«آرمان ملی» مواضع برخی اصلاحطلبان در مورد جبهه اصلاحات را بررسی میکند
اصلاحات باید به جایگاه خود برگردد | با شعار جوانهای کف خیابان به سمت ما نمیآیند
اصلاحطلبان در طی دهههای مختلف چه آن زمان که در میانههای دهه 70تا میانههای دهه 80 دولت و مجلس را در اختیار داشتند و چه پس از آن که در حاشیه سیاست ایران به تناوب به فعالیت و کنش سیاسی پرداختند همواره درصدد تاثیرگذاری بر جامعه و پیشبرد اهداف خود در راستای تقویت و اعتلای کشور و تحقق مطالبات جامعه بودهاند؛ مسالهای که در همان دوران دولتهای هفتم و هشتم سیدمحمد خاتمی و مجلس ششم به اصلاحات حکومتمحور و اصلاحات جامعه محور تعبیر میشد. اما روند امور طی سالها و حتی دهههای گذشته به سمت و سویی رفته که اصلاحطلبان به رغم اینکه همواره تلاش داشتهاند بر مبنای محوریت مطالبات جامعه حرکت کنند اما نتوانستند آنطور که باید نوعی بازتولید، بازتعریف یا به عبارت دیگر یک نوزایی راهبردی، گفتمانی و حتی در افراد در مجموعه خود داشته باشند.
به گزارش آرمان ملی آنلاین، امری که بارها از آن در قالب واژهای تحت عنوان«اصلاح اصلاحات» سخن به میان آمده است. همین امر نیز باعث شده تا با تغییرات نسلی و تغییر مطالبات نسل جدید، اصلاحطلبان نتوانند آنطور که باید با جامعه به خصوص نسل جدید ارتباط مناسب و متناسبی را برقرار کنند. قدر مسلم اینکه یک گام بزرگ برای پالایش، پایش و پردازش در این جریان باید در عبور از نسل اول اصلاحطلبان و رسیدن به نسل دوم که همانا میانسالان و جوانان اصلاحطلب است قرارگیرد و مهمتر از آن اینکه اندیشه ، تفکر و گفتمان حاکم بر جریان اصلاحات روزآمد شود تا بتواند باز هم با جامعه در حوزهها و ساحتهای مختلف ارتباط موثر برقرار کند. این مساله را نیز میتوان در برخی تغییرات در ساختارها و سازوکارهای اجماع ساز اصلاحطلبان دید.
از نهاد اجماع ساز اسبق این جریان سیاسی با نام شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان و در ادامه نهاد اجماعساز فعلی که اتفاقا در انتخابات1400 نیز نقش آفرینی کرد. تغییرات جدیدی که چندی پیش در اوایل تیرماه در هیأت رئیسه و همچنین در اعضای جبهه اصلاحات شکل گرفت را نیز میتوان در همین مسیر قلمداد کرد. تغییراتی که طی آن بهزاد نبوی کهنهکار سیاست اصلاحطلبان از ریاست این جبهه کنار رفت و آذر منصوری، دبیرکل حزب اتحاد ملت به جای او بر کرسی ریاست نشست. هر چند که انتقاداتی نیز بر این رویه از سوی برخی احزاب و اشخاص اصلاحطلب مطرح بود، اما تاییدات و تاکیدات سیدمحمد خاتمی رئیس دولت اصلاحات بر اینکه بهتر است رئیس جبهه یک خانم باشد باعث شد که احزاب و اشخاص اصلاحطلب نیز بیش از پیش پذیرای ریاست منصوری بر جبهه اصلاحات باشند.
اما بحث اصلی نوع نگرشی است که طی مقاطع مختلف بر جبهه اصلاحات مستتر بوده و اتفاقا برخی اختلافات نیز که گفته می شود باعث کنار رفتن نبوی از این جبهه شده است از این مساله سرچشمه میگیرد.
خود تخریبی و عدم درک گفتمانی
اصلاحطلبان در خصوص مسائل مختلف از جمله انتخابات و تحولات اجتماعی در جامعه با دو دیدگاه تندرو و میانهرو مواجه بودهاند. در همین جهت زمانی که بهزاد نبوی ریاست این جبهه را برعهده داشت سیاستی میانه و متوازن پیش میگرفت و حتی در گفتوگویی با آگاهینو در خصوص تحولات پاییز سال گذشته نیز گفته «تصور میکنم برخی افراد در بدنه اصلاحطلبان طی یک سال گذشته، به این نتیجه رسیدهاند که کار دارد تمام میشود پس بگذارید ما برای حرکتهای بعدی خودمان را آماده کنیم و جا باز کنیم در حرکت بعدی. استنباط من این بود. حالا نمیدانم چقدر درست است و چقدر غلط. ولی احساس میکنم که نگران بودند که سرشان بیکلاه بماند.» وی همچنین با اشاره به انتخاب آذر منصوری به ریاست جبهه اصلاحات عنوان کرده:« در جبهه اصلاحات یک زن که فعالیت سیاسی گستردهای هم از گذشته داشته رئیسشده است که مبارک است ولی بعضی از دوستان تصورشان این است که با شعار جوانگرایی یا استفاده از خانمها، جوانهای کف خیابان به سمت ما خواهند آمد که من چنین تصوری ندارم.»
