دکتر امان ا... قراییمقدم در گفتوگو با «آرمان ملی»:
مردم ایران سنجشگر شدهاند
در اغلب مقاطع تاریخی در ایران ظهور رادیکالیسم یک قدم به جلو و دو قدم به عقب بوده است.
به باور برخی از جامعه شناسان سیاسی جامعه امروز ایران به دلیل نارکارآمدی بخش هایی از قدرت و همچنین بی تفاوتی و کاهش سرمایه اجتماعی در وضعیت قرار گرفته که می تواند زمینه ساز رادیکالیسم در آینده باشد. به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی این موضوع«آرمان ملی» با دکتر امان ا... قرایی مقدم، جامعه شناس گفت وگو کرده است. دکتر قرایی مقدم معتقد است:«در جامعهای که گروههای تندرو فرصت حضور در انتخابات پیدا میکنند و گروههای معتدلتر به حاشیه میروند این احتمال وجود دارد که رادیکال ها در درون چنین وضعیت خارج شوند.جامعه ایران پتانسیل رادیکال شدن را دارد. به همین دلیل هر زمان که از یک سیستم متمرکز به سوی دموکراسی حرکت کند به دلیل آشکار شدن تعارضها وارد مرحله رادیکالیسم خواهد شد. به تعبیر آنتونی گیدنز نسل جدید در حال شکستن تخم مرغهاست.نسل جدید به این نتیجه رسیده که احترام گذاشتن به هیچ اندیشهای واجب نیست و می توان از آن عبور کرد. امروز مردم ایران سنجشگر شده اند.این به معنای این است که مردم با مشاهده عملکرد افراد و جریان های سیاسی و ارزیابی آن به تصمیمگیری میرسند.» در ادامه ماحصل این گفت وگو را میخوانید.
*با توجه به چالشهای مختلف در ماههای اخیر فضای انتخابات آینده را چگونه ارزیابی میکنید؟آیا این فضای بی تفاوتی در انتخابات آینده شکسته خواهد شد؟
جامعه ایران به دلیل برخی سوءمدیریتها و فاصله افتادن بین حرف و عمل برخی مسئولان با مشکل اعتماد مواجه شده است.در گذشته سه سرمایه طبیعی ،تکنولوژیکی وانسانی مورد توجه جامعه شناسان سیاسی قرار داشت و تا اوایل قرن بیستم به عنوان مهمترین نوع سرمایه گذاری ها محسوب می شد. در جامعه شناسی دو نوع اعتماد عمودی و افقی وجود دارد. اعتماد عمودی بین ساختارهای تصمیم گیر با مردم و بالعکس است و اعتماد افقی اعتمادی است که بین اقشار مختلف مردم با یکدیگر وجود دارد.این در حالی است که در شرایط کنونی اعتمادعمودی در جامعه آسیب دیده است. امروز اعتماد بین مردم و مسئولان نسبت به گذشته کاهش پیدا کرده است. سرمایه اجتماعی و از همه مهمتر اعتماد اجتماعی پدیده ای است ، مربوط به همه افراد که هم از کنش های متقابل فردی پایه و مایه می گیرد و ریشه تاریخی طولانی دارد .این سرمایه در طول زمان به وجود آمده ، صیقل خورده و تغییر یافته وهم از پایین به بالا و برعکس در حرکت است .نکته دیگر اینکه سرمایه اجتماعی برخلاف سرمایه طبیعی وتکنولوژیکی که هرچه بیشتر مصرف شود فرسوده و کهنه می گردند از بین نمی رود و به مرور زمان بارورتر،موثر تروماندگارتر می شود ودر بازدهی و چسبندگی دیگر سرمایهها تاثیر بیشتری می گذارد و «خود زایی» و«خودمولدی» آن افزایش مییابد.از سوی دیگر بین اعتماد عمودی و مردمسالاری واقعی رابطه متقابل وجود دارد . در چنین شرایطی ضعف اعتماد اجتماعی و عدم آگاهی و خود آگاهی مردم موجب فقدان مردم سالاری واقعی یا دموکراسی میشود.در سالهای گذشته شعارهای زیادی درباره مشکلات مردم مطرح شد اما آیا این شعارها شکل عملیاتی به خود گرفته است.
