ارزیـابـی شمـا از تـرکیب کانــدیداهـای انتخابــات ریاستجمهوری چیست؟ آیا با این ترکیب میتوان منتظر تحول جدی در مدیریت کشور و حل مشکلات مردم بود؟
نظام سیاسی درباره انتخابات1400 با دو استراتژی مواجه بود. نخست اینکه در چهار سال آینده، رئیسجمهوری روی کار بیاید که مورد اعتماد باشد و هیچ شائبه و تقابلی با سیاستهای کلی نداشته باشد. دوم اینکه رئیسجمهوری روی کار بیاید که دارای عزم و اراده و فکر مستقل باشد. تفکراتی که زیاد هم با دیدگاههای کلی نظام همراه و همسو نباشد. بنده معتقدم نظام به هر دلیلی استراتژی نخست را ترجیح داد تا رئیسجمهوری روی کار بیاید که در کادرهای مشخص و تعریف شده نظام حضور داشته باشد. به صورت طبیعی انتخاب این استراتژی، انتخابات پرشوری را به وجود نمیآورد. از سوی دیگر دو قطبی نیز در انتخابات شکل نمیگرفت. این در حالی بود که از انتخابات ریاستجمهوری سال76 به بعد همواره انتخابات ریاستجمهوری به صورت دوقطبی برگزار شد. این دوقطبیها نیز رقابتهای انتخاباتی را جدی و فعال میکرد و به همین دلیل میزان مشارکت افزایش پیدا میکرد. با این وجود هنگامی که شما به دنبال رئیسجمهوری هستید که زیاد مشکلآفرینی و دردسرآفرینی ایجاد نمیکند، باید به سمت انتخاباتی حرکت کنید که زیاد هم پرشور و پررونق نباشد. به همین دلیل تصمیم خود را گرفتهاند و این
استراتژی در همه مراحل انتخابات قابل مشاهده بود. مرحله نخست در زمان ثبت نام کاندیداها بود. سیدحسن خمینی میتوانست در انتخابات یک وضعیت دو قطبی ایجاد کند. این در حالی است که از ایشان خواسته شد در انتخابات شرکت نکند. از سوی دیگر حضور علی لاریجانی و اسحاق جهانگیری نیز میتوانست این دوقطبی را در انتخابات به وجود بیاورد که هر دو ردصلاحیت شدند. همه ما میدانیم که آقای عبدالناصر همتی یا محسن مهرعلیزاده در قالبی نیستند که بتوانند این دو قطبی را در انتخابات به وجود بیاورند و در نتیجه رقابت را به یک حداقل تقلیل میدهند. در چنین شرایطی شاید میزان مشارکت در انتخابات چیزی بالاتر از 30 درصد یا در همین حدود باشد اما در نهایت کسی که انتخاب میشود آقای رئیسی خواهد بود؛ رئیسجمهوری که در چهار سال آینده با نهادهای قدرت همسو و همراه خواهد بود. به همین دلیل هر نگاهی به انتخابات را باید متأثر از این استراتژی بدانیم. البته هیچ نظام سیاسی به دنبال مشارکت پایین مردم در انتخابات نیست و به هر حال مشارکت بالا را ترجیح میدهد. این در حالی است که نظام جمهوری اسلامی بهدلیل وضعیت امروز جامعه بیش از هر نظام سیاسیای علاقهمند است که
مردم در انتخابات حضور داشته باشند. اگر قرار است این اتفاق رخ بدهد باید یک دوقطبی در انتخابات شکل بگیرد که نتیجه آن نیز مشارکت بالا خواهد بود. البته در چنین شرایطی این احتمال وجود دارد کسی به عنوان رئیسجمهور انتخاب شود که زیاد هم با سیاستهای کلی همسو و همراه نباشد. به هر حال استراتژی نخست انتخاب شده؛ هر چند این احتمال را میدهند که میزان مشارکت در انتخابات پایینتر از گذشته باشد. شاید یک ماه پس از انتخابات مسائل مطرح شود مبنی بر دلایل مشارکت پایین اما پس از مدتی این مسأله اهمیت خود را از دست میدهد و به جای آن نظام دارای رئیسجمهوری خواهد شد که با آن مشکلی نخواهد داشت.
