دکتر مصطفی اقلیما در گفت وگو با «آرمان ملی»:
فقر مردم شهرها را به حاشیهها کشانده است
براساس آمارهای ارائه شده در حدود نوزده میلیون حاشیهنشین در شهرهای مختلف ایران وجود دارد که اغلب نیز با احساس محرومیت و تبعیض همراه هستند.
در سالهای اخیر در ایران رشد حاشیهنشینی همزمان با تشدید تورم، افزایش شدید قیمت مسکن و زمین و بروز التهابات ارزی و همچنین افزایش نابرابریهایی درآمدی، ابعاد جدیدی به خود گرفته است. این در حالی است که جمعیت حاشیهنشین عمدتا در کنار بافت قدیمی، فرسوده، تاریخی و حاشیه متصل به شهرهای اقماری سکنی گزیدهاند. در سالهای اخیر الگوی استقرار حاشیهنشینی در کشور تغییراتی یافته، به این صورت است که بخشی از حاشیهنشینها که قبلا در مراکز شهرها دیده میشدند و در بافتهای فرسوده و مستهلک شهری بودند با تکمیل ظرفیت بافتهای فرسوده شهری و افزایش شدید قیمت مسکن در شهرها، به خارج از خطوط مرزی شهرها کشیده شدهاند.اتفاقی که پیامدهای مهم جامعه شناختی برای جامعه ایران به همراه داشته است.به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی این موضوع «آرمان ملی» با دکتر مصطفی اقلیما، جامعهشناس گفت وگو کرده است. دکتر اقلیما معتقد است:«بسیاری از کسانی که دزدی،روسپیگری و بزهکاری میکنند جامعه آنها را به این روز انداخته است. چه بسا اگر این افراد از امکاناتی مانند بقیه برخوردار بودند انسانهای مفیدی برای جامعه می شدند. اغلب این افراد آسیب های جامعه را دریافت کرده اند و آسیب ها را به سمت خود معطوف کردهاند. در نتیجه بقیه افراد جامعه در معرض آسیب کمتری قرار گرفته اند.این افراد فدایی جامعه هستند. در واقع این افراد قربانی رفتار جامعه بودهاند که امروز به شکلهای مختلف بزهکاری واکنش اعتراض آمیز نشان میدهند». در ادامه ماحصل این گفت وگو را میخوانید.
*چرا میزان حاشیهنشینی در ایران در حال افزایش است؟
در همه کشورهای جهان افرادی که از توانایی مالی کافی برای زندگی در شهرها برخوردار نیستند به حاشیه شهرها پناه میبرند.دلیل اصلی اینکه حاشیهنشینی در ایران نسبت به کشورهای دیگر در حال افزایش است این است که در شهرهای ایران کار و اشتغال وجود ندارد.این وضعیت در روستاها نیز وجود دارد. به همین دلیل نیز روستائیان برای به دست آوردن اشتغال به شهرها میآیند. در چنین شرایطی چون در شهرها نیز میزان اشتغال کاهش پیدا کرده در حاشیه شهرها زندگی میکنند. در نتیجه حاشیه شهرها از دو طرف تغذیه میشود. نخست از طرف کسانی که توانایی کافی زندگی در شهرها را ندارند و دوم روستاییانی که به امید پیدا کردن کار به شهرها مهاجرت میکنند.دلیل دیگر افزایش میزان حاشیهنشینی در ایران فقر است.امروز جمعیت زیادی در حاشیه شهرها زندگی میکنند که این جمعیت زیاد فینفسه آسیبزننده است.در برخی از سکونتگاهها در حاشیه شهرها هفت یا هشت نفر با هم در محیطی کوچک زندگی میکنند که پیامدهای اخلاقی و روانی منفی زیادی دارد.از منظر روانشناسی برادر و خواهر در سنین پایین به دلیل عدم آگاهی کافی باید در اتاقهای جداگانه بخوابند. این وضعیت در همه جوامع وجود دارد. در چنین شرایطی فرض بگیرید در یک سکونتگاه در حاشیه شهرها به دلیل کمی فضا چندین خواهر و برادر در یک اتاق کوچک در کنار هم می خوابند. این وضعیت آسیب زننده است و زمینه فروپاشی ساحت خانواده را فراهم می کند. یکی از دلایل اصلی حاشیه نشینی بیکاری است اما دلایل دیگری نیز در این زمینه وجود دارد.در همه جوامع دولت ها موظف به تولید کار برای مردم آن جامعه هستند.در بسیاری از انتخابات سیاسی در کشورهای جهان رقابت اصلی کاندیدای انتخابات بر سر کاهش نرخ بیکاری در آن جامعه است و مردم بیشتر از کسانی حمایت می کنند که در زمینه کاهش نرخ بیکاری برنامه کاربردی ارائه می کنند.
