عبدالحسین مختاباد در گفتوگو با «آرمان ملی»:
میراث سیاسی شجریان شأنیت موسیقی ایران را بالا برد | مسببان وضعیت موجود از مردم عذرخواهی کنند
فضای فرهنگی و هنری جامعه ایران همواره در اولویتهای بعدی دولتها قرار داشته و علی رغم اینکه فرهنگ یک جامعه مانند موتور محرکه آن قلمداد میشود اما در دهههای گذشته فرهنگ و هنر کشور همواره اسیر سیاست بوده است.آثار و پیامدهای این اتفاق نیز در ساحتهای مختلف فرهنگی و هنری جامعه قابل مشاهده است. «آرمان ملی» برای تحلیل و بررسی فضای فرهنگی و هنری جامعه ایران و نقش هنرمندان در تحولات اجتماعی با دکتر عبدالحسین مختاباد خواننده و عضو سابق شورای شهر تهران گفت وگو کرده است.
به گزارش آرمان ملی آنلاین، مختاباد معتقد است «فرهنگ و هنر هیچ گاه از مسائل سیاسی جدا نبوده است. اگر به اشعار بزرگان ادبیات فارسی مانند حافظ، سعدی، فردوسی و... دقت کنیم متوجه میشویم که مسائل سیاسی در این اشعار وجود دارد.این وضعیت در دوران معاصر نیز وجود دارد و اگر از منظر جامعه شناسی سیاسی به ادبیات معاصر توجه کنیم به این نتیجه می رسیم که به چه میزان هنر و ادبیات به مسائل سیاسی گره خورده است.حافظ در این زمینه می فرماید:« ای دل طریقِ رندی از محتسب بیاموز/مست است و در حقِ او کس این گمان ندارد».این نوع ادبیات به صورت مستقیم با سیاست درگیر است. البته در هر عصری میزان ارتباط سیاست و فرهنگ و هنر متفاوت است. شاید در یک عصر دخالت فضای سیاسی در فرهنگ و هنر محدود بوده اما در جهان امروز اغلب امور روزمره به مسائل سیاسی گره خورده است.«در ادامه ماحصل این گفت وگو را میخوانید.
با توجه به گنجینه فرهنگی ایران در زمینه موسیقی آیا موسیقی که جوان امروز ایرانی گوش می کند در نقطه مطلوب قرار دارد؟آیا ما موفق شدهایم از این گنجینه فرهنگی که در اختیار ما قرار گرفته به خوبی استفاده کنیم؟
یکی از چالش های کشورهایی که دارای تاریخ و فرهنگ در زمینه موسیقی هستند ریخت و پاش هایی است که در این زمینه وجود دارد و باعث خسران و خسارت می شود.یک طرف جامعه قرار دارد و در طرف دیگر صاحبان قدرت قرار دارند که دست به دست هم می دهند و این اسراف را به وجود می آورند.این نکته را نیز باید در نظر گرفت که هر نسلی موسیقی مخصوص به خود را دارد. در پروسه ادبیات فارسی نیز نوع حرف زدن ما در دهه هفتاد با حرف زدن نسل امروز متفاوت است.با این وجود آنچه من در فضای فرهنگی جامعه اعم از سینما،موسیقی،تئاتر،هنرهای تجسمی و... مشاهده می کنم یک نوع آنارشی است که این یک خطر جدی برای فرهنگ کشور به شمار میرود.
چرا با این وضعیت مواجه هستیم؟
هنگامی که در یک جامعه فضای سیاسی تلاش می کند خود را بر همه امور مسلط کند به صورت طبیعی کسانی که اهل خرد و اندیشه هستند با دو راه بیشتر مواجه نیستند.این افراد یا نسبت به وضعیت موجود اعتراض می کنند و یا سکوت می کنند.در جوامع جهان سوم اگر این افراد اعتراض کنند بامشکلات متعددی مواجه می شوند.به همین دلیل ترجیح میدهند سکوت کنند.شرایط به شکلی می شود که در کشور ما برخی به دلیل بیان دیدگاه ها و انتقادات خود اجازه کار نیز پیدا نمی کنند. در چنین شرایطی است که عرصه برای کسانی باز می شود که تحت هر شرایطی حاضر هستند کار کنند و اغلب کارهای سخیفی را ارائه کنند.این افراد بیشتر به دنبال جمعیت و کف و سوت وهورا هستند و به صورت طبیعی از حمایت های مالی نیز برخوردارند.