آیا برگزاری مناظرهها توانسته معادلات انتخاباتی را تغییر بدهد؟
برگزاری مناظرهها هم نمیتواند زیاد از استراتژیای که ذکر کردم، جدا باشد و در همان راستاست. هنگامی که کاندیداهایی در انتخابات شرکت دارند که زمینهساز دوقطبی نیستند و مشارکت بالای مردم را فراهم نمیکنند به صورت طبیعی نیز مناظرهها در همان سطح قرار میگیرد. با این وجود معتقدم صدوسیما میتوانست به صورت جدیتری به مناظرهها نگاه کند و اعتبار بیشتری به آن بدهد. این درحالی است که زحمت این کار را به خود نداده است. سوالاتی که در مناظرهها پرسیده میشود کلیشهای و سطح پایین است و پاسخهای آنها از قبل مشخص است. به نظر میرسد انگیزه اصلی صداوسیما در ارائه پرسشها به شکلی است که از هر کدام از کاندیداها سوالی مانند وضعیت نظام بانکی پرسیده شود، از این وضعیت انتقاد میکند و خواستار اصلاح ساختارهای نظام بانکی خواهد شد. این وضعیت در زمینههای فرهنگی، آموزش و پرورش، صادرات و واردات نیز به همین صورت است. ذات پرسشها به شکلی است که باید به دولت انتقاد کرد که این کار را کردند و باید دولت را میکوبیدند که این کار را هم انجام دادهاند. به نظر میرسد ظاهرا این موضوع برای صداوسیما نسبت به میزان مشارکت مردم در انتخابات از
اهمیت بیشتری برخوردار بوده است.
به چه میزان این احتمال وجود دارد که برخی از کاندیداهای اصولگرا به سود دیگری کنارهگیری کنند؟
احتمال اینکه آقای رئیسی به سود آقای جلیلی صحنه انتخابات را ترک کنند، بسیار کم است. اگر اصولگرایان چنین هدفی را دنبال میکردند اصراری برای ثبتنام آقای رئیسی در انتخابات وجود نداشت. با این وجود احتمال عکس این قضیه وجود دارد که آقایان جلیلی، زاکانی و قاضیزادههاشمی یا هر سه به سود آقای رئیسی از انتخابات کنارهگیری کنند. این سه نفر به همراه آقای رضایی به خوبی به این نکته آگاهی دارند که در مقابل آقای رئیسی به عنوان کاندیدای محافظهکاران شانسی برای پیروزی در انتخابات نخواهند داشت. به هر حال هر کدام از این کاندیداها دارای یک تا دو میلیون رأی خواهند بود که این میزان رأی از سبد آقای رئیسی خواهد بود. به همین دلیل برای اینکه آرا شکسته نشود این احتمال وجود دارد که آقایان جلیلی، زاکانی و قاضیزادههاشمی به سود آقای رئیسی از انتخابات کنارهگیری کنند. حتی اگر نظام احساس کند میزان مشارکت در انتخابات بسیار پایین خواهد بود، ممکن است آقای محسن رضایی نیز به سود آقای رئیسی از انتخابات کنارهگیری کند. در چنین شرایطی هر چهار گزینه اصولگرایان به سود آقای رئیسی از انتخابات کنارهگیری خواهند کرد.
