گفتوگوی آرمان ملی با پیروز مجتهدزاده
دولتها در سیاست خارجی چندان نقش ندارند؛ این نهادهای امنیتی هستند که تصمیم میگیرند
دکتر پیروز مجتهدزاده از چهرههای برجسته و آکادمیک کشور در زمینه روابط بینالملل به شمار میرود که مشاور پژوهشی دانشگاه سازمان ملل متحد، عضو هیأت علمی مرکز مطالعات ژئوپلیتیک و مرزهای بینالمللی دانشگاه لندن و استاد مدعو برای تدریس جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک در دانشگاه جرج واشنگتن ایالات متحده آمریکا را در کارنامه علمی خود دارد. مجتهدزاده در گفتوگو با «آرمان ملی» با انتقاد از سیاست خارجی ایدئولوژیک به بررسی کارنامه سیاست خارجی دولتها پرداخته است.
به گزارش آرمان ملی آنلاین، مجتهدزاده معتقد است؛ «همه کشورهای جهان سیاست خارجی خود را براساس پیگیری منافع ملی دنبال میکنند. این سخن به معنای این است که برای کشورهای جهان سیاست خارجی یکی از ابزارهایی است که منافع ملی آنها را محقق میکند. این در حالی است که ما هنوز نتوانستهایم در این مسیر حرکت کنیم. من نمیدانم دولتها برای این وضعیت چه توجیهی دارند. تحولات مهمی در فضای بینالمللی به وجود آمده است. یکی از این تحولات این است که رابطه اسرائیل و فلسطین مانند گذشته نیست و دچار تغییراتی شده است.» در ادامه ماحصل این گفت وگو را میخوانید.
مهمترین نقاط قوت و ضعف سیاست خارجی دولت سیزدهم را چه می دانید؟ آیا دولت رئیسی توانسته یک سیاست خارجی موفق داشته باشد که برای کشور دستاورد به همراه داشته باشد؟
سیاست خارجی ایران در دهههای اخیر یک سیاست خارجی ایدئولوژیک بوده است. این در حالی است که یک سیاست خارجی واقعبینانهتر میتواند بهتر به اهداف خود برسد. در نزدیک به دو سال اخیر من نشانههایی در سیاست خارجی مشاهده نمیکنم که منافع ما را محقق کرده باشد. نکته دیگر این است که این وظیفه من و یا شما نیست که عنوان کنیم سیاست خارجی ما شعاری است یا عملی و بلکه این وظیفه آقای رئیسی که این موضوع را برای مردم تشریح کند که چه نوع سیاست خارجی در پیش گرفته و تاکنون چه دستاوردهایی به همراه داشته است. نکته مهم این است که در کشور ما تصمیمات درباره سیاست خارجی تماما در اختیار دولت نیست و نهادهایی در این زمینه تصمیم گیری میکنند. من بارها عنوان کردهام که سیاست خارجی ایدئولوژیک به نتیجه نخواهد رسید ما همچنان در سیاست خارجی در حال پیگیری ایدههایی هستیم که این ایدهها در گذشته کارکرد خود را نشان دادهاند.
چرا ما نتوانستیم در دهههای گذشته سیاست خارجی خود را مبتنی بر تغییر و تحولات بینالمللی جلو ببریم؟
همه کشورهای جهان سیاست خارجی خود را براساس پیگیری منافع ملی دنبال میکنند. این سخن به معنای این است که برای کشورهای جهان سیاست خارجی یکی از ابزارهایی است که منافع ملی آنها را محقق میکند. این در حالی است که ما هنوز نتوانستهایم در این مسیر حرکت کنیم. من نمیدانم دولتها برای این وضعیت چه توجیهی دارند. تحولات مهمی در فضای بینالمللی به وجود آمده است. یکی از این تحولات این است که رابطه اسرائیل و فلسطین مانند گذشته نیست و دچار تغییراتی شده است. دولت زمانی میتواند در سیاست خارجی کشور تغییر ایجاد کند که خود مسئول سیاست خارجی کشور باشد.
سیاست خارجی ایدئولوژیک چه تفاوتهایی با سیاست خارجی معمول در بین کشورهای جهان دارد و باعث چه پیامدهایی برای کشورها میشود؟
سیاست خارجی ایدئولوژیک اعم از اسلامی یا کمونیستی سیاست خارجی است که در راستای ایدئولوژی حرکت میکند و به دنبال اهداف و آرمانهای ایدئولوژیک است. هر کشوری که قصد دارد در فصای بینالمللی نقشآفرینی کند باید تکلیف خود را مشخص کند. حتی مسأله باید نیست و ناچار خواهد بود تکلیف خود را مشخص کند. به عنوان مثال اگر ما بر سر حقابه هیرمند با افغانستان دچار مشکل هستیم و گروهی در این کشور روی کار آمده که شیعه کشی یکی از اصول اولیه آنهاست ما باید براساس واقعیتها با این مسأله برخورد کنیم. در شرایط کنونی طالبان با رویکرد ایدئولوژیک با موضوع حقآبه برخورد نمیکند که چون حکومت در ایران اسلامی است در نتیجه ما نیز حقابه خود را ببخشیم. طالبان براساس منافع ملی خود موضوع را دنبال می کند نه براساس ایدئولوژی که دارد. مشکل اصلی این است که برخی نهادهایی که در سیاست خارجی نقش تعیین کنندهای دارند ایدئولوژیک رفتار میکنند و تفاوتی نیز ندارد که دولتی که سر کار قرار دارد اصلاح طلب باشد یا اصولگرا. رویکرد ایدئولوژیک در عرصه بینالمللی تعریف نشده و با واقعیتهای بینالمللی همخوانی ندارد.