چرا فرهنگ و هنر در ایران تحت تأثیر مسائل سیاسی قرار داشته است؟
فرهنگ و هنر هیچ گاه از مسائل سیاسی جدا نبوده است.اگر به اشعار بزرگان ادبیات فارسی مانند حافظ، سعدی، فردوسی و... دقت کنیم متوجه می شویم که مسائل سیاسی در این اشعار وجود دارد.این وضعیت در دوران معاصر نیز وجود دارد و اگر از منظر جامعه شناسی سیاسی به ادبیات معاصر توجه کنیم به این نتیجه می رسیم که به چه میزان هنر و ادبیات به مسائل سیاسی گره خورده است.حافظ در این زمینه می فرماید: «ای دل طریقِ رندی از محتسب بیاموز/مست است و در حقِ او کس این گمان ندارد».این نوع ادبیات به صورت مستقیم با سیاست درگیر است.البته در هر عصری میزان ارتباط سیاست و فرهنگ و هنر متفاوت است. شاید در یک عصر دخالت فضای سیاسی در فرهنگ و هنر محدود بوده اما در جهان امروز اغلب امور روزمره به مسائل سیاسی گره خورده است.
تأثیری که فضای سیاسی در دهههای گذشته بر فضای فرهنگی و هنری جامعه ایران گذاشته به چه صورت بوده است؟آیا این تأثیر را مثبت می دانید؟
من این تأثیرگذاری را مثبت نمیدانم.آنچه در دهه های گذشته در زمینه فرهنگی و هنری در جامعه ایران رخ داده بیشتر حرکت های فردی هنرمندان بوده که موفق شدهاند آثار فاخری در زمینههای مختلف خلق کنند.این در حالی است که سیاست تلاش کرده در مواردی مانع از این حرکت های فردی شود. اتفاقی که در نهایت به ضرر سیستم سیاسی تمام میشود.صاحبان قدرت باید این موضوع را در نظر بگیرند که هنرمندان به عنوان چشم وگوش بینا و شنوای جامعه می توانند بسیاری از آسیب های اجتماعی و فرهنگی را پیش بینی کنند و مانند یک پزشک برای آن راه حل ارائه کنند.در چنین شرایطی سیستم سیاسی دو راه حل دارد. نخست اینکه نسبت به نسخه پزشک بی اعتنا باشد و آن را دور بیندازد و دوم اینکه این نسخه را جدی بگیرد و یا با پزشکان دیگری نیز مشورت کند و در نهایت به یک جمع بندی برسد.
به همین دلیل اگر سیستم به هنرمندان و روشنفکران جامعه بیشتر بها بدهد و به دیدگاه ها و انتقادهای دلسوزانه آنها توجه کند بسیاری از اتفاقات ناگوار در جامعه رخ نمیدهد. امروزه اغلب حکومتها در جهان با انبوهی از مشکلات مواجه هستند. با این وجود اندیشمندان و هنرمندان در چنین جوامعی حالت ضربه گیر دارند و از یک طرف جامعه را آرام می کنند و از طرف دیگر نسبت به وضعیت سیاستمداران برای تصحیح امور انتقاد می کنند.در جامعه ما وضعیت برعکس شده است. برخی از ابتدا عنوان کردند روشنفکران خائن هستند.
این کلمه سنگینی است و بار منفی زیادی دارد. این وضعیت مانند کسی است که نسخه پزشک را به سمت او پرتاب میکند.روشنفکر و هنرمند قرار نیست مجیز گوی کسی باشد.روشنفکران و هنرمندان باید جلوتر از سیاستمداران حرکت کنند و در صورت بروز خطا مانند یک داور سوت بزنند و اجازه ندهند بازی اشتباه ادامه پیدا کند.قرار نیست هنگامی که به پزشک مراجعه می کنید حرفی بزند که بیمار دوست داشته باشد.
صاحبان قدرت باید این موضوع را در نظر بگیرند که هنرمندان به عنوان چشم وگوش بینا و شنوای جامعه می توانند بسیاری از آسیب های اجتماعی و فرهنگی را پیش بینی کنند و مانند یک پزشک برای آن راه حل ارائه کنند.در چنین شرایطی سیستم سیاسی دو راه حل دارد. نخست اینکه نسبت به نسخه پزشک بی اعتنا باشد و آن را دور بیندازد و دوم اینکه این نسخه را جدی بگیرد و یا با پزشکان دیگری نیز مشورت کند و در نهایت به یک جمع بندی برسد.به همین دلیل اگر سیستم سیاسی به هنرمندان و روشنفکران جامعه بها بدهد و به دیدگاه ها و انتقادهای دلسوزانه آنها توجه کند بسیاری از اتفاقات ناگوار در جامعه رخ نمی دهد
در جریان اعتراضاتی که در پائیز 1401 رخ داد برخی هنرمندان و روشنفکران در این اعتراضات حضور داشتند. ارزیابی شما از کنش گری هنرمندان و روشنفکران در چنین فضایی چیست؟
هنگامی که مشخص است که اتفاقاتی در جامعه در حال رخ دادن است که بنیادهای جامعه را تهدید می کند باید تأمل کرد که چه اتفاقی رخ داده که کار به این نقطه رسیده است. هنگامی که جامعه با چالش هایی حتی در زمینه تمامیت ارضی مواجه می شود کسانی که اقتصاد، سیاست، فرهنگ و... را در اختیار دارند باید در سیاست هایی که در پیش گرفته اند تجدید نظر و برخی امور را اصلاح کنند. مقصر چنین وضعیتی هنرمندان و روشنفکران نیستند که به دلایل مختلف نادیده گرفته شده اند.