اما جدای از اظهارات بهزاد نبوی هستند به ظاهرا چهرههایی که خود را اصلاح طلب میدانند و رسانههایی هم در اختیار دارند، اما بیش از آنکه به نفع جریان اصلاحات حرکت کنند بیشتر آب به آسیاب جریان مقابل میریزند و نه تنها جبهه اصلاحات بلکه رئیس دولت اصلاحات را نیز به جهت حمایتهایش از این جبهه مورد تخطئه قرار میدهند. چه اینکه آنها کنارهگیری بهزاد نبوی از جبهه اصلاحات را نیز به جهت سازشکاری و محافظه کاری در جبهه اصلاحات میدانند. جالب اینکه آنها حضور آذر منصوری و پس از آن هیأت رئیسه جدیدی را ناشی از فضای حاکم تندرو بر جبهه اصلاحات میپندارند. به نظر میرسد برخی کارگزارانیها یا رسانه منتسب به آنها رویکردهای حاکم بر جبهه اصلاحات و احزاب اصلاح طلب را قبول ندارند و اگر خود بر سریر قدرت نباشند با انواع سناریوسازیها فریاد واصلاحاتا سر میدهند و اینگونه القاء میکنند که اصلاحطلبان در راه نابودی خود هستند. در حالی که اصلاحطلبان همواره بر مبنای خردجمعی پیش رفتند و اگر در مقطعی به نحو دیگری عمل کردند؛ امروز با توجه به شرایط و موقعیت جامعه بنا را بر این سیاست و این رویکرد گذاشتهاند. هر چند که نقد مصلحانه و سازنده همواره در دستور کار اصلاحطلبان بوده اما نقد مخرب صرفا تخریب جریان خودی است. این نکته هم که گفته شده جبهه اصلاحات صورتی اپورچونیستی و منفعتطلبانه از تحولات عمیقتر دموکراتیک شامل جنبش حقوق زنان است ناشی از عدم درک گفتمان بزرگ و تاثیرگذار اصلاحات است.
نباید اصلاحات را محدود و محصور کنیم
یک فعال سیاسی اصلاحطلب در ارتباط با اظهارات اخیر بهزاد نبوی در مورد جبهه اصلاحات اظهار داشت: صحبتهای آقای نبوی از روی دلسوزی و بهخاطر تجربیات عملی است که در سیاستورزی دارند و باید صحبتهای مهمی تلقی کرد و جدی گرفت. آسیبشناسی مسائل جریان اصلاحات خارج از مسائل روزمره و جوزدگیهای زودگذر یک بحث مبنایی است. احمد حکیمیپور به«آرمان ملی» گفت: به هر جهت جریان اصلاحات چون یک جریان حقوقی و قانونی است باید برگردد و دقیقا جایگاه خود را تعریف کند، مواضع خود را معلوم کند و روی مسائل اصلی کشور و آنچه فکر میکند معضلات جامعه است علنا برنامههای خود را طرح کند تا تفاوتها معلوم شود.
دبیرکل حزب اراده ملت بیان کرد: درون جریان اصلاحات مخصوصا در بعد اقتصادی که مساله اصلی مردم است گاها نیروهای متضادی هم داریم که حرفها یکی نیست و متفاوت است. من معتقدم عرصه سیاست داخلی و سیاست خارجی در بخشهای مختلف کار نمیکند و جریان اصلاحات باید مانیفست خود را اعلام کند و چون جبههای بوده حالت ژلهای و مرزبندیهایش کاملا معلوم نیست ممکن است برای مقطعی خوب باشد اما در نهایت به یک آسیب جدی تبدیل میشود که کل جریان را دچار مشکل میکند. وی تصریح کرد: برخی فکر میکنند جریان اصلاحات یعنی جبهه اصلاحات در حالی که یک وجه جریان اصلاحات سیاسی است و در وجه فرهنگی، اجتماعی نیز کنشهای بنیادیتر و مؤثرتری میبینیم بعد اقتصادی نیز بسیار مهم است . لذا نباید جریان اصلاحات را محدود و محصور کنیم.
ارسال نظر