آیا دولتهایی مانند دولت هاشمی که رویکرد متعادل منطقه در پیش گرفته بود و یا دولت سید محمد خاتمی که موضوع گفتوگوی تمدنها را مطرح کرده و یا دولت حسن روحانی که تابوی مذاکره با غرب و آمریکا را شکست و برجام امضا شد نیز در راستای رویکرد ایدئولوژیک حرکت می کردند؟
مهم نتیجه این رویکردها بوده که برای ایران چه نفعی داشته است. باید به شعارهایی که آقای هاشمی، خاتمی و روحانی دادند توجه کرد که در نهایت چه سرانجامی پیدا کردند. دلیل اینکه این شعارها به نتیجه نرسید این بود که دولتها در سیاست خارجی نقش تمام نداشتهاند و نهادهای امنیتی در این زمینه تصمیم گیری میکردند. در رویکرد این نهادها نیز چنین شعارهایی وجود نداشت و به همین دلیل به نتیجه نرسید. اینکه دولتها چه شعاری میدهند مهم نیست و بلکه اینکه در عمل چه اتفاقی رخ میدهد حائز اهمیت است. امروز اگر تمام مسئولان دولت بگویند که ایران در جنگ اوکراین نقشی ندارد نهادهای امنیتی و نظامی تعاملاتی با روسیه انجام میدهند که جهان گمان میکند ایران در جنگ اوکراین به روسیه کمک می کند. به همین دلیل نیز نهادهای بینالمللی ایران را به دلیل دخالت در جنگ اوکراین محکوم میکنند. این موضوع که روسیه از ما پهپاد خریده است، سوال برانگیز است. پهپاد یک صنعت نظامی پیچیده نیست و یک صنعت ساده دارد که هر کشوری میتواند پهپاد بسازد. سوال مهم در این زمینه این است که روسیه که بزرگترین تولیدکننده تسلیحات پیچیده نظامی است چطور نمیتواند پهپاد تولید کند و مجبور است از ایران خریداری کند؟ آیا این اتفاق سوال برانگیز نیست؟ در واقع روسیه ما را وارد بازی کرده که به سود خود و به ضرر ما تمام خواهد شد.در چنین شرایطی کشورهای مختلف جهان ایران را به دلیل همراهی با روسیه در جنگ با اوکراین محکوم میکنند.
در طول دو سالی که سیاست خارجی کشور در اختیار دولت رئیسی قرار دارد چین نیز جز روسیه یکی از کشورهایی بوده که تلاش شده رابطه بیشتری با این کشور برقرار شود. رابطه دولت رئیسی با چین همراه با چه فرصتها و چالشهایی بوده است؟
سیاست خارجی مبتنی بر ایدئولوژی در رابطه ایران و چین نیز وجود داشته است. انتقاداتی به انتخاب آقای عبداللهیان وارد است نخست اینکه وزیر خارجه دولت رئیسی به زبان انگلیسی مسلط نیست. سوال مهم از رئیس جمهور این است که چه لزومی وجود دارد که فردی را به عنوان رئیس دیپلماسی یک کشور انتخاب کنید که به زبان رایج بینالمللی مسلط نیست؟ نمونه دیگر اینکه در بین کشورهای عربی با زبان عربی صحبت میکند. چه لزومی دارد ایشان به عنوان وزیر امورخارجه کشور بزرگی مانند ایران چنین اقداماتی را انجام بدهد؟ در همین جا نیز باید اعلام کنم آقای امیرعبداللهیان این موضوع مهم نیست که شما مجتهدزاده را قانع کنید که آیا زبان انگلیسی بلد هستید یا خیر و بلکه نکته مهم این است که شما منافع عالیه کشور را به درستی پیگیری کنید.
امیرعبداللهیان و نزدیکان فکری وی از جمله منتقدان جدی برجام بودند. با این وجود در دولت رئیسی تلاش شده برجام احیا شود اما علیرغم فرصتهایی که وجود داشت و میتوانست به برداشته شدن تحریم های ایران منجر شود در نهایت این اتفاق رخ نداد؟ آیا عدم احیای برجام به ضعف تیم مذاکره کننده باز میگشت؟
دلیل اصلی به نتیجه نرسیدن مذاکرات سیاست خارجی است که توسط جمهوری اسلامی دنبال میشود. در چنین شرایطی اگر پیامی از سوی آمریکا و یا هر کشور دیگری به ایران برسد و بلکه قبل از دولت افراد دیگری هستند که به صورت ایدئولوژیکی برخورد میکنند. در موضوع برجام نیز ما تنها در دولت رئیسی با مشکل مواجه نشدیم و بلکه از همان ابتدا به دلیل رویکرد برخی نهادها با مشکل مواجه بودیم. در زمان آقای روحانی و ظریف نیز نیروی اصلی هدایت کننده سیاست خارجی ایران در روند مذاکرات چالش ایجاد می کرد و مانع به وجود می آورد. این وضعیت در دولت آقای هاشمی و خاتمی نیز وجود داشت. با این وجود آقای هاشمی با دلیری هایی که از خود نشان داد و سفرهایی که به کشورهای مختلف کرد برخی از دیوارهای مانع را تخریب کرد. این در حالی است که آقای خاتمی چنین دلیرهایی از خود نشان نداد.
ارسال نظر