| کد مطلب: ۱۰۷۲۶۴۲
لینک کوتاه کپی شد

جلال خوش‌چهره در گفت‌وگو با «آرمان ملی»:

اسرائیل در جنگ نامتقارن و چریکی ناتوان است

شاید خود صهیونیست‌ها و غربی‌ها نیز فکرش را نمی‌کردند که طوفان‌الاقصی بتواند آنها را آنچنان گیج و سردرگم کند که برای مقابله با حماس و گروه‌های مقاومت فلسطین متوسل به راه‌های مختلف شوند، اما حماس و گردان‌های عزالدین قسام -شاخه نظامی حماس- نشان دادند که آنچه در خصوص قدرت نظامی ارتش اسرائیل بیان می‌شده چیزی شبیه به افسانه بوده است و با یک حمله هدفمند و غافلگیرانه تمام دستگاه‌های اطلاعاتی، امنیتی و نظامی اسرائیل مات و متحیر می‌مانند.

اسرائیل در جنگ نامتقارن و چریکی ناتوان است

 همین مساله نیز باعث شده تا درون رژیم صهیونیستی نیز موج انتقادات بسیار به سمت بنیامین نتانیاهو و کابینه وی باشد. چنان که بسیاری قائل به سقوط کابینه نتانیاهو و محاکمه وی هستند. از طرفی در تحولات میدانی شاهدیم که صهیونیست‌ها تمام امکانات خود را به کار گرفته‌اند و از هوا و دریا و زمین به غزه حمله می‌کنند؛ اما هنوز در مقابل گروه‌های مقاومت فلسطینی طرفی نبسته‌اند. ماجرای حمله زمینی هم که مدت‌ها روی آن مانور می‌دادند به عقیده بسیاری از تحلیلگران از پیش شکست خورده است. این در حالی است که کشورهای عرب منطقه یا سکوت کرده‌اند یا صرفا به دادن بیانیه و حمایت از مردم غزه و لزوم آتش‌بس اکتفا کرده‌اند. شاید اگر با نگاه بدبینانه به این موضوع نگاه کنیم گفته شود که برخی از آنها از بهم خوردن طرح صلح ابراهیم یا همان عادی شدن روابط کشورهای عربی با اسرائیل ناراحت هستند و تلاش‌شان برای ایجاد آتش‌بس و صلح به همین جهت است. آنچه مسلم است جنگ اخیر نشان داد که صهیونیست‌ها اصلا در حد و اندازه‌های گفته‌هایشان نیستند و طوفان‌الاقصی سیلی محکمی از سوی فلسطینی‌ها بود که صهیونیست‌ها تلنگری بخورند و بدانند اگر مناطق اشغالی را ترک نکنند با رفتارهای چندین و چند باره مشابه گروه‌های مقاومت مواجه خواهند شد. در این راستا برای بررسی تحولات اخیر غزه، حمله همه‌جانبه اسرائیل و مقاومت گروه‌های فلسطینی، موضع کشورهای منطقه و مواضع ایران و آمریکا «آرمان ملی» با جلال خوش‌چهره، تحلیلگر مسائل بین‌الملل و فعال رسانه‌ای و مطبوعاتی به گفت‌وگو پرداخته است که در ادامه می‌خوانید.

* ارزیابی شما از جنگ اخیر غزه؛ طوفان الاقصی و همچنین زیر سوال رفتن قدرت نظامی و اطلاعاتی رژیم صهیونیستی چگونه است؟