سرمایه اجتماعی و از همه مهمتر اعتماد اجتماعی پدیده ای است ، مربوط به همه افراد که هم از کنش های متقابل فردی پایه و مایه می گیرد و ریشه تاریخی طولانی دارد .این سرمایه در طول زمان به وجود آمده ، صیقل خورده و تغییر یافته وهم از پایین به بالا و برعکس در حرکت است .نکته دیگر اینکه سرمایه اجتماعی برخلاف سرمایه طبیعی وتکنولوژیکی که هرچه بیشتر مصرف شود فرسوده وکهنه می گردند از بین نمی رود و به مرور زمان بارورتر،موثر تروماندگارتر می شود ودر بازدهی وچسبندگی دیگر سرمایه ها تاثیر بیشتری می گذارد و «خود زایی» و«خودمولدی» آن افزایش می یابد
*مسائل اقتصادی به چه میزان در این وضعیت نقش تعیین کننده دارند؟
گرانی،تورم،فقر به همراه تضادهای درون گروههای سیاسی جزئی از واقعیتهای امروز جامعه ایران است. برخی احساس می کنند چیزی برای از دست دادن ندارند و به همین دلیل نیز احساس بی تفاوتی می کنند.از منظر جامعه شناسی این مسأله دارای اهمیت و قابل بررسی است. انتخابات امسال با انتخابات چهار سال گذشته قابل مقایسه نیست. همان طور که انتخابات چهار سال قبل با هشت سال قبل متفاوت بود. در طول این سال ها خود آگاهی طبقاتی در جامعه ایران افزایش پیدا کرده است.این تعبیری است که کارل مارکس درمورد افزایش آگاهی طبقات جامعه به کار می برد.امروز میزان آگاهی کارگران و طبقات زحمتکش جامعه افزایش پیدا کرده و دیگر مانند گذشته نیست.امروز آگاهی سبب تغییرات لحظهای در جامعه شده است.جامعه امروز با جامعه چند سال و یا حتی چند ماه قبل متفاوت است و به صورت مرتب در حال تغییر و تحول است.شبکههای اجتماعی نیز در این اتفاق نقش تعیین کنندهای داشتهاند. این در حالی است که نجواها و پچ پچهای خیابانی نیز تأثیر زیادی در بالا رفتن آگاهی مردم داشته است. برخی در تحلیل های خود به این نتیجه رسیدهاند که بیتالمال و سرمایه های اجتماعی و سیاسی توسط عده ای خاص مورد سوءاستفاده قرار گرفته است.شبکه های اجتماعی در جوامعی مانند آمریکا و سوئیس نیز وجود دارد.با این وجود این شبکه ها در جامعه ایران به دلیل فقدان جامعه مدنی تأثیر بیشتری در مناسبات اجتماعی وسیاسی از خود برجای خواهند گذاشت.
*آیا این خطر وجود ندارد و که از درون بی تفاوتی اجتماعی رادیکالیسم بروز کند؟
ما تجربه تلخی در زمینه رادیکالیسم داریم.این رادیکالیسم نیز در بین هر دو جریان سیاسی اعم از اصولگرا و اصلاحطلب وجود داشته است. در برخی مقاطع اصلاحطلبان دچار تندرویهایی شدند و از سوی دیگر در برخی مقاطع نیز اصولگرایان با چنین وضعیتی مواجه بودند که مهم ترین آن دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد بود. کورت لوین در دهه 40 میلادی روی سه گروه آزمایش انجام داد.وی سه گروه از دانشآموزان را جدا کرد و هر کدام را تحت یک نوع رهبری قرار داد. گروه نخست به صورت دموکراتیک،گروه دوم به صورت آنارشیستی و گروه سوم دیکتاتوری اداره می شدند. پس از مدتی لوین مشاهده کرد که میزان خشونت در بین گروهی که به صورت دیکتاتوری اداره شده30 برابر گروههای دیگر بوده است.از سوی دیگر گروهی که به صورت دموکراتیک اداره میشد انتقادات را می پذیرفت و تلاش می کرد نقاط ضعف را جبران کند.این در حالی است که گروهی که به صورت دیکتاتوری اداره میشد انتقادات را به گردن دیگران میانداخت.این وضعیت در جوامع مختلف نیز وجود داشته است. در شرایط کنونی بیش از یک دهه از مرگ معمر قذافی گذشته است. با این وجود کشور لیبی به دلیل استقرار سالها دیکتاتوری در این کشور همچنان یک جامعه خشن است.در چنین جوامعی ظاهر و باطن مردم با هم فرق دارد. این در حالی است که در حکومت های دموکراتیک میزان خشونت کاهش پیدا کرده و مردم از صداقت بیشتری برخوردار هستند.