شرایط اصلاحطلبان را برای حمایت از گزینههای مــوجود در انتخــابـات چـگونـه ارزیابی میکنید؟ آیا شرایط به شکلی است که اصلاحطلبان بتوانند روی یکی از گزینههای همتی یا مهرعلیزاده به اجماع نهایی دست پیدا کنند؟
بخشهایی از اصلاحطلبان وجود دارد که معتقدند چرا باید اصرار کنیم که حتمأ در انتخابات شرکت کنیم و چرا باید اصرار داشته باشیم و چرا اصرار کنیم فردی که اصلاحطلب نیست؛ بلکه به اصلاحطلبان نزدیک است به عنوان رئیسجمهور انتخاب شود. برخی معتقدند این رویکرد که در گذشته درباره آقای روحانی وجود داشته در نهایت به زیان اصلاحطلبان تمام شده است. امروز ما آش نخوره و دهان سوخته هستیم یا به عبارتی هم چوب را خوردیم هم پیاز را. در ظاهر ما در انتخابات شرکت کردهایم و در ظاهر نیز آقای روحانی، جمهور برآمده از خاستگاه اصلاحطلبی است. این در حالی است که آقای روحانی هیچ گامی در راستای تقویت گفتمان اصلاحات برنداشته است. به علاوه اینکه درباره سیاستهای کلی نظام در جای دیگری تصمیمگیری میشود و اساسأ رئیسجمهور دارای اختیارات بالایی نیست. سوال این عده این است که چرا تصمیمات باید جای دیگری گرفته شود اما هزینه آن را آقای روحانی بپردازد. پس اجازه بدهید رئیسجمهور نیز از خودشان باشد. این عده براین باور هستند در شرایطی که قوه مقننه و قضائیه در اختیار جریان محافظهکار است، پس اجازه بدید قوه مجریه نیز در اختیار آنها قرار بگیرد تا
لااقل تکلیف مشخص باشد و خودشان پاسخگوی عملکرد خودشان باشند. در چنین شرایطی نمیتوانند مشکلات و سوءمدیریت را به گردن رئیسجمهور و جریان اصلاحات بیندازند. این عده از اصلاحطلبان معتقدند بگذارید تکلیف مردم مشخص باشد که دولت نیز در اختیار خودشان است و به همین دلیل کسی نتواند تقصیرها را به گردن دولت آقای روحانی بیندازد.
آقای روحانی در واکنش به انتقادات و هجمههایی که علیه دولت در مناظرهها صورت گرفته واکنش نشان داده و خواستار تنویر افکار عمومی در این زمینه شده است. چرا اصولگرایان به صورت متحد تلاش میکنند دولت حسن روحانی را مقصر به وجود آمدن وضعیت فعلی جامعه معرفی کرده و دیگران را مبرا کنند؟
سوالات و رویکرد برنامههای صداوسیما به شکلی طراحی شده است که هر کسی در مقام پاسخگویی باشد دولت حسن روحانی را مقصر معرفی کند. در عمل نیز مشاهده کردهایم هر سوالی که از پنج کاندیدای اصولگرا پرسیده میشد آن با شکلی به عملکرد دولت ارتباط میدادند، به دولت حمله میکردند و عملکرد آن را زیر سوال میبردند. این در حالی است که هیچکدام از این کاندیداها کاری به سایر بخشهای حاکمیت نداشتند و شرایط را به شکلی جلوه میدادند که دولت مقصر اصلی وضعیت موجود جامعه است. مشخص بود که مناظرهها ابزاری است برای انتقاد و بیاعتبار کردن بیشتر دولت. در این بین برخی اظهارات از سوی آقای همتی عنوان شد که زیاد خوشایند آقای رئیسی و دیگر کاندیداهای اصولگرا نبود. حاصل این وضعیت نیز این بود که پوسترهای آقای همتی را در برخی نقاط و حتی در قم پاره کردند یا آن را آتش زدند. این اقدامات را نیز نمیتوان به نظام منتسب کرد؛ چراکه این اقدامات را نیروهای خودسر انجام میدهند.
با توجه به شرایط انتخابات، پس از انتخابات شاهد چه وضعیتی در کشور خواهیم بود؟ آیا شرایط به شکلی رقم خواهد خورد که مشکلات مردم کاهش پیدا کند؟
مهمترین اتفاقی که پس از انتخابات رخ خواهد داد، یکدستی قدرت خواهد بود و به نظر میرسد داستان84 تا92 در حال تکرار شدن است و همه بخشهای حاکمیت از یک طیف سیاسی خواهند بود. برخی از اصلاحطلبان معتقدند از ابتدا نیز اشتباه کردیم که وارد شراکت با آقای روحانی شدیم. هیچ تغییر و تحول مثبتی در دوران ریاستجمهوری آقای روحانی رخ نداد و این وضعیت در نهایت باعث بدنامی جریان اصلاحات شد. تحول مهم دیگری که رخ خواهد داد برجام1400 است که جزو اولین اقدامات دولت آقایرئیسی خواهد بود. بنده معتقدم برجام1400 دو بخش خواهد داشت. در بخش نخست، که بخش کوتاه مدت برجام1400 خواهد بود، بخشهایی از داراییهای ایران آزاد خواهد شد. پولهایی که ما بابت فروش نفت از کشورهایی مانند کرهجنوبی، چین، ژاپن و هند طلبکار هستیم، آزاد خواهد شد. حدس زده میشود این پولها بین 40 تا 80 میلیارد دلار خواهد بود. حتی اگر 10 یا 20درصد این پولها نیز آزاد شود رقم قابلتوجهی خواهد بود. در این راستا آقای همتی هم عنوان کردند درآمد ارزی ایران نزول پیدا کرده است؛ یعنی از 40 میلیارد به9 میلیارد تنزل پیدا کرده است. برای کشوری که در شرایط کنونی9 میلیارد درآمد ارزی
دارد آزاد شدن 10 درصد از پولهای بلوکهشده رقم قابلتوجهی خواهد بود و معادل یک سال درآمد ارزی است. البته با توجه به تجربه آمریکاییها از برجام1394 همه این پولها را به صورت اسکناس در اختیار ایران قرار نخواهند داد یا همه این پولها در حسابی نخواهد بود که ایران بتواند به راحتی به آن دسترسی پیدا کند. بخشهایی از این پول در اختیار ایران قرار خواهد گرفت و بخشی نیز به صورت واکسن کرونا یا ماشینآلات و کالا خواهد بود. این وضعیت در کوتاهمدت سبب رونق اقتصادی و کاهش تورم خواهد شد. در مقابل آمریکاییها بهدنبال این هستند که ایران دوباره زیرنظر آژانس فعالیتهای هستهای خود را دنبال و آژانس به صورت کامل برنامه هستهای ایران را کنترل کند. در چنین وضعیتی زندانیان دوتابعیتی، که به اتهام جاسوسی در زندان هستند، ممکن است توسط ایران آزاد شوند. این وضعیت درباره زندانیان آمریکا نیز وجود دارد و ممکن است بین دو کشور تبادل زندانی صورت بگیرد. بخش دوم برجام1400 پیچیدهتر خواهد بود. آمریکا و کشورهای اروپایی خواستار کنترل نظامی ایران و کنترل برنامه موشکی ایران هستند. این در حالی است که با دخالت ایران در کشورهای منطقه نیز مشکل
دارند. این مسائلی است که ایران تاکنون آنها را نپذیرفته و معتقد است برنامه موشکی خود را ادامه خواهد داد. اینکه ایران به چه میزان از مواضع خود عقبنشینی خواهد کرد مسألهای است که در بلندمدت خود را نشان خواهد داد. دولت آقای رئیسی و صداوسیما درباره برجام1400 عنوان خواهند کرد در این برجام امتیازات کمی داده شده و اگر امتیازی هم داده شده در مقابل امتیازات مهمی نیز گرفته شده است. در چنین شرایطی اگر مردم ایران در مقابل کرونا واکسینه شوند نیز این اظهارات را در نمازجمعه بیان خواهند کرد.
ارسال نظر