نکته دیگر اینکه چه اشکالی دارد کسانی که مسبب چالش های کنونی بوده اند از مردم عذرخواهی کنند. عذرخواهی یک سیستم نه تنها به معنای شکست نیست و بلکه بزرگ منشی آن را نشان می دهد.هنرمند در اغلب جوامع خواسته یا ناخواسته علیه قدرت قرار دارد.امکان همنشینی هنرمند با قدرت در حد صفر است و چنین چیزی امکان پذیر نیست.
این یک قاعده است که در طول تاریخ نقش بسته و کسی نیز دلیل آن را نمی داند.بسیاری از هنرمندان بزرگ موسیقی جهان مانند بتهوون،موتزات،باخ و... در بزنگاه های سیاسی علیه قدرت موضع گرفته اند و در این مسیر آثار گرانبهایی را برای بشریت به یادگار گذشتهاند. در شرایطی که جامعه ملتهب شده و مردم مطالباتی دارند هنرمند نمی تواند بی تفاوت باشد. هنرمندان سمت مردم است. اعتراضاتی که در پاییز1401 در کشور رخ داد یک اتفاق عادی نبود. در چنین شرایطی سرزنش کردن هنرمندان راهکار نیست و بلکه راهکار اصلی حل کردم مشکلات مردم به صورت عمیق است. ممکن است یک بیمار با یک قرص مداوا شود اما این احتمال نیز وجود دارد که یک بیمار برای به دست آوردن سلامتی خود نیاز به یک جراحی بزرگ داشته باشد. این وضعیت درباره جامعه نیز وجود دارد.
شما عنوان می کنید هنرمند باید طرف مردم باشد. این در حالی است که در ماه های اخیر برخی از هنرمندان که در زمینه هنری کارنامه موفقی نیز داشته اند رویکرد دیگری در پیش گرفته اند. دیدگاه شما درباره این نوع از هنرمندان چیست؟
باید به خواست افکار عمومی احترام گذاشت.اینکه کسی برخلاف دیگری موضع گیری کرده را نمی توان متهم کرد.هر کسی دیدگاه و عقیده خاص خود را دارد. چه بسا چنین هنرمندانی هنگامی که کار هنری انجام می دهند برخلاف مواضع خود عمل می کنند.باید به آزادی اندیشه احترام گذاشت. هنگامی که نزاعی صورت می گیرد به صورت طبیعی برخی این طرف و برخی دیگر در طرف مقابل قرار می گیرند.
یکی از چهره های برجسته فرهنگی و هنری که هیچ گاه با مردم خط کشی نداشت و همواره در طرف مردم ایستاده بود استاد شجریان بود. شجریان چه میراث اجتماعی و سیاسی از خود به یادگار گذاشت؟
شجریان یک اسطوره فرهنگی بود که در حدود نیم قرن تأثیر شگرفی در بعد کمی و کیفی در موسیقی ایران از خود به یادگار گذاشته است.شجریان در جنبه هایی که همراه با قهر بوده نیز همچنان هنر خود را پیش برده است.شجریان در زمان حیات تأثیرگذاری اجتماعی و سیاسی داشت و در نهایت نیز با شکوه و عظمت از جهان رخت بربست. تأثیری که شجریان از نظر سیاسی و اجتماعی بر موسیقی ایران گذشته شأن موسیقی را در جامعه ایران بالا برده است. شجریان شعبه یا بخشی در موسیقی ایران به وجود آورد که موسیقی باید نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی واکنش داشته باشد. نکته دیگر اینکه آثار شجریان که جنبه سیاسی و اجتماعی دارد به نمادی از اعتراض اجتماعی در کشور تبدیل شده است. یک هنرمند هنگامی که یک اثر را خلق می کند به خوبی میداند که چه اتفاقی برای اثرش خواهد افتاد.
از اصلاحات اجتنابناپذیر در آینده صحبت کردید. این روند به چه شکل و در چه مسیری شکل خواهد گرفت؟
هنگامی که ماشین آمد کسانی که ارابه و اسب داشتند در مقابل آن مقاومت می کردند.با این وجود در نهایت ارابه و اسب به تاریخ سپرده شد و تغییر صورت گرفت. این وضعیت درباره جامعه ایران نیز وجود دارد. شاید اگر حاکمیت در دهه هفتاد با نسل جدید مدارا و تعامل بیشتری می کرد امروز شرایط به این نقطه نمی رسید که جامعه نیاز به جراجی داشته باشد. ای کاهش در دهه شصت مهندسی معکوس می کردند و با تقویت زیرساخت ها،عدالت اجتماعی،توسعه اقتصادی و ارتباط موثر با جهان امروز کشور را به جایی می رساندند که در نقطه قابل قبولتری قرار می گرفت.
ارسال نظر