وی در ادامه پس از نقل حوادث و اتفاقات آن روز و از بین بردن تجهیزات جاسوسی و سختافزارهای تشکیلات جاسوسی در سفارت به واقعه تاریخی فرار تعدادی از دیپلماتهای آمریکایی در قالب کارمندان سفارت کانادا اشاره و مینویسد: ما در سفارت شوروی شجاعت و قاطعیت کاناداییها را ستودیم و گفتیم آفرین به شما و این سوال برایم پیش آمد که چرا ابرقدرتی مانند آمریکا با کشور مانند ایران کاری نمیکند؟ عده ای از ما اعتقاد داشتیم یک روز صبح سربازان آمریکایی را در خیابانهای تهران خواهیم دید! در نخستین ماههای سال ۱۹۸۰ اطلاعات متنوعی درباره وقوع یک کودتای ضد رژیم دریافت کردم (اشاره به واقعه طبس و...) وی پس از نقل این واقعه میگوید پس از دریافت اطلاعات موثقی که افغانها در سالگرد انقلاب افعانستان یعنی ۷اردیبهشت۵۹ قصد حمله به سفارت را دارند پیش از هر کاری از حزب توده کمک گرفتیم و سپس نمایندهای به وزارت خارجه ایران اعزام و از آنها خواستیم برای حفاظت از سفارتخانه اقدام کنند!که نیروهای سپاه پاسداران خواسته وی را اجابت کرده در سفارت مستقر میشوند.وی در ادامه نقل خاطراتش به زمان وقوع جنگ ایران و عراق اشاره و به بخشی از کارهای این رژیم در زمان جنگ اشاره میکند: در آغاز جنگ، اتحاد شوروی در موقعیت خاصی بود،قرارداد۱۹۷۲شوروی و عراق بر همکاری و کمک متقابل منجمله کمک نظامی مبتنی بود، از طرفی دولت شوروی مایل نبود در روابطش با ایران خللی وارد آید و ایران را به سمت غرب هدایت کند،شوروی به هدف مورد علاقه اش یعنی اخراج آمریکاییها از ایران رسیده بود و مایل به رجعت نبود،از طرفی یاری رساندن به ایران برضد عراق ممکن بود موجب از بین رفتن نفوذش در جهان عرب شود لذا باید راه حلی پیدا میکرد و آن اعلام بیطرفی بود اما این بیطرفی جز در کلام تبلور نیافت،علاوه بر تسلیحات جنگی ،حتی موشکهای دوربرد هم به عراق دادهشد! بخش عمدهای از تاریخ سیاسی-اجتماعی ایران شامل اقدامات ضد منافع ایران این جماعت است که در بخشی از خاطرات جاسوس مذکور به چند نمونه آن اشاره شده و یقینا خ کارهای وی به عنوان یک نیروی در خدمت رژیم وقت شوروری در قیاس با آنچه در آن مقطع زمانی از سوی اتحاد جماهیر شوروری بر این مُلک تحمیل شد محدود به اطلاع از کودتا، هماهنگی برای فروش سلاح به عراق و...نبوده است.
*محمدهادی جعفرپور
وکیل دادگستری
ارسال نظر