اقدامی که حماس انجام داد نوعی ساختارشکنی برای ادعاهایی بود که اسرائیلی‌ها داشتند. در عین حال اسرائیلی‌ها در نیمه دهه اول سال 2000 در غزه حضور داشته و غزه را در کنترل خود داشتند، اما نتوانستند آنجا بمانند به این دلیل که ارتش اسرائیل فقط می‌تواند در جنگ کلاسیک مشارکت داشته باشد و در جنگ نامتقارن و چریکی عملا ناتوان است. به ویژه اگر شما مساحت غزه را که 24 کیلومتر در 46 کیلومتر است و فشردگی جمعیت و ساختار معماری آنجا را در نظر بگیرید ارتش اسرائیل به هیچ وجه نمی‌توانست در آنجا باقی بماند. چراکه در جنگ نامتقارن عملا دچار شکست می‌شود و به همین دلیل مجبور شد غزه را ترک کند و در عین حال به یک سیاست راهبردی یعنی دوپاره کردن جمعیت فلسطینی‌ها در کرانه باختری و غزه پرداخت. برای اینکه با سوءاستفاده از اختلافات گروه‌های فلسطینی مانع از ایجاد یک دولت مستقل فلسطینی شود و از طرف دیگر این عقب‌نشینی ناشی از ناتوانی ارتش اسرائیل در مبارزه با مبارزان فلسطینی در یک جنگ نامتقارن بود. همین مساله امروز نیز درباره غزه جاری است و اسرائیل می‌داندکه با این فشردگی و به رغم همه ویرانگری‌هایی که در آنجا داشته نمی‌تواند حتی با نیروهای زمینی خود وارد غزه شود و جنگی موفق را دنبال کند مگر با اقدامات ایذایی و تکیه بیشتر بر حملات هوایی و دریایی. اما آنچه در هر جنگ اهمیت دارد این است که زمین در اختیار چه کسی است و تا امروز ارتش اسرائیل به رغم همه حمایت‌های معنوی و لجستیکی‌ای که از طرف آمریکا و کشورهای اروپایی به‌دست آورده هنوز نمی‌تواند یک حمله زمینی گسترده را در غزه انجام دهد و حتی اگر این کار را انجام دهد که به شکل اجتناب ناپذیری مجبور به انجام آن است تنها ممکن است که بتواند شمال غزه را مورد حمله قرار دهد. کما اینکه اگر نگاه کنید حجم بالای حملات هوایی و دریایی در موشک اندازی به شمال غزه است و جنوب غزه شدت کمتری داشته است. لذا به نظرم می‌آید که نه تنها اسرائیل بلکه خود آمریکا در تجربه‌های جنگ افغانستان و عراق هم نشان داد که اینها خیلی آمادگی برای جنگ نامتقارن را ندارند.

* گردان‌های قسام اعلام کرده‌اند که آمادگی کاملی برای مقابله زمینی با اسرائیل داریم و از سویی کشورهای منطقه نیز به طور تلویحی نیز از آنها حمایت کرده‌اند؛ اساسا عملکرد حماس و مقاومت  را در جنگ غزه را چطور می‌بینید؟

من در دو بخش به این پرسش پاسخ می‌دهم؛ یکی اینکه در خصوص واکنش‌های منطقه‌ای فراموش نکنیم که این واکنش‌ها فعلا صرفا واکنش‌های معنوی و اعتراض‌های افکار عمومی بوده و آنچه می‌تواند تاثیر بگذارد دولت‌های منطقه هستند که فعلا ما شاهد نشانه‌هایی از اینکه با حماس همراهی کنند نیستیم. مهم‌ترین مساله این است که هر کدام از دولت‌های منطقه که واکنش نشان دادند به غیر از دولت رجب طیب اردوغان رئیس‌جمهور ترکیه که طی روزهای گذشته مواضع تندی را نسبت به اسرائیل و در حمایت از حماس گرفته بقیه دولت‌ها مرز بین فلسطین و حماس را برجسته کرده‌اند و بیشتر روی مقوله فلسطین تاکید کردند تا اینکه بخواهند از گروه‌های مقاومت حمایت کنند. نکته دوم این است که حماس گفته ما زمینه‌های مقاومت داریم و من هم معتقدم که حماس در یک جنگ نامتقارن می‌تواند اسرائیل را دچار فرسودگی کند منتها باید دید که توانمندی حماس در این زمینه تا چه اندازه است و چه مقدار می‌تواند از تجهیزات و سلاح‌های خود استفاده کند و بتواند ارتش اسرائیل را که با تجهیزات بالا وارد غزه می‌شوند زمینگیر کند و با اقدامات ایذایی خود آنها را فرسوده کند. من معتقدم که حماس خودش را برای این جنگ نامتقارن آماده کرده و خود اسرائیلی‌ها نیز با توجه به وضعیت جغرافیایی منطقه و حتی خرابی‌ها که می‌تواند زمینه‌های استتار خوبی را برای نیروهای حماس فراهم کند در اقدامات ایذایی علیه اسرائیل توانمندشان کند. ولی این به معنای آن نیست که اسرائیلی‌ها بدون برنامه باشند و من تصور می‌کنم که آنها استراتژی حساب شده‌ای دارند به ویژه که آنها تجربه جنگ داخل غزه را داشتند و زمانی در آنجا بودند و مجبور شدند که غزه را ترک کنند. تصور من این است که اسرائیلی‌ها نمی‌روند که غزه را اشغال کنند بلکه می‌روند تا حماس را از قدرت سیاسی برکنار کنند و این همان خطری است که حماس و هوادارانش باید متوجه آن باشند.