*آیا حاشیهنشینی خود دلیل حاشیهنشینی بیشتر میشود و به یک رویکرد اجتماعی تبدیل میشود؟
بله،حاشیهنشینی فی نفسه خود را تشدید میکند. در عین حال آسیبهای دیگری نیز با خود به همراه می آورد.کسی که در روستا زندگی می کرده اما کار نداشته تنها یک مشکل داشته است. این در حالی است که هنگامی که به شهرها مهاجرت می کند و در نهایت حاشیهنشین میشود چندین مشکل پیدا می کند.در اغلب خانوادههای مناطق حاشیهنشین اقتدار پدر خانوادهها به دلیل مشکلات اقتصادی و نداشتن کار نزد اعضای خانواده زیر سوال رفته و دیگر فرزندان به راحتی حرف پدر و مادر خود را گوش نمیدهند.امروز فرزندان در محیطهای شهری به خوبی به حرف بزرگترها خود گوش نمیدهند.این در حالی است که این وضعیت در حاشیه شهرها به مراتب بدتراست.نکته دیگر که وضعیت حاشیه نشینی را پیچیدهتر می کند احساس محرومیت و تبعیض اجتماعی است.
هنوز انسانیت از محلات فقیر نشین از بین نرفته و بلکه از دیگر مناطق شهرها بیشتر است.هنوز انسانیت و مردانگی در مناطق فقیر شهر نمرده و اگر کسی کمک بخواهد به آن کمک می کنند.مردم فقیر پول ندارند اما همان که دارند را با دیگران تقسیم می کنند.دلیل اصلی اعتراض
*آیا این احساس تبعیض حاشیهنشینها را به نیروهای معترض اجتماعی تبدیل میکند؟
این دلیل به همراه دلایل دیگر چنین اتفاقی را رقم میزند. در نتیجه ما امروز با نوزده میلیون و بلکه بیشتر معترض اجتماعی بالقوه مواجه هستیم.کسی که در روستا زندگی می کند و مشاهده می کند همه امکانات کشور در تهران یا شهرهای بزرگ جمع شده به امید زندگی بهتر به شهرها مهاجرت میکند. غافل از اینکه در شهرهای بزرگ با چالشهای بزرگ تری مواجه خواهد شد.البته معضل بیکاری در شهرهای کوچک هم وجود دارد و تنها مختص به حاشیه شهرهای بزرگ نیست.با این وجود بیکاری در حاشیه شهرهای بزرگ چالش های جدی تری به وجود آورده است.
