ظرفیتهای ثباتآفرین
در میانه مسائل و تحولات بزرگ جهانی نظیر تداوم جنگ اوکراین و بحران پیش آمده بر سر ارسال و انتقال غلات از دریای سیاه به کشورهای آفریقایی، رخدادهای بزرگ در خاورمیانه را متاثر ساخته است. به بیانی دیگر با توجه به ابعاد پردامنه جنگ اوکراین و درگیری و تقابل منافع آشکار قدرتهای بزرگ جهانی در این جنگ به صورت مستقیم و غیر مستقیم ؛ سایر تحولات بزرگ جهانی کمتر محل توجه و اعتنای رسانهای قرار گرفته است.
به گزارش آرمان ملی آنلاین امیرمحمود گودرزی، تحلیلگر سیاسی- راهبردی نوشت: قابل تصور است که از جمله رخداد مهمی که در خاورمیانه با میانجیگری و ابتکار عمل چین تحقق یافت؛ موضوع تنشزدایی در روابط دو قدرت بزرگ خاورمیانه یعنی ایران و عربستان و حرکت این دو قطب مهم قدرت به سمت روابط رسمی دیپلماتیک بعد از حدود 7 سال است. پرسش اصلی در اینجاست که پیامد اصلی آغاز روابط سیاسی ایران و عربستان چیست؟ و بر معماری امنیتی خاورمیانه به عنوان یکی از پرمنازعهترین مناطق دنیا چه تاثیری خواهد گذاشت؟ برای پاسخ عالمانه و تحلیلی به این پرسش نیازمند تجربههای موفق تنشزدایی در سایر مناطق دنیا و خروجیهای بهدست آمده از آن هستیم.
حوزه آ.س.آن از جمله نهاد منطقه گرایی موفق در دنیاست که از دل توافق و تنشزدایی روابط اندونزی با مالزی پدید آمد. در سال 1967 زمانی که نخست وزیر تایلند به توافق و پایان تنش اندونزی و مالزی کمک کرد و این روندی بر شکل گیری یکی از موفقترین سازمانهای منطقهای در جهان شد. پرواضح است که عملکرد مثبت اقتصادی حوزه آ.س.آن حاصل همین همگرایی منطقهای و مشارکت دسته جمعی است. کشورهای این منطقه با نگاه اقتصادی به یکدیگر به بیان بری بوزان امنیت زدایی کردند و نگرانیهای امنیتی جای خود را به تعاملات اقتصادی داد.
این تجربه موفق گویای این واقعیت راهبردی است که امنیت در یک رابطه بین الاذهانی شکل میگیرد و وقتی رهبران قدرتهای بزرگ منطقهای، نگاه تعاملی و سازنده به همدیگر و منطقه داشته باشند؛ بستر و ظرفیتها برای عمیقتر شدن پیوندهای اقتصادی فراهم میشود. تنشزدایی در روابط تهران و ریاض که با طی مسیر بغداد، مسقط در نهایت در پکن به سرانجام رسید؛ ظرفیت تبدیل فضای امنیتی شکل گرفته در خاورمیانه را به پارادایمی جدید مبتنی بر همگرایی منطقهای دارد. برای رسیدن به نقطه ایدهآل گذر از چند مرحله ضروری است. نخست کنار گذاشته شدن ایده خرید امنیت از بیرون است.
دیر زمانی است که کشورهای حاشیه خلیج فارس با خرید مدرنترین تجهیزات جنگی و میزبانی از پایگاههای دریایی و نظامی آمریکا در منطقه این تصور اشتباه را دارند که با حضور نیروهای خارجی، امنیت ملیشان تضمین میشود. شاید متاثر از همین نگاه بود که در جریان حمله موشکی آرامکو، سعودیها انتظار واکنش و ورود فعالانه آمریکا به این موضوع را داشتند. دکترین معروف کارتر در اوایل دهه 80 که بر تعهد آمریکا به استفاده از نیروی نظامی در دفاع از امنیت و منافعشان در خلیج فارس استوار بود؛ این دکترین عملا کارایی خود را با نقطه تمرکز آمریکا به حوزه آسیا- پاسیفیک و مهار چین در این منطقه از دست داده است. از این رو این دیدگاه مطرح است که یکی از دلایل نزدیکی و اعلام تمایل عربستان برای از سرگیری روابط با ایران، ناامیدی و احساس بیاطمینانی سعودیها نسبت به تعهد آمریکا در مواجهه با تهدید بیرونی در منطقه است.
کشورهای منطقه باید این واقعیت راهبردی را پذیرا شوند که امنیت در عصر جدید جهانی حاصل اندرکنش متقابل بازیگران منطقه است و قدرتهای مداخلهگر همواره عامل آشوبساز امنیت هستند. از این رو بایستی با تداوم روند تعامل و گفتوگوی منطقهای در خاورمیانه با محوریت ایران و عربستان باید تلاشها معطوف به پایداری صلح و ثبات در مناطق بحرانخیز این منطقه یعنی سوریه و یمن باشد. دو کشوری که ایران و عربستان موقعیت و نفوذ بالایی در میان جریانهای فعال سیاسی دارد. عملیاتی شدن این راهبرد نیازمند تدوین نقشه جامع با مکانیسمهای مشخص است و میتوان در قالب سازوکار گفتوگوهای چندجانبه با محوریت گروههای مشروع و مورد قبول، زمینه را برای ثبات بخشی بیشتر به منطقه فراهم ساخت.
ارسال نظر