* بیش‌ترین انتظار در جنگ غزه از کشورهای عرب منطقه مثل مصر، عربستان و سایر کشورها در حمایت از فلسطینی‌ها و حماس است؛ اما خود را کنار کشیدند و فقط به اظهارنظر می‌پردازند؛ اساسا چرا کشورهای عرب منطقه به طور کامل در حمایت از مقاومت فلسطین وارد نمی‌شوند؟

فراموش نکنیم که دولت‌های عربی مدت‌هاست که به مساله فلسطین یک اهمیت درجه دو یا درجه سه داده‌اند و در واقع مساله فلسطین برای دولت‌های عرب یک مساله حاشیه‌ای بوده است. کما اینکه می‌بینید در مساله صلح ابراهیم یا حتی گفت‌وگو‌های عربستان با اسرائیل برای عادی سازی روابطشان؛ مساله فلسطین آنچنان مساله پر رنگی نبوده است. دیگر اینکه دولت‌های عربی مساله فلسطین را منهای گروه‌های مقاومت می‌بینند. این نکته‌ای بسیار مهم است و حتی در جنگی که به راه افتاده به جز دولت قطر بقیه دولت‌ها به صراحت مطرح کردند که مساله فلسطین جدای از مساله حماس است. لذا به گونه‌ای یا حمله اکتبر حماس را محکوم کردند یا مورد شماتت قرار دادند و به معنای حمایت نیست. آنها فقط بر روی مساله فلسطین تاکید کردند. نکته بعدی این است که دولت‌های عرب آمادگی و تمایلی برای جنگ با اسرائیل ندارند و می‌خواهند که مساله به شکل دیپلماتیک حل شود. نکته بعدی این است که داستان و پیامدهای جنگ کنونی به خروج فلسطینیان از غزه و آوردن آنها به سرزمین‌های دیگر کشورهای عربی نینجامد. شما موضع مصر را نگاه کنید مقاومتی که برای باز کردن گذرگاه رفح داشت به این دلیل بود که اگر فلسطینیان وارد رفح شوند اسرائیل می‌خواهد آنها را در صحرای سینا رها کند و اینها دیگر به داخل غزه برنخواهند گشت. تصور دولت‌های عرب این است که اسرائیل می‌خواهد به گونه‌ای عمل کند که با خارج کردن یک و نیم میلیون نفر از مردم غزه را راهی کشورهای عربی کند. در حالی که اردن، مصر، عربستان و این آمادگی را برای پذیرایی از فلسطینی‌ها ندارند. اینها در صورتی حاضر به پذیرش این مساله هستند که دولت اسرائیل بپذیرد که مردم غزه بعد از جنگ به خانه و کاشانه خودشان برگردند. اما این اطمینان را نه دولت اسرائیل به آنها داده و نه دولت‌های عرب گرفته‌اند. اما اینکه دولت‌های عربی بخواهند با بهانه حماس وارد جنگ شوند من بعید می‌دانم. همان‌طور که گفتم مساله فلسطین در حال حاضر برای آنها صرفا مساله‌ای درجه چند است و اولویت‌های آنها مسائل مهم‌تری است.

آنچه در هر جنگ اهمیت دارد این است که زمین در اختیار چه کسی است و تا امروز ارتش اسرائیل به رغم همه حمایت‌های معنوی و لجستیکی‌ای که از طرف آمریکا و کشورهای اروپایی به‌دست آورده هنوز نمی‌تواند یک حمله زمینی گسترده را در غزه انجام دهد و حتی اگر این کار را انجام دهد که به شکل اجتناب ناپذیری مجبور به انجام آن است تنها ممکن است که بتواند شمال غزه را مورد حمله قرار دهد

*چندی پیش مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامه‌ای را با موافقت 164 کشور تصویب کرد و طی آن خواستار آتش بس فوری در جنگ غزه شد؛ اما اسرائیل همچنان به حملات خود به غزه ادامه می‌دهد؛ اساسا چرا صهیونیست‌ها به طور کلی نسبتا به قوانین بین‌المللی و مصوبات سازمان ملل بی‌توجهند؟