*در حاشیه شهرها به دلیل نابسامانیهای اقتصادی و فرهنگی بزهکاری و رفتارهای بزهکارانه به مرور زمان جزئی از زندگی روزمره برخی از آنها میشود. آیا این وضعیت به جامعه نیز سرایت میکند؟
بنده از قبل از انقلاب تاکنون به دلیل مسئولیتی که در زمینه مددکاری اجتماعی داشتم در بدترین محلههای ایران رفت و آمد داشتهام و از نزدیک با واقعیتهای زندگی مردم این مناطق آشنایی دارم.به همین دلیل نیز معتقدم امنترین مناطق شهرها برای رفت و آمد مناطق فقیرنشین است.به عنوان مثال اگر فردی در محلههای پایین شهر برای یک خانم مزاحمت ایجاد کند با واکنش مردم منطقه مواجه میشود. این در حالی است که در شمال شهر چنین اتفاقی رخ نمی دهد و کسی واکنش نشان نمی دهد و یا واکنش حداقلی نشان می دهد.اشتباه نکنیم. هنوز انسانیت از محلات فقیر نشین از بین نرفته و بلکه از دیگر مناطق شهرها بیشتر است.هنوز انسانیت و مردانگی در مناطق فقیر شهر نمرده و اگر کسی کمک بخواهد به آن کمک می کنند.مردم فقیر پول ندارند اما همان که دارند را با دیگران تقسیم می کنند.دلیل اصلی اعتراض مردم فقیر جامعه فقر است.هنگامی که دولت قیمت کالاهای اساسی را افزایش می دهد زندگی اقشار فقیر جامعه تحت تأثیر می گیرد و امکاناتی را که تا دیروز در وضعیت حداقلی بوده نیز کاهش پیدا می کند.
*در چنین شرایطی بزهکاری رشد نمیکند؟
بزهکار که به خودی خود بزهکار نشده است. جامعه وی را بزهکار کرده است.آیا کسی که دزدی میکند از بد و تولد چنین به دنیا آمده است. خیر. این جامعه است که با محرومیتها و فشارهایی که به این افراد وارد می کند این افراد را به دزد و مجرم تبدیل می کند.هنگامی که روی پدر و مادر خانواده فشار وارد می شود این فشارها به صورت طبیعی به فرزندان نیز منتقل می شود و فرزندان نیز براساس همین فشارها از خود واکنش نشان میدهند.بسیاری از افرادی که در حاشیه شهرها زندگی میکنند تخصص دارند اما کار برای آنها وجود ندارد. در بین حاشیه نشین ها افراد تحصیل کرده ای وجود دارند که اغلب از شهرهای دیگر به تهران مهاجرت کردهاند.اغلب این افراد ناکارآمدی بخشهای دولتی و شهرداریها را دلیل اصلی وضعیت زندگی خود میدانند. این افراد در روستا و شهر کوچکی که زندگی می کردند دارای احترام بودند و هیچ خلافی مرتکب نمی شدند.دلیل آن نیز این بود که در شهرهای کوچک نظارت اجتماعی وجود دارد و اغلب افراد همدیگر را می شناسند. به همین دلیل نیز اگر کسی خلافی مرتکب شود خیلی زود بقیه افراد شهر یا روستا متوجه میشوند.این در حالی است که در شهرهای بزرگ نظارت اجتماعی وجود ندارد و به جای آن باید قانون اجرا شود. این در حالی است که در عمل قانون اجرا نمیشود.امروز آمار معتادان در مدارس کشور افزایش چشمگیری داشته است.
*چرا چنین اتفاقی رخ داده است؟
اعتیاد در همه مقاطع تحصیلی و به خصوص در مقطع دبیرستان وجود دارد. اگر یک خانواده استاندارد بینالمللی چهار نفره یعنی پدر و مادر و دو فرزند دختر و پسر را که معیار مطالعات اجتماعی است معیار قرار بدهیم در شرایط کنونی در کشور در حدودشانزده میلیون نفر به صورت مستقیم یا غیر مستقیم با مسأله اعتیاد درگیر هستند.از این شانزده میلیون نفر هشت میلیون فرزندان خانواده معتاد هستند که در مدارس حضوردارند.اغلب این فرزندان یا مواد می فروشند،یا تهیه می کنند و آثار اعتیاد در منزل مانند عصبی بودن را با خود همراه دارند.در کنار این شانزده میلیون نفر بستگان دیگر مانند برادر یا خواهر نیز به صورت غیرمستقیم با مسأله اعتیاد درگیر هستند و از اعتیاد نزدیکان خود نگران و مضطرب هستند.امروز برخی از مراکز عنوان می کنند مردم ایران با افسردگی مواجه شده اند. این در حالی است که در واقع مردم افسرده نیستند و بلکه بی تفاوت شدهاند.
ارسال نظر