* رادیکالیسم با دستاوردهای مدنی در دهههای گذشته چه میکند؟
گفتمانهای جدید و تحولخواهی که در جامعه ایران شکل گرفته اجازه شکل گیری رادیکالیسم را نخواهد داد. به تعبیر آنتونی گیدنز نسل جدید در حال شکستن تخم مرغهاست.نسل جدید به این نتیجه رسیده که احترام گذاشتن به هیچ اندیشهای واجب نیست و میتوان از آن عبور کرد.به همین دلیل در چنین شرایطی امکان از بین بردن دستاوردهای مدنی وجود نخواهد داشت. امروز مردم ایران سنجشگر شدهاند.این به معنای این است که مردم با مشاهده عملکرد افراد و جریانهای سیاسی و ارزیابی آن به تصمیمگیری میرسند.جامعه ایران از مرحله شناخت حسی گذر کرده و به شناخت ادراکی رسیده است.در جامعهشناسی دو نوع شناخت وجود دارد. شناخت حسی و شناخت ادراکی.در شرایط کنونی جامعه ایران در مسیر شناخت ادراکی گام برمیدارد.به تعبیر دیوید رایزمن در محله خودمختاری قرار گرفته است.جامعه ایران به این نتیجه رسیده که وجود دارد و باید تصمیم بگیرد.مردم امروز با این سوالات مواجه هستند که چرا باید رأی بدهند؟رأی آنها چه نتیجهای در زندگی و سرنوشت آنها خواهد گذاشت؟مردم به دنبال مشارکت واقعی در تصمیمگیریها جامعه هستند. در گذشته برخی جریانهای سیاسی با نگاه ابزاری آن هم تنها در زمان انتخابات به مردم نگاه کردهاند.
*جوامعی که از مرحله شناخت حسی به شناخت ادارکی رسیده و خودمختار شده در چه مسیری قرار دارد؟
امروز ببین نهادهای تصمیمگیر و مردم فاصله ایجاد شده است. این یک واقعیت غیر قابل انکار است.دلیل اصلی آن نیز این است که مردم به دنبال مشارکت واقعی در تصمیم گیری ها جامعه هستند. جریان های سیاسی به مردم به صورت ابزاری نگاه می کردند. نکته ای که براساس آگاهی تاریخی از بین رفته و مردم دیگر حاضر نیستند بدون نتیجه مطلوب در زمین جریان های سیاسی بازی کنند.به تعبیر فوکویاما اعتماد عمودی کمرنگ شده است. در جامعه شناسی دو نوع اعتماد عمودی و افقی وجود دارد. اعتماد عمودی بین ساختارهای تصمیم گیر با مردم و بالعکس است و اعتماد افقی اعتمادی است که بین اقشار مختلف مردم با یکدیگر وجود دارد.این در حالی است که در شرایط کنونی اعتمادعمودی در جامعه آسیب دیده است. امروز اعتماد بین مردم و مسئولان نسبت به گذشته کاهش پیدا کرده است.از یک طرف برخی مسئولان با گزینش افراد به نوعی بی اعتمادی خود را نشان میدهند و از سوی دیگر نیز مردم به شکلهای مختلف بی اعتمادی خود را به مسئولان نشان میدهند.هنگامی که اعتماد عمومی در یک جامعه کاهش پیدا می کند سرمایههای اجتماعی نیز آسیب میبیند. مشارکت واقعی مردم در شرایطی در انتخابات آینده محقق خواهد شد که سرمایه و اعتماداجتماعی آسیب دیده ترمیم شود و مردم احساس کنند اگر در انتخابات شرکت کنند تغییرات مثبتی در زندگی آنها رخ خواهد داد. ماکس وبر معتقد است جوامع مختلف به سه نوع مشروعیت عقلایی، مشروعیت سنتی و مشروعیت کاریزماتیک تقسیم بندی می شوند.وی معتقد است در جوامع سنتی و کاریزماتیک انتقاد وجود ندارد.در چنین جامعه ای مفاهمیمی مانند «به چه دلیل» و «چرا» وجود ندارد.در جوامعی که توسط افرادی مانند هیتلر و موسولینی اداره می شدند چیزی به نام انتقاد وجود نداشت و کسی جرأت انتقاد نداشت. در چنین فرهنگ سیاسی هیچ گاه انتقاد محلی از اعراب نداشته و همواره براساس آنچه شاه می گفته عمل می شده است.به عنوان مثال در ادبیات سیاسی دوران قاجار مردم به مثابه رعیت قلمداد می شدند که حق انتقاد از پادشاه و تصمیمات وی را نداشتهاند.
ارسال نظر