یکی از دستاوردهای جنگ کنونی این بود که اسرائیلی‌ها و به تبع آن آمریکایی‌ها وقتی از مقوله دموکراسی و حقوق بین‌الملل و رویه‌های حقوقی و قانونی و اخلاقی در جامعه جهانی حرف می‌زنند با معیارهای دو گانه است. یعنی معتقدند همه مسائل فقط باید برای مردم دیگر کشورها باشد، اما وقتی پای خودشان وسط می‌آید هرگز به این مساله تن نمی‌دهند. کما اینکه قطعنامه‌ای که سال 1968 در سازمان ملل مصوب شد که طی آن دو کشور فلسطینی به‌وجود بیاید و اسرائیل باید به آن تن دهد که از آن تاریخ تاکنون اسرائیل به آن تن نداده است. اسرائیل هرگز خود ر ا عضو FATF نکرده و هرگز خود را متعهد به پرسش‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نکرد و همواره نسبت به قطعنامه‌های مجمع عمومی سازمان ملل و یا حتی شورای امنیت سازمان ملل تن نداده است. در عین حال سازمان ملل هم معمولا قطعنامه‌هایی را صادر کرده که غیرالزام‌آور است. یعنی قطعنامه اخیر بازتابی از افکار عمومی ملت‌ها و حتی دولت‌های جهان در قبال اشغالگری و جنایتی است که اسرائیل انجام می‌دهد، اما اسرائیل به راحتی در برابر این قطعنامه می‌ایستد و حتی به خود اجازه می‌دهد که یک نهاد بین‌المللی را مورد عتاب قرار دهد و مشتاقانه خواستار این شود که دبیرکل سازمان ملل از کار خود استعفا دهد. این برای اولین بار است که یک رژیمی به خود اجازه می‌دهدکه به یک نهاد بین‌المللی و رئیس آن توهین کند و خواستار تغییر آن می‌شود. این نشان می‌دهد که قطعنامه‌ای هم که شکل گرفته متاسفانه نمی‌تواند جواب دهد. بلکه صرفا مثل تمام قطعنامه‌هایی که اسرائیل را محکوم کرده که دست از جنگ‌طلبی و توسعه‌طلبی خود بردارد صادر شده ولی هرگز اسرائیل به آن تن نداده است، اما یک دستاورد مهم داشت و آن اینکه چهره اسرائیل را بار دیگر نزد افکار عمومی جهان افشا کرد که آنها دربرابر خواست عمومی جهان وقتی مخالف منافع و اهداف بلند مدت آنها باشند چگونه یک موضع اپوزیسیون گرفته و مخالفت می‌کنند. من ولی تصور می‌کنم اتفاق خاصی در این باره نمی‌افتد به ویژه که الان ترجیح اسرائیلی‌ها این است که آتش‌بسی صورت نگیرد.

* صحبت‌های مقامات کشورمان در خصوص لزوم عدم حمایت آمریکا از رژیم صهیونیستی و واکنش‌های مقامات آمریکایی را چگونه تحلیل می‌کنید و اساسا این درجه از تنش چه میزان قابلیت تبدیل شدن به مقابله نظامی را دارد؟

میان سیاست اعلامی و سیاست رسمی و عملی یک مرزی وجود دارد. آمریکا یکسری نمایش‌های بازدارنده مثل آوردن ناوهای خود در مدیترانه یا آب‌های خلیج فارس و دریای عمان از خود نشان داده است. در عین حال مقامات کشورمان نیز اظهاراتی را داشته‌اند، اما هنوز به نظر می‌آید که هر دو اینها زیر خط جنگ اظهارنظر می‌کنند و هیچکدام مایل به این نیستند که اوضاع به سمت تشنج بالا و جنگ کشیده شود. اما جنگ اتفاقی است که هیچکس محاسبه دقیقی برای شروع آن ندارد و هر اتفاق ساده یا حساب نشده‌ای می‌تواند جرقه جنگ را بزند و آتش جنگ را شعله ور کند. ولی به نظرم می‌آید که هم حضور آمریکا در منطقه بیشتر یک نمایش بازدارنده است و نمایش‌های نظامی و اظهارات مقامات ایران هم بیشتر یک موضع بازدارنده است. والا هر دو طرف تلاش می‌کنند که کار به نقطه جوش نرسد. این در حالی است که اسرائیل خیلی تمایل دارد که دامنه جنگ کنونی در غزه گسترده شود و به نوعی پای آمریکا و دیگر کشورها نیز به این جنگ باز شود. در مجموع ادامه این وضع به هوشیاری و تدبیر دو طرف بستگی دارد و باید دید طی روز‌های آینده چه اتفاقاتی رخ خواهد داد. واقعا نمی‌شود پیش بینی مشخص و قاطعی کرد که جنگ رخ می‌دهد یا نه اما به نظر می‌آید که هم تهران و هم واشنگتن تلاش می‌کنند به رغم برخی تندی‌ها در اظهارات خود و سیاست‌های اعلامی در سیاست‌های عملی زیر خط جنگ عمل کنند.

 

 

منبع : آرمان ملی
خبرنگار : حمید شجاعی

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار