چیزی به غروب آفتاب روز ۱۳۵۹.۰۴.۱۷ نمانده بود که آقای سعید حجاریان به دفتر کارم در سازمان قضایی ارتش (چهار راه شهید قدوسی) آمد... خود را به من رساند و با هیجان در گوشم گفت: «امشب قرار است کودتایی انجام گیرد!»
چیزی به غروب آفتاب روز ۱۳۵۹.۰۴.۱۷ نمانده بود که آقای سعید حجاریان به دفتر کارم در سازمان قضایی ارتش (چهار راه شهید قدوسی) آمد... خود را به من رساند و با هیجان در گوشم گفت: «امشب قرار است کودتایی انجام گیرد!»