امین ا... رشیدی در گفت وگو با«آرمان ملی»:
از صدا وسیما گلایه دارم
آرمان ملی- احسان انصاری: امین الله رشیدی، خواننده و آهنگساز شناخته شده است که خوانندگی را در رادیو ایران از سال ۱۳۲۷ آغاز و در این مدت بیش از ۱۲۰ آهنگ ساختهاست.
رشیدی از راه شنیدن صفحات گرامافون و آثار خوانندگان دهه ۱۳۲۰ رادیو ایران با ردیف آواز ایرانی آشنا شد.وی که متولد کاشان است در اوایل ورود به تهران اصول نتخوانی را نزد موسی معروفی در کلاسهای شبانه هنرستان موسیقی (تالار وحدت کنونی) و نیز به مدت یکی دو ماه در کلاس موسیقی مسعود معارفی فرا گرفت. وی یکی از نخستین خوانندههای ایرانی آشنا با خط بینالمللی موسیقی (نت) است. او همچنین تئوری آواز را نزد مهدی فروغ در هنرستان موسیقی آموخت. پس از یادگیری نت، نوازندگی تار را رها کرد و از آن پس نت آهنگهایی را که میساخت، بدون استفاده از ساز، به روی کاغذ میآورد.اغلب ساختههای رشیدی توسط ارکسترهای شماره ۱ و ۲ رادیو ایران اجرا شدهاند که از نوازندگی و همکاری حبیبالله بدیعی، پرویز یاحقی، همایون خرم، عباس شاپوری، محمد میرنقیبی، انوشیروان روحانی، ولیالله البرز، یاوری، حدادی و دیگران برخوردار بودند. این اجراها تحت نظارت و سرپرستی مشیر همایون شهردار و حسینعلی ملاح ضبط و پخش شدهاند..«آرمان ملی» به بهانه درگذشت اکبر گلپایگانی و دوستی دیرینه این دو استاد برجسته موسیقی و همچنین آسیب شناسی موسیقی نسل جدید ایران با امین ا... رشیدی گفت وگو کرده که در ادامه می خوانید.
*میراث گلپا برای موسیقی ایران چه بود و وی چه تأثیری در روند موسیقی ایران گذاشت؟
من اولین بار اکبر گلپایگانی را در خانه شعبان جعفری که به شعبان بی مخ بود دیدم و همان جا با هم آشنا شدیم و دوستی ما نیز همواره ادامه داشت.گلپایگانی یک نابغه در موسیقی بود و انقلابی در موسیقی ایران به وجود آورد. من خاطرات زیادی با ایشان دارم که در کتاب هایی که نوشته ام به صورت تفضیلی درباره آن بحث کرده ام.ایشان شاگرد علی برومند بود.یکی از خاطراتی که آقای گلپایگانی برای من تعریف کردند این بود که یکبار که قرار بوده به منزل استاد خود علی برومند بروند هنگامی که صدای من را از رادیو می شنوند به مدت یک ربع صبر می کنند تا موسیقی من تمام شود و بعد به نزد استاد خود بروند و دلیل تأخیر خود را نیز گوش دادن به صدای بنده عنوان می کنند و عذرخواهی می کنند.ما در اولین باری که همدیگر را در خانه شعبان جعفری دیدیم که بعد از ناهار با هم در مرکز تهران قدم زدیم و ساعتی گفت وگو کردیم که دوستی ما شکل گرفت. در آن زمان شعبان جعفری تلاش می کرد هنرمندان را دور هم جمع کند که اغلب نیز در منزل خودش این اتفاق رخ می داد.در سال های اخیر نیز که آقای گلپایگانی روی ویلچر نشسته بود من چندین بار به دیدن ایشان رفتم.
گلپایگانی یک نابغه در موسیقی بود و انقلابی در موسیقی ایران به وجود آورد. من خاطرات زیادی با ایشان دارم که در کتاب هایی که نوشته ام به صورت تفضیلی درباره آن بحث کرده ام.ایشان شاگرد علی برومند بود.یکی از خاطراتی که آقای گلپایگانی برای من تعریف کردند این بود که یکبار که قرار بوده به منزل استاد خود علی برومند بروند هنگامی که صدای من را از رادیو می شنوند به مدت یک ربع صبر می کنند تا موسیقی من تمام شود و بعد به نزد استاد خود بروند و دلیل تأخیر خود را نیز گوش دادن به صدای بنده عنوان می کنند
*آقای گلپایگانی از اینکه دیگر نمی توانند مانند گذشته بخوانند چه احساسی داشتند؟
ایشان پس از انقلاب در کشورهای مختلفی برنامه اجرا کرد.نکته مهم این بود که آقای گلپایگانی و امثال ایشان خلافی نکرده بودند که اجازه خواندن به آنها داده نشد. خود ایشان نیز بارها این نکته را یادآوری می کردند که در قبل از انقلاب کاری نکرده اند که پس از انقلاب اجازه خواندن به ایشان داده نشده است.واقعیت تلخ این است که موسیقی اصیل ایرانی که یکی از وجوه بارز فرهنگی ما به شمار می رود در دهه های گذشته به دلایل مختلف مرده است و دیگر شاهد آثار فاخر و ارزشمند در زمینه تولیدات موسیقی کشور نیستیم. شاید دلیل اصلی این موضوع نیز رویکردی است که مدیران جامعه در دهه ها گذشته نسبت به موسیقی داشتند.سوال من این است که چرا باید چنین وضعیتی وجود داشته باشد و موسیقی چه ارتباطی به سیاست دارد؟ آهنگ های بنده تا دو سال اخیر نیز از صداوسیما پخش می شد اما در دو سال اخیر همین برنامه را نیز دیگر پخش نمی کنند و اجازه نمی دهند مردم موسیقی فاخر و اصیل ایرانی گوش کنند.چرا باید چنین وضعیتی وجود داشته باشد؟من این گلایه را از صداسیما دارم که چرا اجازه نمی دهند موسیقی فاخر از رسانه ملی پخش شود؟ گلایه من نیز به هیچ عنوان سیاسی نیست و بلکه کاملأ فرهنگی و هنری است.
*چرا معتقدید موسیقی اصیل ایرانی مرده است؟
واقعیت این است که هنگامی که به موسیقی اصیل ایرانی بها داده نشود و سیاست های دیگری درباره موسیقی در پیش می گیرند به صورت طبیعی موسیقی اصیل رو به افول می رود و جای خود را به موسیقی هایی می دهد که متناسب با فرهنگ جامعه ما نیست و از هارمونی و کیفیت نامناسبی برخوردار است.چرا باید خواننده برجسته ای مانند آقای گلپایگانی که از صدای منحصر به فرد و زیبایی برخوردار بودند اجازه کار نداشته باشند و به جای ایشان کسانی اجازه فعالیت داشته باشند که نه صدای خوبی دارند و نه موسیقی را می شناسند.گلپا یک نابغه موسیقی بود که از سبک هنری خاص خود بهره می برد. زمانی که دوباره قوام به قدرت رسیده بود عنوان کرد «کشتی بان را سیاستی دگر آمد». این وضعیت درباره موسیقی فاخر ایرانی نیز وجود داشت و به دلیل سیاست های دیگری که در این زمینه اتخاذ شد نوابغی مانند گلپا نتوانستند فعالیت کنند که خسرانی برای فرهنگ و هنر جامعه به همراه داشته است.
*در یک نگاه آسیب شناسانه مهم ترین نقاط ضعف و قوت موسیقی نسل جدید را چه می دانید؟
در گذشته و در زمان ما موسیقی دارای اصول و قواعدی بود که کسانی که می خواستند در این زمینه فعالیت کنند می بایست این قواعد و اصول را رعایت کنند. این در حالی است که در شرایط کنونی این وضعیت وجود ندارد و بسیاری از کسانی که خود را خواننده و یا موسیقی دان می دانند با قواعد و اصول موسیقی فاصله دارند و به شکل دیگری رفتار می کنند.البته باید این نکته را نیز در نظر بگیریم که قرن بیست و یکم عصر جدیدی است و نیاز به تغییر و نوآوری دارد و من این تغییر را درک می کنم و برای آن احترام قائل هستم. به هر حال نمی توان از نسل های مختلف انتظار داشت مانند هم رفتار کنند.به تعبیر فرخی سیستانی«فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر /سخن نو آر که نو را حلاوتی است دگر».هر نسلی دارای مقتضیات خاص خود است با این وجود در گذشته کسی که می خواست آواز بخواند سال ها تمرین می کرد و نزد اساتید مختلف می رفت اما امروزه شرایط به این شکل نیست و وجود افرادی که برخی صلاحیت تدریس ندارند آسیب جدی به آواز زده است.موسیقی باید دارای پایه و اصول باشد در حالی که موسیقی نسل جدید بی پایه و اساس و غیر قابل گوش دادن است.من قصد ندارم کار کسی را زیر سوال ببرم اما باید واقعیت ها را پذیرفت که وضعیت موسیقی ما نه تنها رشد نکرده و بلکه عقب گرد نیز داشته است. البته که کاری هم از دست کسی ساخته نیست و سیاست ها و رویکردهایی که درباره موسیقی در پیش گرفته شد شرایط کنونی را رقم زده است.نکته دیگر اینکه متاسفانه پیشکسوتان حوزه آواز خیلی زود خود را بازنشسته کرده اند و آموزش به دست کسانی افتاد که سر رشته ای ندارند. بسیاری از این افراد خودشان نیاز دارند که دوره های آموزشی بگذرانند و من نمی دانم چرا هیچ نظارت کافی بر آموزش وجود ندارد. چیزی که هنرمند را متمایز می کند دلسوزی آن هنرمند برای فرهنگ و هنر است. هنرمند باید دلسوز باشد و به اثری که منتشر می کند مطمئن باشد و از چند استاد نظرسنجی کند، در غیر این صورت اثری بی محتوا ارائه می دهد که آینده موسیقی را به خطر می اندازد.
*با توجه به شرایط موجود چه چشم اندازی پیش روی موسیقی کشور می بینید؟
من همه دوستان هنرمند و مسئولان به توجه اصولی و ریشه ای موسیقی دعوت می کنم و امیدوارم خوانئدگان جوانی که برخی از آنها از استعداد خوبی هم برخوردار هستند در مسیری حرکت کنند که در آینده شاهد موسیقی فاخر و ارزشمندی در جامعه باشیم. در شرایط کنونی چالش های زیادی در این زمینه وجود دارد که باید مرتفع شود در غیر این صورت نمی توان چشم انداز روشنی برای موسیقی ایران متصور شد. بسیاری از خوانندگان امروزی ساده ترین راهها را انتخاب می کنند و اصلا توجهی به محتوای آثارشان ندارند. من خیلی تعجب می کنم وقتی آثار امروزی را می شنوم زیرا خلاقیتی ندارند و همه آثار یک شکل شده است و متاسفانه موسیقی به سمت تکرار رفته است.اغلب خوانندگانِ جوان نباید فقط جویای شهرت باشند بلکه باید در انتخاب شعر و محتوا دقت کنند تا اگر ده سال آینده هم اثر خود را شنیدند آن اثر حرفی برای گفتن داشته باشد.امروز موسیقی در کشور ما مانند یک آشفته بازار عجیب و غریب است و هرکس هرکاری که دوست دارد انجام میدهد. بهعنوان مثال چه خوانندگان پاپ و چه خوانندگانی که در جا میزنند و میخواهند موسیقی سنتی را ارائه دهند فقط براساس افکار شخصی خودشان این کارها را انجام میدهند در نتیجه این موضوع سبب شده است که موسیقی دچار هرج و مرج شود. صداوسیما باید توجه کند جامعه در حال پیشرفت است و موسیقی هم باید پیشرفت کند زیرا ما در هزاره سوم زندگی میکنیم.از سوی دیگردر چند سال اخیر آهنگساز خوب نداریم و به همین دلیل خلاقیت در موسیقی مرده است و چون موسیقی مناسبی برای ارائه نداریم به همین دلیل موسیقیهای قدیمی دوباره رواج پیدا کرده است. به نظر من وضعیت موسیقی بسیار آشفته است و نیاز به حمایت متولیان فرهنگی دارد زیرا اگر این روند ادامه یابد چیزی از موسیقی ما باقی نمیماند.
ارسال نظر